افزودن دیدگاه

تصویر فقط حیدر امیرالمؤمنین است
نویسنده فقط حیدر امیرال... در

بزرگوار بنظرم جناب sed بهترین توصیف را از اسم کاربری من کردند. (نمی دانم. چون من سقرط نیستم) و از طرفی چون شما مستقیما مرا مورد خطاب قرار دادید،  فکر نمی کنم دأب این را داشته باشند که ورود کنند؛ وگرنه من ایشان را سزاوارتر به توضیح میدانم. 

من قبلا دلیلش را گفته ام. چندین بار هم گفته ام.
البته فکر میکنم سوال دیگری هم فکر شما بزرگوار را مشغول کرده باشد که به هر دو با هم پاسخ میگویم.

خلاصه اش اینه : چون مغالطه کاران زمان سقراط میگفتند میدانم و در قبالش از مردم پول میگرفتند و ... سقراط برای مبارزه با اونها میگفت نمی دانم که به اونا بفهمونه که شما نمی دانید و درچیزی که نمی دانید ورود نکنید. شعار سقراط "نمی دانم" بود.
_____________________

اگر دوست داشتید اینم توضیح تفصیلیش:

راستش را بخواهید من از اینجهت به سقراط علاقه دارم، که ایشان بنیانگذار فلسفه است. و سالها پیش از میلا مسیح چنین تفکرات نابی داشته و فلسفه اش هم یک فلسفه اخلاقی هست. همانطوریکه حضور من در این سایت حضور حقوقی نیست؛ حضور اخلاقی است. البته حمل بر خودستایی نشود، منظورم اینست که من نیامدم اینجا که مشاوره حقوقی به کسی بدهم؛ خیلی وقتها در فضای حقیقی دوستان از من سوال حقوقی پرسیده اند که جوابش را میدانسته ام؛ ولی حس کرده ام که آفت دانستنش بیش از ندانستش است؛ گفته ام نمی دانم. منظورم از حضور اخلاقی را در پایان میگویم.

چرا سقراط؟! شاید روش سقراط را می پسندم. و یا شاید چون اولین باری که (16 سالگی) کتاب فلسفه خواندم، فقط قصه فلسفه سقراط را فهمیدم. رشته من فلسفه نیست و فهم من از فلسفه نزد استاد صورت نگرفته؛ البته بجز چند واحدی که پاس کردم.(بنابراین در انچه از فلسفه نمی فهمم ورود نمی کنم).

سقراط سنگتراشی بود که تحصیلاتش نزد استاد خاصی صورت نگرفت. بیشتر از راه مطالعه اثار گذشتگان آموخت. ایشان در روزگار سوفیستها (مغالطه کاران) می زیست و با عوام و خصوصا جوانان گپ می زد و وارد بحث فلسفی می شد و می گفت : "از گشت وگذار جز این هدفی ندارم که شما را متقاعد سازم که نباید ،جسم و مال و ثروت را برکمال نفس خویش ترجیح دهید و به شما یادآوری کنم که ثروت،فضیلت نمی آورد،بلکه از فضیلیت است که ثروت و هرآنچه برای فرد و جامعه سودمند است به دست می آید".
ایشان میگفت: "هیچ گاه از بیدارساختن ،پند دادن و شماتت شما باز نمی ایستم ، این رسالتی است که خداوند با ندای غیبی و در رویاها برعهده من نهاده است".
دوست سقراط (کرفون) سروش معبد (فرشته ای) را دیده بود و از او پرسیده بود: ایا کسی داناتر از سقراط هست؟ و از معبد ندایی شنیده بود که : (هیچ کس داناتر از سقراط نیست) ولی خود سقراط میگفت : "منظور ان فرشته این بوده که به ما بنمایاند تا چه پایه نادانیم و نام مرا بعنوان مثال مطرح کرد تا  بگوید : داناترین شما آدمیان ،کسی است که چون سقراط بداند که هیچ نمیداند. و حال آنکه دانای حقیقی جز خدا کسی نیست".
سقراط میگفت: سوفسطائیان نمی دانند و از روی نادانی یا عناد و شهرت و پول پرستی سخن می گویند. ولی من نمی دانم و می دانم که نمی دانم و همواره میگویم که نمی دانم. 
سقراط در تمام مباحثاتش با پیران و جوانان شهر آتن بر این بود که به آنها بفهماند در چیزی که نمی دانید وارد نشوید و اظهار نظر بیخود نکنید؛ بگویید نمی دانم و تمام.
سقراط میگفت: تفاوت من با سوفسطائیان در این است که می دانم که نمی دانم. ولی آنها نمی دانند که نمی دانند و یا نمی توانند که بدانند و در جهل مرکب بسر میبرند. سقراط در واقع درس خودشناسی به مردم اتن میداد. و سرانجام هم متنفذان آتن علیه او شکایت کردند و به جرم گمراه ساختن جوانان و انکار خدایان به مرگ محکوم شد.
سقراط هیچ نوشته و اسمی از خودش برجا نگذاشت و اگر افلاطون شاگردش نبود که مباحث ایشان را بنویسد،امروز اسمی از او نبود.
جناب، این قصه سقراط بود. ولی من عاشق سهروردی و ملاصدرا هم هستم. منتها از ایشان شعار کوتاهی اندازه نام کاربری در یاد ندارم.
البته من از انتخاب این نام کاربری در اینجا دلیل خاص دیگری داشتم که نمی توانم بگویم. وگرنه تا پیش از این در فضای مجازی با نامهای مذهبی فعالیت کرده ام و اصراری به تشابه به اجانب ندارم.

دوستان با من شوخی کردند، گفتند شما شاگرد سقراطی؛ ولی بین شاگرد و استاد باید تشابهی باشد و من بواقع شبیه ایشان نیستم. من کجا و سقراط کجا؟ ایشان بواقع دانا بود. من ادای دانایان را هم نمی توانم درآورم. جدی میگویم.

من یک نسخه جدید و بدیع نیستم. من پیام آور آنم که بگویم : دستاوردهای قدیم (اگرچه یونان باستان) تا انجا که صحیح باشد؛ ارزشمند ، قابل استفاده و قابل ستایش است. و ملاک پذیرفتن و رد کردن یک نظر ، درست یا غلط بودن آن است؛ نه جدید یا قدیم بودن آن!

شاید هم وقت ان رسیده که اسمم را عوض کنم.کما اینکه مدتی هم هست به تغییر اسمم فکر میکنم.

و منظورم از حضور اخلاقی ام در مجازی خوابی بودم که دیدم. جناب من اگر خوابی ببینم که با عقلم جور در نیاید، فضربوه علی الجدار؛ هرچند خوابی بظاهر رحمانی باشد. ولی اگر خوابی ببینم که عمل به اون خواب در راستای تقرب و صراط مستقیم باشد تا جاییکه بتوانم بهش عمل میکنم.گرچه خواب را هم حجت نمی دانم. و از بزرگان که تعبیرش را پرسیدم فرمودند شما هر نوع تبلیغی که بلدی و از دستت برمیاد انجام بده. و چون حقیقتا من به این شیوه مرسوم که شما منبرداری می کنید وارد نیستم. (من از اول تا اخر معلمم. از پس هیچ پست دیگری هم غیر تدریس برنمیایم؛ نه وکالت و نه هیچ کار دیگری) لذا تبلیغ من فقط سر کلاسم صورت میگیرد و در فضای مجازی هم قبل از فیلتر شدن تلگرام هر کانالی زدم و یا گروهی که شرکت کردم در راستای عمل کردن به همان خواب بوده. و البته من نه علاقه ای به تلویزیون دیدن دارم نه به این تفریحاتی که خانمها بهش میپردازند، طبعم چنین نیست. من عالم خودم را دارم. یا کتاب و شعر میخوانم. یا کارهای خیاطی وبافندگی و ... کارهایی از این قبیل که بهش نیاز دارم انجام میدهم. از کودکی هم به چیزهایی علاقمند بودم که دیگران بهم میگفتند چه حوصله ای داری؟! ببخشیدم اگر قابل درک برای برخی نیستم. ولی من چنینم!
روزی که با حوزه خداحافظی کردم مدیر حوزه بهم گفتند: خانم هیچوقت فراموش نکن سالهایی را که میهمان امام زمان عج بودی!
تا دو سه سال این جمله ایشان مرا دیوانه کرده بود... تنها و تنها دلیل حضورم در فضای مجازی بهای ناچیزی در قبال سالهایست که مهمان امام زمان عج بودم.

شما اگر میتوانی مرا متقاعد کن که من هیچ وظیفه ای ندارم؛ بنابراین من میروم طوری که در افق گم شوم.

برداشت بدی از پیام شما نکردم. حالم را فقط گفتم که بعنوان یک برادر بزرگتر راهنماییم کنید. ممنونم!

یاعلی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****