سلام دردوران دانشجویی شاگرد اول دانشگاهم مرا دوست داشت ودر آخرسال مطرح کرد چند باری هم در اس ام اس در حد رسمی احساسش رابیان کرد وخواست جواب مرا بداند تا با خوانواده بیان.ما از خانواده سطح بالایی هستیم و او در حاشیه شهرساکن است اختلاف طبقاتی زیادی داریم اوهنوز نه کار دارد ونه سربازی رفته ولی پشتکار خوبی دارد دروغ چرا خیلی دوستش دارم ولی چون شرایط نداشت .گفتم نه !! بخاطر اینکه ازعاقبت کارمیترسیدم چون دو حالت پیش می آمد یا باید فعلا پدرش مخارج را قبول میکرد که اصلا دوست نداشتم کس دیگر را به زحمت بیاندازم یا اینکه صبر میکردیم شرایط پیدا کنه بعد ازدواج که میترسیدم رابطه به دوستی کشیده بشه واقعا دوسش دارم ولی دلمم نمیخواد به گناه بیافتیم خیلی پافشاری کرد سعی کردم نفهمه دوسش دارم میترسیدم بفهمه دیگه کوتاه نیاد شرایط بالا پیش بیاد(البته احساس میکردم که اون هم حس کرده که دوستش دارم)بعدم شاید خانوادها راضی نشن اون موقع هردو وابسته شدیم ضربه میخوریم
راستش میترسم بخاطر ضعف مالیش خانوادم قبول نکنن غرورش شکسته شه دلم میخواد همیشه خوشبخت وشاد زندگی کنه خودمو راضی به فراموش کردنش کردم ولی نمیشه بهم خیلی داره سخت میگذره مطمئنم به اون بیشتر ولی واسه همیشه از هم خدا حافظی کردیم بخاطر اینکه فکر میکرد اسرارش منو اذیت میکنه و دوسش ندارم مطمئنم دیگه برنمیگرده چون قول داد آدمیه قولی بده زیرش نمیزنه حالا بگید چطور فراموشش کنم بخاطر خوشبختیش ازش گذاشتم با من مطمئنم زندگی سختی رو درآینده بهمراه داشت درضمن منهم از قبل یکم دوسش داشتم ولی نمیدانستم اونم مرا دوست داردولی اواخر سال یک حدسایی زده بودم 1سال پافشاری کرد نظرم تغییر بده !! ازنظر عقیده و رفتار ،مذهب شبیه هم بودیم .
لطفا کمکم کنید چطور فراموشش کنم.....
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
سلام
مشکلتون جل شد؟
الان در چ وضعی به سر میبرید ؟1
قطعی نیست فقط میخوام ارتباط قطع بشه دچار گناه نشیم همین
اگه قسمت باشه خب هر وقت صلاح باشه میشه نباشه هم نیست
باهاشون در میون بذارید
مستقیم بگید که نمیخواید رابطه اینطوری داشته باشید
تازه با این کار کلی هم طرف خوشحال میشه که شما همچین اخلاقی دارید و تلاشش مضاعف میشه :)
ممنون فقط امیدوارم ایمانش ضعیف نباشه اطرافیان درست بگن
موفق باشید
خانم عشق اون بالا زده اتاق گفت و گو
بیایید اونجا لطفا
پیغام که میذارم پاک میکنن نمیدونم چرا دلیلش کسی میدونه
یکی جواب سوالهایی که زیرکامنت "نیما" گذاشتم بده! لطفا
یک سوال: چطور اینهمه نه شنیده کم نمیاره باز میاد؟
نزدیک 2ساله هرکی بود کم میاورد.
خیلی امیدش قوییییییییییییییی
نمیشه گفت شاید زیاد شما رو دوست داره ؟!
به نظرتون یکی 2 سال بهتون نه بگه بعدا تلافی "نه" رو سرش در میارید؟
شما اگر دلایل نه گفتنتون بهش گفته باشید ، و اونطوری که خودتون گفتید دلیل نه گفتنتون به خاطر خودش بوده
نه نیاز به تلافی نیست
راستی الان بعد دوسال تونسته کاری پیدا کنه ؟
سربازند
فعلا فرصت چند روزه خواستن درمورد اینکه درکنار سربازی کارم دارن یا نه حرفی نزدن
نمیدونم شرایطش تغییر کرده یا نه!
واسه اینکه فضا احساسی نشه گفتم
"چی بگم که متوجه بشن از طریق خانواده ها اقدام کنن و نظر منو بعد نظر خانواده ها بپرسن!؟ایشون اول نظر منو میخواد بعد خانواده !"
یک جمله بگید معنی با لا رو بده وهمچنین طرف فکر نکنه جواب مثبت چون من هنوز خانوادشون نمیشناسم بعد بگم نه فکر نکنه مسخرش کردم!
سربازند!
شاید درکنار سربازی کاری داشته باشند فعلا فصت خواستن بعدا رسما صحبت کنن !
به نظرم اول رسما صحبت کنند بعد فرصت بخوان قابل اطمینان تره
یعنی اینطوری هم رسمیه ، هم اینکه نمیتونه خدایی نکرده زیر قول بزنه
اگر غ رسمی فرصت بخواد هیچ تضمینی نداره ...
کمتر از یک ماه فرصت خواستن اگه بیشتر میخواستن قبول نمیکردم!
یک ماه فرصت واسه چی ؟
خانم عشق شما آدم منطقی هستید
امیدوارم تصمیمی بگیرید که به نفع هر دوی شما باشه
والا نمیدونم .این فقط نظرمه و خدایی نکرده قصد توهین به کسی ندارم
متاسفانه ازدواج شده مثل کیف و لباس خریدن که یه عده میگردن دنبال یه جنس خوب چنتا مغازه میگردند چهار تا جنس را بالا پایین میکنن تا اونی که میخوان پیدا کنند.مگه مبنای ازدواج اخلاق نیست مگه ایمان نیست.مگه بنای زندگی بر عشق و دوست داشتن نیست .آیا صرف نداشتن پول به کسی که تازه اول زندگیشه به خودش و خانوادش حکم نالایقی میزنه اونم تو شرایطی که همه جامعه با مشکل مالی دست به گریبانند.اصلا سطح بالا و پایین یعنی چی ؟ آیا ملاک وضع مالیه ؟ آیا به خونه و ماشین آخرین سیستمه؟ مگه این کلام را از معصوم نشنیدین که گفته هرچقدر دنبال این بری که ظاهرت زیباتر بشه باطنت زشت تر میشه .مگه خدا نگفته تو ازدواج کن من برکتشو میدم.از کجا معلوم اون بنده خدا بعد از ازدواج تو یه مدت کم ثروتمند نشه.به نظرم اگر در سلامت اخلاقی و شخصیتی طرف مقابل که مطابق با معیارهای تعریف شده باشه (نه من درآوردی ) اطمینان حاصل شد.تعلل کردن ظلم کردنه هم به طرفین و هم به جامعه
اول ممنون از همگی
مطالب درست نخوندید بقیه صحبت هام در بالای نظر مشاور درج کردم
سطح ثروت ایشون مد نظرمن نبود" بیکاری ایشون نگرنم میکرد" خرج به گردن پدر محترمشون بیافته
پدرشون خرج خودشونم به سختی در میارن نامردی دیدم یکی دیگرم به خرجاشون اضافه میکردم
شایدم فشار روحی باعث ضعف ایمانم شده!
کاش میشد صدتا مثبت به این نظر شما داد.
کیکاووس وشمگیر در کتاب قابوسنامه در نصیحت به فرزندش چنین میگه (( پس ای جوان ، تا توانی بکوش که عاشق نشوی ، از آن روی که عاشقی از 2 حال خارج نباشد ، یا در وصال باشی ، بدان که یک ساله راحت وصال به یک ساعته رنج فراق نه ارزد، یا در فرق باشی که همه اش درد است و رنج و محنت . پس بدان که سرتاسر عاشقی رنج است و درد دل و محنت . )) نباید میزاشتی بیفتی تو این مسیر حالا مدیریتش کن ا اگر وصلتی صورت نگرفت خیالت راحت که در گزر زمان به دست فراموشی سپرده خواهد شد . در پناه حق
"نباید میذاشتی بیافتی تو این مسیر"
ایشون دوست من نبودن فقط خواستگار بودن
من فقط تا قبل از خواستگاری ایشون از شخصیتشون خوشم میومد چون خیلی افکار، ایده هامون شبیه هم بود کپی برابر اصل اولین آدمی بود که فوق العاده شخصیتش بهم نزدیک بود برام جا تعجب داشت بطور مثال : وقتی به موردی بر میخوردیم اولین راحل وایده که به ذهنمون میزد کاملا شبیه هم بود اوایل فکر میکردم واسه تایید از من ایده من را تایید میکنن میگن منم دقیقا همین نظر داشتم ولی چند باری امتحانشون کردم ایده ایشون را زودتر پرسیدم جالبه که کاملا عین من بود انگار از روم یک مدل پسرونش رو ساختن حتی از نظر چهره هم شباهت بینمون زیاده !
شاید همین شباهت ها باعث شد ایشون من را انتخاب کنن
علاقه من از بعد درخواست ایشون شروع شد شایدچون بهشون دقیق تر فکر کردم یا پافشاری و تلاشش باعث شد نفهمیدم چی شدمهرش به دلم نشست تا قبلش ذهنیت خاصی نداشتم
الان با ایشون در ارتباط نیستم یعنی نخواستم باشم
ولی بانظر شما وامید مهدی موافقم
سوال: این بار اومدن میخوام فرصت بدم ولی نمیدونم باید چی بگم ه متوجه بشن از طریق خانواده ها اقدام کنن و نظر منو بعد نظر خانواده ها بپرسن!؟ایشون اول نظر منو میخواد بعد خانواده !
نمیتونم به نامحرم ابراز علاقه کنم فقط یک جمله ای بگید که من روم بشه بگم(فوق العاده فرد خجالتی هستم)
به نظر من خیلی راحت و جدی بگین از طریق خانواده ها اقدام کنن اگه خواستن
بگین نظر خانوادم برام مهمه
بعد اومدن چون شما یه سری مرام ها و اخلاقهای ایثارگرانه ای دارین و علاقه درونتون هست
بعد صحبت های کلی و تحقیق کلی
حتما و حتما و حتما به مشاوره مراجعه کنید
خیلی کمک میکنه
من خودم نزدیک بود بدون رفتن به مشاوره جریان خواستگاریمو اوکی کنم که خوشبختانه به لطف خدا با رفتن به مشاوره دیدم کلی باز شد و الان تو مراحل خودآگاهیم که ان شاا... به خودشناسی و خداشناسی منجر شه تا انتخاب درست داشته باشم
و من الله التوفیق
یسال پیش ازم خواستن درموردشون با خونوادم صحبت منم ولی من بدلیل خصلت خجالتی بودنم نتونستم چیزی به خانواده بگم اگه مطمئن بودن باشرایطی که دارن خانواده من موافقن از اومدن دریغ ندارن !
دوست دارم خودشون با خانوادم صحبت کنن ولی نمیدونم باید چجوری این رو بگم متوجهشون کنم!؟
انشالله نیمه وجودیتان را هرچه سریعتر پیداکنید!
خب بگین جدی بهش
یا با واسطه بهش برسونید اگه روتون نمیشه
بگید خواستگاری چارچوب قاعده و اصول داره
و اگه شمارو میخوان باید پا پیش بذارن
اگه انقدر غرور دارن که نمیخوان با یه موقع نه شنیدن از خانوادتون اذیت شن و بهمین خاطر جلو نیان
ارزش شمارو مطمئن باشید که ندارن
مرسی
مشکل ایشون جواب نه خانواده من نیست خانواده خودشون ظاهرا گفتن تا کار پیدا نکنن حاضر به خواستگاری رفتن نیستن ایشون میخواستن اگه خوانواده بنده این شرایط قبول میکنن به خانواده بگن با ماصحبت شده مشکلی نیست!
عجب
خب اون دیگه مشکل خودشونه و باید حلش کنن
باید به خانواده بگن که مثلا این ظرفیتارو دارن و بعد از یه مدت فلان کار رو راه خواهند اندخت و نظرشونو موافق کنن
و اگر خانوادشون باز از ترس تحقیر شدن پیش نمیان شما نباید کاری بکنید
شما رو مواضعتون بمونید قطعا اگه مصمم باشن خواهند آمد
اما باز با مشاور تونستید صحبت کنید تجربه و اطلاعشون بالطبع بیشتره
این که گفتم مال یکسال پیش الان شاید این مشکل نباشه!
چشم ممنون
آیا الان شرایطش با قبل فرق کرده ؟!
به نظر بنده فعلا هرچی وارد فضای احساسی نشید بهتره ، سعی کن این قضایا از خانوادها جدا نشه
نمیدونم بنظرم یکم باید بهتر شده باشه شایدم نه!
واسه همین گفتم
"چی بگم که متوجه بشن از طریق خانواده ها اقدام کنن و نظر منو بعد نظر خانواده ها بپرسن!؟ایشون اول نظر منو میخواد بعد خانواده !"
نمیخواستم احساسی بشه!
ولی نمیدونم چی باید بگم از چه جمله ای استفاده کنم یک وقت فکر نکنن جوابم مثبت چون بنده خانواده ایشون نمیشناسم بعدا نه بگم دلخور نشن فکر کنن مسخرشون کردم!
بنظر من بهشون بگید در فرهنگ ما دادن جواب منوط به خواستگار رسمی میشه
یعنی این طور صحبت کردن در فرهنگ خانوادگی ما نیست ....
نظر خودتون چیه
با خودش در حد شناختی که دارم مشکلی ندارم ولی فرهنگ خانوادگی و خانوادشون و یک سری رفتارها که با رفت و آمد مشخص میشه برام مهمه!
صد درصد فرهنگ خانوادش و .... باید واستون مهم باشه چون بخشی از زندگیتون با اونها هستید
به نظرتون چ تضمینی میتونه بده که بهش فرصت بدین ؟
ایشون فرد فرصت طلبی نیستن
از نظر محترم بودن و صادقی همه قبولشون دارن مورد اعتمادا
فرصت چند روزه را هم جوری غیر مستقیم بیان کردن که من مجبور به قبول کردنش نباشم به خواست خودم صبر کنم نخواستم هم مجبور به قبولش نیستم
بنده هم فقط سکوت کردم نگفتم قبول ولی میخوام به پاس 2سال تلاششون ازشون این فرصت رو نگیرم امیدشون نامید کنم
فکرکنم تلاشاشون ثمرش تا چند روز دیگه معلوم میشه!
هرچی صلاحه
توکل به خدا
بهشون فرصت بدید
یک چیز فراموش کردم مشاوره محترم سایتم اشاره کردن این فرد شرایط ازدواجش مهیا نیست ازدواج باهاش براتون مشکل ساز میشه
گیج شدم
حالا درسته بهشون فرصت بدم؟
من عشق فعف ثم مات مات شهیدا...
ببخشید معنی حرفتون درست درک نکردم
" معنی:از عشق و پس از ان فوت یک شهید درگذشت"
میشه واضح تر بذارید
ممنون
ی سرچ کنید جالبه ...
"هرکه عاشق شود و خود را پاک نگه دارد با این حال بمیردشهید مرده است."
تاحالا نشنیده بودم اگه راست باشه خیلی جالبه
معلومه که راسته خواهر گرامی
ادم باید بتونه دل کندنو یاد بگیره
خواهرم باید فراموش کنی چون راهی غیر از این نیست و مجبوری....
سلام
همینجوری..!!!
راهکار بدید
بنده خدا هارو ناسنجیده یه موقع از هم دور نکنیم
سلام بله بنده هم عرض کردم "کمکم کنید چطور فراموشش کنم" نگفتمچطور بهشون برسم...
سلام
رفتار مناسبی انجام دادید . اما بدانید این رفتار باعث شده عشق تان نسبت به ایشان چندین برابر و فراموشی اش را بسیار سخت کرده است . بدین معنا که با این عمل به نوعی عاشقانه و از روی محبت واقعی تان خودتان نیز شعله عشق تان را شعله ور تر کرده اید و به طبع آن نیز فراموشی را سخت تر . اما به واقع فداکاری تان قابل ستایش است و خداوند نیز به شما تحمل این درد را از روی فضل و بخشش خود عطا خواهد کرد . سعی نمایید عشق خود را به سمت و سوی خداوند سوق دهید و با انس گرفتن با خداوند درد عشقی تان را مرهم ببخشید .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و ( عجل فرجهم )
سلام ممنون . از خیلی جاهاخبرش اومده هنوز دلش بامنه و ظاهرا بازم میخواد دوباره شانسش امتحان کنه مطمئن نیستم چقد درست باشه ولی اگه دوباره اقدام کرد بازم همین راه پیش بگیرم چه کاری درسته انجامش بدم؟
سلام
من یه چیز خدمتتون بگم
اگه از نظر دین و اعتقاد کفو همید،مثل همید، و همچنین نگرش و دیدگاه ،این ملاک مهمیه
و مهمترین مشکلش که سربازی نرفتن و کار نداشتنه اینو بگم که من خیلیارو میشناسم با همین شرایط عقد و حتی ازدواج کردند
اما نکته ی مهم اینه که اگه اخلاق و ... پسندیدید ببینید جنم کار، شرایط ایجاد کار و تلاش و مسئولیت پذیری داره که اینا مهمن
حالا الان نه دو سال دیگه بالاخره سر کار میره اگه اون ویژگیهارو داشته باشه
و من الله التوفیق
سلام
بدانید تصمیم منطقی و صواب ؛ آن نیست که تصمیمی بدون در نظر گرفتن دلتان بگیرید . تصمیم منطقی این است که با در نظر گرفتن تمام جوانب تصمیم بگیرید . اولین نکته ای که بهتر است در نظر داشته باشید تناسب میان خودتان و ایشان است . اگر احساس می کنید همان فردی ست که می تواند شما را خوشبخت کند بهتر است ایشان را رد نکنید بلکه بجای پاک کردن صورت مسئله به دنبال راهی برای رسیدن به یکدیگر باشید . شما به دلیل اینکه هنوز هیچ اقدام عملی برای پذیرش خانواده های تان نکردید به نظرتان رسیدن به یکدیگر نشدنی ست. اما اگر بر تصمیم تان مصر باشید و هم چنین با توکل به خدا اقدام نمایید ان شا الله در کارتان گشایشی حاصل خواهد شد . اما در وضعیت فعلی بهتر است شانس خودتان و ایشان را نگیرید . به خداوند بسپارید ( اگر بشود یا نشود اهمیت ندارد ؛ ما محکوم به وظیفه ایم نه نتیجه . اگر قسمت یکدیگر باشید و به صلاح باشد هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جلوی کار خداوند را بگیرد . )
اللهم صل علی محمد و آل محمد و ( عجل فرجهم )
ممنون از راهنمایی شما
"میترسم بخاطر ضعف مالیش خانواده ام قبول نکنن"
این جمله من همه را به اشتباه انداخت منظور از ضعف نداشتن کار وسرمایه خودشه نه خونه پدریش و وضع مالی خونوادش من قرار بود خانم اون شم نه باباش!
صفحهها