برخورد نوجوان با پدر بداخلاق

08:52 - 1400/11/25

سلام
من ۱۶ سال دارم و فزرند اول خانواده هستم من پدرم خیلی بد اخلاقه وقتی در خانه هستیم با ما من و خواهرانم مهربانه
اما همینطور که چشمش به خاله هام می افته چه اونا بیان خونه ما چه ما بریم خونه اونها
بد اخلاق میشه حتی زن و بچه اش بد اخلاق میشه
حتی منو جلوی همه ضایع میکنه
یا چشم خیره به قول خودمون مارو کم میاره تو جمع
با حاله هام هم بد اخلاقی میکنه
ماهم‌ چون همش بیشتر با خاله هام‌ رفت و آمد داریم و همش با اونا بهمون خوش میگذره
نمیشه رابطمون قطع کنیم

چکار کنم پدرم خوب بشه از این بد اخلاقی در بیاد

----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/200554

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 4 =
*****
تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض ادب خدمت شما

از اینکه تخصصمان را در جهت یاری رساندن به شما مورد استفاده قرار می‌دهیم خدای را شاکر و سپاسگزاریم.

آن طور که ما از صحبت شما برداشت کردیم متوجه شدیم که پدر شما به صورت کلی فردی مهربان است و رفتار بدی در کلیه مواقع ندارد و تنها زمانی این مشکل را دارد و آن را بورز می‌دهد که شما با خانواده خاله‌تان ارتباط برقرار می‌کنید.

طبیعتاً اولین کاری که شما باید در این زمینه انجام دهید این است که بتوانید علت این مسئله را متوجه شوید. شاید او از چیزی ناراحت می‌شود و یا به یاد خاطرات و اتفاقاتی در گذشته می‌افتاد و یا حتی سوءتفاهمی برایش ایجاد شده است مثل اینکه احساس می‌کند با آمدن آنها و ارتباط با آنها توجهات و احترامات نسبت به او کاهش پیدا می‌کند.

دلیل هر چه باشد باید آن را پیدا کرد و در این مسیر پیشنهاد‌هایی را خدمت شما ارائه می‌نماییم.
1.اول بدانید که بابایی که در اصل مهربان است بی‌علت آن طور متغیر نمی‌شود.
2.بگردید به دنبال یه واسطه مطمئن که هم شما او را قبول داشته باشید و هم پدرتان او را قبول داشته باشد و حرف شما و درخواستتان نیز در نزد او امانت بماند بعد مطلبتان را با او در میان بگذارید تا او با پدرتان صحبت نماید و علت مشکل را کشف کند. این واسطه مطمئن می‌تواند هم در میان آشنایان و بستگان شما باید و یا هم یک مشاور کار آزموده در این باره به شما کمک بدهد.

نکته مهم ماجرا این است که در این رابطه مشاورها به دلیل تجربه بالا و آموزش‌های لازمی که در این زمینه دیده‌اند می‌توانند نقش مؤثرتری ایفا نمایند و شما را به نتیجه بهتری برسانند.

3.خود شما نیز اگر شرایطش را دارید می‌توانید در این فضا ورود پیدا کنید و حرف دلتان را به صورت سؤالی با ایشان در میان بگذارید. مراقب باشید که در یک شرایط مناسب با پدرتان به گفتگو بنشینید و احترامش را نیز نگه دارید و تحت هیچ شرایطی وارد فضای مشاجراتی نشوید.

پس از مشخص شدن علت است که می‌توان برای آن مسیری در جهت حل مشکل مشخص کرد و تا آن زمان نمی‌توان اقدام خاصی انجام داد.

ما منتظر طی این مراحل هستیم تا در ادامه نیز همراهتان باشیم.

با تشکر از صبر و حوصله شما.

تصویر مصطفی راهی

با سلام. سوال شما در نوبت پاسخگویی قرار گرفت.