سلام خانومم ۴ساله باهمیم ویکساله عقدیم و دوسال نشون کرده یکسال هم منتظر موندیم تا سنش بره بالا تا بریم خواستگاری الان ۱۸ سالشه منم۲۷سالمه
انقد حرف هایی تند میزنه و منم خیلی حساس و وقتشو به من اختصاص نمیده و پشیمون شدم واقعا دو بار هم رابطه رو بهم زدیم و من مجدد برگشتم .
دیروز برگشته میگه من از پسرای هول خوشم نمیادو هفته ای یه بار همدیگرو میبینم فعلا نامزدیم عروسی نکردیم و دبوونه ام کرده به هر موضوعی گیر میده و دایم غرر میزنه توروخدا کمکم کنید
---------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
سلام وقت بخیر
از انتخاب مجموعه ما از شما تشکر می کنم
من چند سوال از شما دارم
1.علت بهم زدن رابطه تان در دفعه های قبل چه بوده؟؟
2.آیا وقتی برگشتید همسرتان تغییراتی در خود ایجاد کرده بود یا اینکه از سرترحم برگشتید؟
3.آیا ازدواجتان با رضایت بوده؟
4.آیا تا الان آموزش برای حل تعارض هایتان دیده اید؟
منتظر پاسخ شما هستم
۱.یه یری که از طرف من بود بخاطر توقع زیادی و بی احترامی و غر زدن مادرم این کار بکن اینکار رو نکن و...
اژ طرف دختر بخاطر خسیس بودن دست و دل باز نبودن و همش به فکر رابطه جنسی بودن و دروغ میگی و ...
۲.از سر وابستگی برگشتم نمیتونستم تحمل کنم دوریش و خاطرات دیوونه میکرد و اینکه بعدا ازدواج میکرد و نمیتونستم حسرت میخوردم و حرص میخوردم اگه یکی دیگه بیا بگیردش و ...
۳.خانواده من راضی نبودن بار دوم که برگشتم ولی خانواده دختر راضی بودن
دختر خانوم هم با اصرار خالش و من و مادرش و باباش و در نهایت با گذاشتن شروطی مثل اینکه منو میخوای باید واسم خرجی کنیاا و خوتو تغییر بدی و درست کنی و....
۴.من خودم همش درحال مشاوره گرفتنم و تو گوگل هم و ایسنتا هم در مورد ازدواج میخونم
در حال پاسخ گویی هستم