بدترین خاطره زندگی شما چیه؟

11:11 - 1398/11/04

بدترین خاطره شما چیه

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/149560

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 19 =
*****
تصویر sepehr.
نویسنده sepehr. در

مادرم مردش sad

تصویر آشنـــــا
نویسنده آشنـــــا در

به نظر من انرژی منفی و خاطرات بد هرکسی به خودش ربط داره

ولی 

میتونه انرژی مثبت و خاطرات خوبشو با دیگران به اشتراک بزاره

جملتو عوض میکنم و میگم آرزوی تو چیه؟

من ارزوم اینه که همه جوونا خصوصا اونایی ک لیاقتش رو دارن خوشبخت و صاحب فرزندان صالح و سالم و امام زمانی بشن

ارزوم اینه کمبودهای زندگیمونو به حساب حکمت عظیم خدا بزاریم و خدا رو حس کنیم و تو لحظه لحظه زندگیمون همراه خودمون ببینیم انشالاه

یا ارحم الراحمینwinklaughsmiley

بفرست انرژی + رو 

تصویر میترا.
نویسنده میترا. در

سلام.بدترین خاطره من اینه.که چهارسال پیش ثبت نام کرده بودم باکاروان برم قم زیارت مسجد جمکران.سه روز رفتو برگشتم میشد.فک کنم خرداد ماه بود.بعدش یکی ازدوستام ساعت دوازده ظهر زنگ زد ساعت دو.اتوبوس حرکت میکنه زودحاضر شو.بعدش من به مادرم گفتم هیچ حاضرنکردم و ساعت دو حرکت میکنن ومن دیر باخبرشدم.مادرم گفت وسایلات اماده میکنم زن داداشم کمکش میکرد.گفت تو برو دوش بگیر. به داداشم گفتم تو هم برو فرشگاه برام تخمه و بسگویت بیار .تا بین راه نرم این مغازه اون مغازه.گفت باش.اون رفت با موتور .منم رفتم حموم .بعد چند دقیقه صدای شیون تو خونمون بلندشد زود با کف پوشیدم اومدم بیرون.ی نفر که کدورت بینشون بوده داداشم باچاقو ازپای دراورده بود.خبردادن که مرده.سه ماه بود عروسی کرده بود.وای بخاطرمن رفته بود.شکر خدا نمرد وبرگشت خونه.بعد سه روز که به هوش اومد بردنم ملاقاتش تو بیمارستان از در که رفتم تو چشمم بهش خورد گریه امونم نمیداد .گفتم بخاطرمن ببین چی شدی.گفت ناراحت نباش این اتفاق میوفتاد.من نمیدونستم میخاد بزنه گفت وایس کارت دارم .ایستادم چاقوزد.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

وای خیلی ترسناک بود sad

تصویر ازیتا
نویسنده ازیتا در

خاطره خوب و بدنداره...هردوتاش یک روز میشه سردرد شب و روزت....

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

بدترینش جوانی‌ و تنهایی........ 

وادامه دارد........ 

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

گفتنش چه فایده

تصویر Zzzzzz
نویسنده Zzzzzz در

نميدونم خاهرکوچيکترتونم يابزرگتر به هرحال برام عزيزيددرحال زندگي کنيدوبا مرورگذشته خودتونو زجر ندين:(

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

شما بزرگوارید آبجی

درسته، مهم اینه آدم با گذشته اش کنار بیاد و اون رو جزوی از پازل تجربیاتش بدونه

انشاءالله همه جوون های خوب بتونن با فردی لایق و دیندار و بااخلاق ازدواج کنن و فرزند صالح داشته باشن

تصویر Zzzzzz
نویسنده Zzzzzz در

گذشته خطي روي لوح ايجاد ميشه ک اين لوح با خط پرميشه تو ميبيني بي دليل عصبي شدي چيزي شادت نميکنه بايدتک تک ازذهنت پاک شه

تصویر Zzzzzz
نویسنده Zzzzzz در

آدم دستش زخم ميشه حواسشو جمع ميکنه بار بعدي اين اتفاق نيفته ولي به روح توجه نميشه شبيه لوح سفيده خاليه ک با هربار مرور

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

وقتي داداشمودکترميبردن ودکترا بيماريشو ت ندادن وقتي گفتند اگه صفراش جدا نشه سنگ وارد روده ميشه چندروزقبل و بعد جراحيش

تصویر ازیتا
نویسنده ازیتا در

خاطره های بد  زندگی من از 16سالگی ب بعد شروع شد....کدوم یکی رو تعریف کنم؟؟؟

 

 

تصویر Zzzzzz
نویسنده Zzzzzz در

از خودت چيه؟بگو تا بگم..کودوموبگم