آموزش شناخت خدا به کودکان

22:44 - 1393/09/30

سال­های کودکی، مناسب­ترین موقعیت برای تربیت است؛ زیرا زمینه برای پذیرش مساعد است. در این مرحله از تربیت، پروش فطرت، اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا سادگی و عصمت کودک همراه با فطرت پاکش در سازندگی آینده او نقش ویژه ای ایفا می کند.

امام صادق(ع) می­فرماید:

حضرت موسی(ع) در نیایش خود با پروردگار عرض کرد: بهترین اعمال کدام است؟ خداوند خطاب فرمود: محبت به کودکان؛ زیرا آنان بر فطرت توحید آفریده شده­اند.[1]

در اسلام برای دوران کودکی و نوجوانی، پیش از بلوغ به عبادت تمرینی سفارش شده است تا کودکان با آداب و شرایع و اخلاق و تعهدپذیری آشنا شوند و در دوره تکلیف دچار مشکل نشوند.

امام صادق(ع) فرمود:

ما فرزندانمان را در پنج سالگی به نماز وا می­داریم، ولی شما در هفت سالگی آنها را امر به نماز کنید.[2]

ایشان در جایی دیگر می فرماید:

پیش از آنکه منحرفان سراغ فرزندان شما بیایند، حدیث ما را برای آنان بازگویید.[3]

پرورش فطرت توحیدی، از دید فیلسوفان و دانشمندان نیز پوشیده نمانده است. دکتر کارل در این باره می­نویسد:

برای کودکان سخن از الهیات گفتن بی­فایده است، ولی طبق گفته کانت، در آغاز زندگی باید خداوند را چون پدری مهربان، توانا و نامرئی برای کودکان معرفی کرد و به آنان این گونه القا کرد که مشمول عنایت های او هستند و می­توانند با نیایش، به سوی او رو کنند.[4]

در صورتی که بذر خداشناسی و خداباوری از کودکی کاشته شود، ثمره آن، که همان ایمان قلبی به خداست، در دوره جوانی و بزرگ­سالی یا به عبارت دیگر، در همه دوره زندگی انسان نمود خواهد داشت.

پی نوشت:

[1]. بحارالانوار، ج 104، ص 97.

[2]. محمدحسین طباطبایی، آداب و سنن پیامبر، ترجمه: حسین استادولی، تهران، پیام آزادی، 1379، ص 157.

[3]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 196.

[4]. الکسیس کارل، راه و رسم زندگی و یا تفکراتی درباره زندگی، ترجمه: مهرداد مهرین، تهران، آریان، 1375، ص 169.

http://btid.org/node/49927

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 4 =
*****
تصویر حلما
نویسنده حلما در

1.انواع پرسش­ها

ـ پرسش­های کاربردی

این پرسش­ها سبب می­شوند تا کودکان درک خود را از خدا در زندگی خویش محقق سازند. اگر فرزندتان از تاریکی می­هراسد، داستان حضرت یونس(ع) را برای او تعریف کنید، سپس از او بپرسید حضرت یونس(ع) در شکم ماهی چه کرد و خدا چگونه به حضرت یونس(ع) کمک کرد.

ـ پرسش­های ارزیابی کننده

هنگامی که با فرزند خود به خرید یا تفریح می­روید، می­توانید برای آغاز گفت­وگو، پرسش­های ارزیابی کننده­ای بیان کنید. برای نمونه، از کودکان بپرسید: امروز چه چیزهایی را دیدی یا تجربه کردی، که می­خواهی به خاطر آن از خدا تشکر کنی؟

هنگامی که فرزندتان مطالعه زندگی­نامه­ای را که مناسب سن او باشد به پایان رساند، بی­گمان به نوعی ارزیابی و داوری در مورد شخصیت­های داستان، دست خواهد زد. ازاین رو، از او بپرسید: خدا چگونه به آنها کمک کرد؟

ـ پرسش­های استدلالی

این نوع پرسش­ها، بیشتر با «چرا» آغاز می­شود و کودک را وامی دارد درباره علل و ریشه امور بیندیشد و به محرک­های پنهانی رفتار انسان­ها توجه کند و در پی درک و فهم مقصود و هدف الهی باشد. برای نمونه، از او بپرسید: چرا خدا دستورها و احکامی را برای انسان مشخص کرده است؟ چرا انسان اشرف مخلوقات است؟ چرا به مقدسات دیگر دین­ها احترام می­گذاریم؟

در این شیوه، نباید با پاسخ­های کلیشه­ای و کوتاه فرزندتان به پرسش­های یاد شده، راضی شوید. بکوشید فرزندتان را به سوی پاسخ­های عمیق­تر و مستدل سوق دهید. این کار را تا جایی دنبال کنید که یا پاسخ قانع کننده­ای بیابید و یا هر دو به این نتیجه برسید که از این نقطه به بعد اسراری وجود دارد که هنوز قادر به درک آنها نیستید.

ـ پرسش­های تفسیری

این پرسش­ها به آشکار شدن معانی عمیق­تر مفاهیم و درک پدیده­ها کمک می­کنند و پذیرش حقیقت را برای ما آسان می­سازند.

برای نمونه از کودکتان بپرسید:

ـ دوست داشتن خدا با تمام وجود یعنی چه؟

ـ خدا موجودهای خوب را چگونه دوست می­دارد؟

ـ وقتی درباره پیامبران فکر می­کنی، چه احساسی در تو ایجاد می­شود؟

ـ خدا چه شکلی است؟ آیا می­توانی او را به من نشان بدهی؟

ـ پرسش­های اعتقادی`

روشن است که این نوع پرسش­ها در پی پاسخ­های استدلالی نیستند، بلکه ماورای استدلال، در جست­وجوی پاسخ­هایی هستند که حکایت از گرایش­ها و خواسته­های قلبی داشته باشد. زمانی فرا می­رسد که باید فرزندتان را تشویق کنید تا ایمان و درک و دریافت شخصی خود را بروز دهد. در این شرایط چنین پرسش­هایی را در نظر بگیرید:

ـ آیا از اینکه خدا تو را آفریده، خوش حالی؟

ـ دوست داری برای به دست آوردن رضایت خدا چه کاری انجام دهی؟

ـ آیا دوست داری در مراسم مذهبی و سخنرانی­­های دینی شرکت کنی؟

بکوشید این گونه پرسش­ها را تا حد امکان کمتر بیان و از تکرار بیش از اندازه آنها خودداری کنید تا اثر خود را از دست ندهد.

2. اصول اساسی در پرسش­گری

از زیاده­روی در طرح این پرسش­ها خودداری کنید تا فرزندتان خسته نشود.

پرسش­ها را جدی طرح کنید و به فرزندتان وقت کافی بدهید تا درباره آنها بیندیشد و سنجیده پاسخ دهد. پرسشی که با همه وجود پرسیده شود، شنونده را به تفکر وامی­دارد.

پرسش­ها را با متانت طرح کنید، گویی در حال طرح پرسش برای خودتان هستید؛ چرا که خود نیز در حال یادگیری هستید.

به گونه­ای پرسش­ها را مطرح کنید که فرزندتان با زبان و درک خودش به آنها پاسخ دهد. از او انتظار ارائه پاسخ­های کلیشه­ای نداشته باشید.

به پاسخ فرزندتان با دقت و توجه فراوان گوش دهید و در برابر نظر او جبهه نگیرید تا نوعی اعتماد و درک متقابل میان شما پدید آید.

پرسش­هایی طرح کنید که متناسب با سن و درک و موقعیت فرزندتان باشد.[1]

 

چند نکته برای برنامه­سازی برای کودکان

اول قرآن کریم بهترین راه برای خداشناسی را تماشای نشانه­های پروردگار و پدیده­های جهان می­داند. بنابراین، باید با بیان نعمت­های الهی، ذهن کودکان و نوجوانان را به خدای مهربان متوجه کرد و عاطفه و محبت آنان را به خدایی که همه را آفریده و به همه کمک می­کند، جلب نمود.

دوم باید این تصور در ذهن کودک شکل گیرد که خدا او را دوست دارد و می­خواهد او فردی شایسته و خوش بخت شود. او دوست داشتنی، مهربان و صمیمی­تر از پدر و مادر است.

سوم بردن نام خدا در ابتدای هر کار و آغاز هر چیز با یاد خدا و کمک گرفتن از او و آموختن و خواندن نیایش­های زیبا و پر معنا می­تواند به طور غیرمستقیم کودکان را به خدا علاقه­مند کند.

چهارم در طرح داستان­های دینی باید دقت کرد از بیان رخدادهایی که مربوط به عذاب­های خداوند و سخت­­گیری او بر بندگانش است، خودداری شود و بیشتر به بازگو کردن داستان­هایی پرداخت که چهره­ای صمیمی و مهربان از پروردگار را به نمایش می­گذارند.

پی نوشت:

[1]. ایریس یاب، کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، ترجمه: مسعود حاجی زاده، تهران، انتشارات صابرین، 1383، چ6، صص 108 و 109.

تصویر yosef
نویسنده yosef در

البته شناساندن خدا بسته به سن کودک باید تنظیم شود .مثلا در حدود سه- چهار سالگی بچه‌ها نام خداوند را یاد می‌گیرند . در شش سالگی ادای عبادت و نماز رو در میاورند و این نشان از اینه که در این سن بیشتر علاقه به عبادت پیدا می کنند. در هفت و هشت سالگی حسّ کنجکاوی و سوال از چیستی و وجود خدا و ... در کودک بیدار میشود که باید به سوالاتش به خوبی جواب داد. 

تصویر yosef
نویسنده yosef در

باید خدا را به او چنان معرفی می‌کنیم که بچّه‌ها از او خوششان آید از لطف و کرم خدا، مهربانی و قدرت خدا و زیبا دوستی او می‌گوییم . درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده سخن می‌گوییم در این سال‌ها هرگز از قهرخدا و جهنم گناهکاران چیزی نگوییم.

تصویر حلما
نویسنده حلما در

نمونه­ای از پرسش های کودکان

خدا کیست؟

هنگامی که فرزندتان می­پرسد: خدا کیست؟ چه پاسخی به او می­دهید؟ پاسخ دادن به این پرسش کار آسانی نیست. قرن­هاست فیلسوفان، عالمان، شاعران، هنرمندان و دانشمندان در جست­وجو برای پاسخ این پرسش عمیق، می­کوشند.

پیروان دین­های توحیدی بر این باورند که تنها یک خدا وجود دارد که با وجود برخورداری از قدرتی ویژه، نادیدنی است.

برای اینکه بتوانید پاسخ­گوی پرسش­های فرزندتان درباره خدا باشید، این اصل را رعایت کنید: پاسخی به فرزندتان بدهید که با نیازهای امروز فرزندتان ارتباط داشته باشد.

برای پاسخ دادن به این پرسش، از خود بپرسید: «آیا در وجود خدا شک کرده؟»، «آیا می­خواهد مطمئن شود همیشه کسی هست که از او مواظبت کند؟»، «آیا می­خواهد خوبی و خیر را بشناسد تا راهنمایی در انتخاب­هایش داشته باشد؟»، «آیا می­خواهد منشأ الهام­های خود را در خدا بیابد؟»

بررسی این پرسش­ها به شما کمک می­کند، پاسخی به فرزندتان بدهید که متناسب با سطح درک او باشد و نیاز او را برآورده سازد. در پاسخ به فرزندتان، می توانید از باورهای زیر بهره ببرید:

خدا، بهترین حامی و حل کننده مشکلات است. به فرزندتان بگویید: خدا قوی­ترین موجود و بزرگ تر از هر چیزی در جهان است.

به فرزندتان بگویید: خدا پاسخ همه پرسش­های ما را می­داند.

خدا سرچشمه امید است و در مواقعی که احساس می­کنیم شکست خورده­ایم یا راه­حلی برای مشکلمان وجود ندارد، توکل به خدا سبب می­شود راهی برای رهایی از مشکلات بیابیم.

خدا به ما کمک می­کند تا پیروز شویم.

خدا مقدس است. تقدس خداوند، او را از پدیده­های جهان، مجزا و ممتاز می­کند.

خدا با هر چیزی که تصور می­کنی، فرق دارد.

باید به کودک القا کرد که خداوند همیشه با ما زندگی می­کند و حتی نزدیک­تر از اعضای خانواده یا یک دوست است. با چنین دیدگاهی، خدا را به دلیل لطف و توجهی که به ما دارد، شکر می­گوییم.

اگر او درباره ارتباط خدا با خودش فکر می­کند، به او بگویید: خدا نزدیک و در کنار ماست. او ما را می­بیند و سخنان ما را می­شنود و از راه چیزهای اطرافمان با ما ارتباط برقرار می­کند.

اگر او درباره جایگاه خدا در جهان هستی می­اندیشد، به او بگویید: خدا همه جا حاضر است. او نزد ما حضور دارد، ولی در عین حال در سراسر جهان و حتی در ستارگان دوردست نیز حاضر است.

اگر او درباره منشأ خوبی­ها و شادی­ها می­اندیشد، می­توانید به او بگویید: منشأ خوبی­ها در بهشت است و بهشت جایگاه خداوند است.

اگر او حضور خدا را در مکانی مقدس یا لحظه­ای ویژه احساس می­کند، به او بگویید بی­گمان خدا در آنجا حضور دارد.

اگر او مشتاق است روزی خدا را ببیند، به او بگویید همه ما از آنِ خداییم و همه به سوی او بازمی گردیم.

طرح پرسش «خدا کجاست؟»، با هر انگیزه­ای که باشد، نیازمند این پاسخ است: «خدا در همه جا حضور دارد. حالا در کجا می­توانی خدا را ببینی؟ آیا می­توان او را به مکانی خاص محدود کنی و در آن محدوده او را ببینی؟»

خدا از کجا آمده است؟

بیشتر پدران و مادران می­دانند که ردیابی منشأ پیدایش انسان­ها، در درازمدت نمی­تواند کودکان را قانع کند؛ زیرا این پرسش بی­پاسخ برای آنها وجود دارد که خدا از کجا آمده است و اگر خدا همه چیز را آفریده، خالق او چه کسی است؟

تجربه­های کودکان نشان می­دهد که هر چیزی آغاز و پایانی دارد. ازاین رو، درک وجود خدایی که پیش از آغاز وجود داشته و پس از پایان نیز وجود خواهد داشت، برای آنها مشکل است.

بهترین روش ممکن این است که به دام پرسش­های بی­پایان، درباره چگونگی جاودانگی خداوند نیفتید. بی نهایت بودن خدا را به عنوان امری ایمانی و اعتقادی معرفی کنید، نه پدیده­ای عقلی یا تجربی.

ما برخی حقایق مرتبط با وجود خداوند را به طور ایمانی پذیرفته­ایم. ایمان بدون اینکه نیازی به توضیح، تفسیر و اثبات داشته باشد، قابل تصدیق است.

نداشتن توضیحی منطقی یا مدرکی حسی، نمی­تواند دلیلی بر نادرست بودن جاودانگی خدا باشد. ما جاودانگی خدا را می­پذیریم؛ زیرا همه کتاب­های آسمانی، پیامبران، سنت­ها و آموزگاران و مربیان ما به آن معترفند. اگر فرزندتان پس از شنیدن همه توضیح­های شما قانع نشد، ناچارید به او بگویید: من بیش از این چیزی نمی­دانم، ولی مطمئنم خدا جاودانه است.

برای توضیح درباره ماهیت ایمان، با در نظر گرفتن سطح بلوغ فکری فرزندتان و نیازهای ویژه­ای که دارد، یکی از این راه­ها را برگزینید:

به فرزندتان یادآوری کنید که چه چیزهای دیگری در زندگی ما وجود دارد که آنها را به طور ایمانی پذیرفته­ایم، به ویژه موردهایی را بیان کنیم که او تجربه کرده است. برای نمونه، به او بگویید: تو ایمان داری هنگامی که راه می روی، از زمین جدا نخواهی شد. تو باور داری که دارو سبب درمان بیماری می­شود، هر چند از ساز و کار درمانی آن بی­خبری. به دلیل اعتقادی که به پدر و مادرت داری، از آنان پیروی می کنی، هر چند گاهی ممکن است دلیلی برای این کار نداشته باشی.

شما می­توانید برای فرزندتان داستان­هایی درباره ایمان بیان کنید. در همه مذهب­ها و فرهنگ­ها، داستان­هایی درباره کسانی وجود دارد که بر اساس ایمان و باورهای خود کارهای درخشانی کرده­اند. هر چند در ابتدا نتیجه کار برای خودشان هم روشن نبوده و خطرهای بسیاری در برداشته است.

شما می­توانید برای فرزندتان مثال­هایی بزنید که محدودیت درک انسان و نامحدود بودن ذات خدا را نشان دهد.

فرزندتان باید ببیند که شما درباره خدا می­اندیشید، به مطالعه و کتاب­هایی در این زمینه علاقه دارید و خدا را می پرستید.

همچنین فرزندتان با تماشای بردباری شما در رویارویی با باورهای دیگران، عدم تعصب در عین داشتن یقین و احترام به نظرات مخالف، بی­گمان به باورهای شما علاقه­مند خواهد شد؛ زیرا رفتار جذاب شما را مصداق باورهایتان می­داند.

خدا شبیه کیست؟

بسیاری از کودکان، خدا را همانند پیرمردی تصور می­کنند که ریشِ سفیدی دارد. هر تصویری که از خدا داشته باشید، باید به فرزندتان نشان دهید؛ چرا که همه کودکان جهان، اعضای خانواده خداوند هستند. بر اساس چنین تصوری، این راه­حل­ها سودمند است.

واژه­ها اهمیت بسیاری در نحوه درک ما از خداوند دارند. اگر می­خواهید خدا را به شکلی توصیف کنید که همه کودکان دریابند، باید از عبارت­های عام و جهان شمول بهره ببرید.

وقتی آیه­های الهی یا داستان­های مذهبی را برای بچه­ها بیان می­کنید، ترجمه­هایی را به کار ببرید که زبانی جامع و لحنی جهان شمول داشته باشند و استفاده نادرست از واژه­ها، تصویری محدود را در ذهن کودکان پدید نیاورند.

تصویر حلما
نویسنده حلما در

راه­های آموزش خداباوری به کودکان

یک ـ برنامه­ریزی مناسب

در برنامه ریزی آموزشی خود، به زمان، موضوع و شیوه آموزش توجه کنید. ممکن است خانواده شما به سنت­های مذهبی پای­بند باشد و سنت­های مذهبی، به گونه عادت به فرزندتان منتقل شود، ولی برای تکمیل آموزش مذهبی فرزندتان باید برنامه­ریزی مشخصی داشته باشید. گاهی وقت­ها مایلید برخی اصول اعتقادی را به شیوه­ای سنجیده برای فرزندتان روشن کنید. در چنین مواقعی، به این پرسش­ها توجه کنید: چه مواقعی باید آموزش دهیم؟ چه موضوع­هایی را باید بیاموزیم؟ شیوه آموزش باید چگونه باشد؟

دو ـ زمان مناسب آموزش

اول ـ زمان­های منظمی را برگزینید

گرفتاری­های روزانه سبب می­شود به علت پرداختن به برخی وظایف، از انجام وظیفه­های دیگر غافل شویم. بهترین راه برای دوری از این رخداد، اختصاص دادن ساعت های ثابت در روز، برای آموزش دادن به کودکان است.

دوم ـ زمان مفیدی را برگزینید

آموزش درباره خدا، از نظر کیفی با دیگر کارهای روزانه فرق دارد. بنابراین، وقتی را به آن اختصاص دهید که طی آن بتوانید به دور از عجله یا خستگی و با آرامش خاطر، به تقویت ایمان و قدرت اندیشه فرزندتان بپردازید.

سوم ـ به چگونگی وقت، بیش از مقدار آن اهمیت دهید

آموزش کودک درباره رابطه خدا و پدیده­ها، یکی از آموزش­های اساسی دوران کودکی است، ولی نباید بیشتر اوقات فرزندتان را صرف این نوع آموزش کنید.

سه ـ انتخاب موضوع­های مناسب

متن­های مذهبی، گنجینه­هایی از حقایق معنوی هستند. برای نمونه، داستان­های ساده، سرودخوانی و حفظ آیه­های قرآن، برای کودکان پنج ساله مناسب است.

داستان­های مهیج، شعرخوانی و حفظ آیه­ها، برای کودکان پنج تا هشت ساله مناسب است. همچنین داستان­های جذاب، شعرهای ساده (بدون پیچیدگی و تشبیه های مبهم)، یادگیری سنت­های مذهبی و اصول عقاید و مسائل اخلاقی، برای کودکان نه تا دوازده ساله مناسب است.

داستان­های مذهبی، تاریخی، زندگی­نامه رهبران مذهبی که به پرسش­هایی چون «من کیستم؟» و «چه وظیفه­ای دارم؟» می­پردازند، برای نوجوانان آموزنده است.

چهار ـ شیوه آموزش

اول ـ از روش­های گوناگون بهره ببرید

می توان برای تدریس از روش هایی چون قصه گویی، پرسش گری، بیان زندگی نامه زنان و مردان بزرگ، توضیح دادن، با صدای بلند خواندن، سرودخوانی، نیایش کردن، تماشای طبیعت یا یک نقاشی زیبا در محیطی آرام و گفت­وگو درباره رخدادهای روزانه استفاده کرد.

دوم ـ پاسخ­گویی مناسب به پرسش­های کودکان

بیشتر کودکان، با طرح پرسش­هایی ناگهانی درباره خدا، سبب شگفتی بزرگسالان می­شوند، پرسش­هایی چون «خدا کیست؟»، «خدا کجا زندگی می­کند؟»، «خدا را که آفریده؟»، «آیا خدا در غاری تاریک هم ما را می­بیند؟»، «آیا خدا می­تواند هر کاری را انجام دهد؟»، «از کجا بفهمم خدا صدای مرا می­شنود؟»، «چرا خدا همه بدی­ها را از بین نمی­برد؟».

پاسخ­های شما به پرسش­های فرزندتان، معمولاً با درک و تفسیر فردی شما از خداوند، ارتباط نزدیکی دارند. ممکن است پاسخ برخی پرسش­ها، برای خود شما نیز روشن نباشد یا نتوانید درک خود را به زبانی ساده و قابل فهم، برای کودکتان بیان کنید. بنابراین:

 پیش از پاسخ دادن به آنها، مدتی درباره­شان فکر کنید.

 صادقانه به فرزندتان بگویید که پاسخ همه پرسش­هایش را نمی­دانید

 زمان مناسبی را برای پاسخ دادن به آنها برگزینید.

 همه پرسش­های فرزندان خود را جدی بگیرید.

 فرزندتان را تشویق کنید تا برای یادگیری بیشتر درباره خدا با شما گفت­وگو کند.

 برای پاسخ به پرسش­های او از مثال بهره ببرید و خداوند را در پاسخ­های خودتان محدود نکنید.

 هرگز در برابر علاقه و کنجکاوی فرزندتان درباره خداوند و امور معنوی بی توجه نباشید.

تصویر حلما
نویسنده حلما در

درک کودکان و نوجوانان از مفهوم خدا

پیش از وارد شدن به بحث، لازم است به درک کودکان از مفهوم خدا اشاره کنیم. تصور خردسالان درباره خدا، تا هشت سالگی بسیار خام است؛ یعنی کودک در ذهن خود خدایی را می­شناسد که با صدایی شبیه ما سخن می­گوید و در بهشتی سکونت دارد که در آسمان­هاست و به گونه انسان به زمین آمده و به اداره کردن امور می­پردازد. این اندیشه نشانه تخیل است.

کودکان در دوره دبستان مایل هستند این خامی تفکر را نادیده بگیرند و به گونه ای دیگر خدا را بیان کنند، ولی هنوز از انسان­انگاری رهایی نیافته­اند. تصور خدا در ذهن کودکان هفت تا نه ساله، بیشتر انسانی فوق­العاده است تا موجودی فراطبیعی. خداوند قدرتمند است، ولی رفتارش پیش بینی ناپذیر است. او از قدرتی سحرآمیز برخوردار است، ولی با صدایی همانند ما سخن می گوید.

چگونگی اندیشه درباره خدا را در کودکان نه تا دوازده ساله، می توان گذر از تصویر فوق انسانی به فوق طبیعی دانست. این به معنای نشانه تلاش آنها برای رسیدن به این هدف است. پای بندی به معانی تحت اللفظی واژه­های مذهبی هنوز غلبه دارد، ولی شواهدی وجود دارد دال بر اندیشه بسیاری از کودکان، برای آشتی دادن اموری که از دیدگاه تفکر عینی متناقض است. مانند اینکه خدا در همه جا هست و در عین حال، در مکان مشخصی نیز هست.

در سال های نخست دوره راهنمایی می­توان ویژگی­های دوره پیشین را با نگرشی گسترده­تر دید که آن را به دوره واسطه مبدل می­سازد. در این دوره دانش­آموزان می کوشند از اندیشه بچه­گانه پیشین خود فاصله بگیرند و به گونه ای دیگر به خدا بیندیشند. پس از آن است که محدودیت­های فیزیکی و مادی کنار گذاشته می­شود و به خدا، به صورتی نمادین و مجرد

می­اندیشند. آثار انسان­انگاری را هنوز هم می­توان در این گونه تفکرها دید، ولی آنان بر این باورند که خدا دیدنی نیست؛ زیرا طبیعتی غیر مادی دارد. هنگامی که نوجوانان برای توضیح مفهوم خدا از ویژگی­های بشری مدد می­جویند، باید آن را نوعی تمثیل دانست. بسیاری از نوجوانان مایلند انسان­انگاری خام خود را تا سیزده سالگی ادامه دهند.[5]

پی نوشت:

5.ناصر باهنر، آموزش مفاهیم دینی همگام با روان­شناسی رشد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، صص 86 ـ 88.

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

یه روش غیر مستقیمه ؛ که هم کودک یاد میگیره؛ هم واسه خود آدم خوبه!

 

آدم عملا خدا رو بشناسونه؛ یعنی حواسمکون باشه که کودکمون:

1. میبینه

2. میشنوه

3.تحلیل میکنه