سلام،بنده 3 سال پيش در خواستگاري عاشق دختري شدم. بعد جواب رد حدود 6 ماه افسردگي داشتم. حدود 10، 12 مورد خواستگاري رفتم. با 2 نفر تا چندين جلسه پيش رفتم. هرچند چندان به دلم ننشسته بودند، اما با حمايت مشاور ادامه دادم. پس از پاسخ منفي، خوب چون چندان علاقه اي نداشتم، برايم مهم نبود.چند وقت پيش كسي پيشنهاد نماز غفيله به مدت 40 شب داد كه در بين دعاي قنوت بايد ذكر مجرب (رب هب لي من لدنك صالحه قانعه) گفته مي شد (از اذكار مجرب نقل شده از حجت السلام نوراني شاگرد آيت الله العظمي صادقي تهراني). نماز را انجام دادم و بلافاصله پس از آن (در فاصله شب قدر و عيد فطر) دوستم بدون پيش زمينه اي، همان دختر سه سال پيش را خواست وساطت كند. بنده با توجه به تجربه تلخ سه سال پيش ترديد داشتم، اما گفتم لابد استجابت دعاست و نبايد فرصت را از دست بدهم.خلاصه دوستم وساطت كرد و طي سه ماه چند جلسه صحبت كرديم. نهايتا سه ماه پيش پاسخ ايشان منفي شد (البته نظر خانوادشان مثبت بود). البته در طي برخي جلسات بنده بي ميلي ايشان را مشاهده مي كردم. يك جوري به هر حال ايشان به من علاقه اي ندارد. هر چند در معيارهاي مهم ازدواج خيلي هماهنگ هستيم.با توجه به حال نامساعدم و سردرگمي، براي اصرار بعد از نماز استخاره قرآن كردم و صفحه 411 (بسيار خوب) آمد. دوباره درخواست كردم با هم صحبت كنيم، قبول كرد. بعد يك جلسه صحبت باز نظرشان مثبت نبود. ايشان گفت تلاش خودش را كرده ولي به نتيجه دلخواهش نرسيده. پيش مشاور هم رفته، مشاور گفته است كه ادامه ندهد. الان به لحاظ احساسي كه ناراحتم به كنار. به لحاظ روحي هم احساس گره بدي دارم.واقعيت بنده دختر خانم را از دو سال پيش كاملا فراموش كرده بودم و ذره اي و لحظهای در يادم نبود. دعاهاي ازدواج و نماز غفيله را به هيچ عنوان (خدا شاهد است) به خاطر ايشان نمي خواندم. فقط براي ازدواج آن هم با دختري كه هم كفو و پسند قلبي باشد. اما نمي دانم چرا دعاي من ختم به اين شد كه من دوباره با دختري كه فراموش كرده بودم مواجه شوم و دوباره پاسخ منفي بگيرم و دوباره روح و روانم آزرده شود.
مشكلم را به هر كسي بگويم، جواب خواهد بود از كجا معلوم استجابت دعا بوده است. يا اگر به مشاور بگويم خواهد گفت اگر اصرار كني در آينده هر مساله اي پيش بيايد دختر خواهد گفت كه به علت اصرار من ازدواج كرده وگرنه خودش راضي نبوده و بهتر است آدم با كسي ازدواج كند كه او هم تو را دوست داشته باشد.اين كه چه حكمتي بود، نمي دانم. نمي دانم كجاي كار اشتباه كردم. همان اول كار هم مي دانستم به احتمال زياد پاسخ مثبت نخواهم گرفت، اما گفتم اگر وساطت دوستم را قبول نكنم پشيمان خواهم شد و فرصتي كه خدا به من داده است را نبايد ضايع كنم. اما الان ظاهرا همه چيز برعكس شده. انصاف نبود خدا با من اين كار را بكند. اگر دختر ديگري يا حداقل در زمان ديگري اين اتفاق مي افتاد هيچ كدام از صحبت هايم معني نداشت اما اينكه بلافاصله بعد از ختم 40 شب نماز و آن هم دختري كه قبلا عاشق بودم، اينگونه شود، واقعا برايم مشكل است. نمي دانم منظورم را رساندم يا نه.
الان با گذشت سه ماه هنوز آن دختر رو فراموش نکردم. هر کسی معرفی میکنند، ته دلم نمیخواهم بروم. به زور خودم رو راضی میکنم. دو سه جای دیگر خواستگاری رفتم. در همان نگاه اول همه چیز برایم تمام شد.
یاد آن دختر که میافتم نفسم بند میاد و قلبم به تپش میافتد. همه عقلا میگویند عشق و عاشقی ظرف چند ماه بعد از ازدواج از بین میرود ولی من انگار گوشم شنوا نیست. هنوز فکر میکنم یک روز به آن دختر میرسم. ولی اینها همه خواب و خیال است. آن دختر اصلا به من فکر هم نمیکند، ولی من بر عکس. به من گفتن دست بالای دست زیاده. اما این همه خواستگاری دریغ از یک دختری که بتواند جای آن دختر را برایم بگیرد. میخواهم با یکی درد دل کنم. ولی چه فایده درد دل مشکل چه کسی را بر طرف کرده است که من دومی آنها باشم.
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
سلام بر شما
حالتون رو درک میکنم ...انسان در رسیدن به خواسته های خویش اگه اصرار زیاد بورزه مجنون میشه و تهش هیچ ...ما بایستی تسلیم امر خداوند و روزگار باشیم ....رسیدن به خواسته ها برای انسانهای حساس خیلی سخته چون اگه گیر بیفته و نشه فاجعست....شما فقط خالصانه بهتون عرض میکنم در پیشگاه خداوند مغفرت بخواین و 40 شب زیارت عاشورا رو بخونین مطمئن باشین اگه اون شخص قسمت شما باشه خدا بهتون برمیگردونه و اگه نباشه خیرتون در چیز دیگری است....
یادتون باشه زندگی بی رحمتر از اونه که ما به هر چیزی که میخوایم بهش برسیم ...در نهایت بی قید و شرط تسلیم خدا بایستی باشیم.
براتون از خدا بهترین ها رو طلب دارم ...الهی که هیچ بنده ای دچار درد روحی نشه ....امین یا رب العالمین .....
سلام،
واقعیت سه سال پیش با اینکه خیلی ناراحت بودم، به خودم گفتم حتما مصلحت نبوده و باید به تقدیر خدا راضی باشم. به همین خاطر به مرور فراموش کردم. اما اینکه بعد از 40 شب نماز غفیله دوستم (خارج از اختیارم) خواست پادر میانی بکند، هر کسی جای من باشد چه فکری میکند؟ اینکه بگویم تصادفی بوده با عقل جور نمیآید. اینکه بگوییم مصلحت نبوده، بنده که خیلی وقت بود پذیرفته بودم که مصلحت نبوده و کاملا فراموش کرده بودم. یا حکمتی بوده که فقط خدا میداند یا من در جریان خواستگاری اشتباهی کردهام و فرصتی که خدا داده را ضایع کردهام. نمیدانم دوباره باید فراموش کنم یا دوباره خواستگاری کنم. نمیدانم در حاجتم باید اصرار کنم یا خیر. تشخیص تسلیم امر خدا بودن چیست؟ از کجا بفهمیم خدا اصرار ما را دوست دارد یا خیر؟ اگر کاری مصلحت نباشد خدا با 40 شب زیارت عاشورا راضی میشود؟ نمیدانم منظورم را رساندم یا خیر.