خواستگار نایاب شده

19:01 - 1398/10/30

سلام 

من هیچ خواستگاری ندارم. البته چون خواهرم که از من بزرگتره، هم مجرده.(یعنی تو عمرم فقط1 خواستگار داشتم اونم چون سنش از خواهرم کمتر بود، به من پیشنهاد دادن. البته برایم تعدادش مهم نیست) آدم خجالتی ام. وفکر می کنم هیچ پسری منو نمی خواد، از اون دختراییم که با هیچ پسری اصلا رابطه ندارن. وسال هاست جای یک هم دمو کنارم خالی میبینم. لطفا راهنمایی کنید.

باتشکر

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/149493

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 3 =
*****
تصویر rezaeiz۳۰۱

خواهری من درکت میکنم منم دوست ندارم

تو سن بالا ازدواج کنم تو اگه خواهر بزرگت

ازدواج کنه برا تو هم راحت‌میشه

نه بابا ربط به این نداره

اگه عشق واقعی میخوای 

مثل الانت نجیب رفتار کن

فامیل ما سر زبون داره خیلی ها

ولی شوهرش خیلی ساکته

هر کسی تقدیرش یجوره

هر کسی بهت تیکه انداخت 

نترس نمیترشی و اینا ناراحت‌ نشو

فامیل پدریم ۲۸ ازدواج کرد

نمیدونی چه ازدواجی تو تالار براش گرفت

چشه همه داشت در میومد

از خدا بخواه بهت بده اونم خوبشو

تو خوب بمون شک نکن به عشقم میرسی

تنها بد دردیه خیلی سخته 

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

آبجی با احترام عرض می کنم، رو بعضی حرفهاتون نقد دارم. تو تالار گرفتن و چشم درآوردن میدونی یعنی چی؟ بذار یه مثال بزنم، مثل اینکه تو بازی مار و پله، مار نیش بزنه بیفتی خونه های اول، اگه میخوای سعادتمند باشی این طرز فکر که چشم دربیاد رو بذار کنار، از فرسنگشم عبور نکن. ارادتمند برادر کوچکت... 

تصویر rezaeiz۳۰۱

زبونم اینجوری میچرخه وگرنه کارم خیره

روزگار خیلی بهم سخت گرفت

نه حسودم نه حسرت زندگی کسیا میخورم

اینجور گفتم که بدونه خدا به فکر بنده هاش همیشه هست

تصویر rezaeiz۳۰۱

منظورم میدونی چی بود اینکه به وقتش

خدا بهترینشو به آدم میده

اینقدر عروسیشون قسنگ بود دوماد دست عروسو میگرفت

میچرخنش فیلم ازش میگرفت‌ من اصلا از این دخترا نیستم

که دلم بخواد بهتر از بقیه به چشم بیام 

فقط اینو میدونم هر کی خوب باشه

بهترین ها براش رقم میخوره

خواهرش شوهرش معتاد در اومد

ولی اینکه دیرتر ازدواج کرد الان خیلی خوشبختند

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

این مشکل خیلیاست و حرف آخر رو هم همین اول میزنم:چاره ای جز منتظر موندن و صبر کردن نیست .اما این مشکل عوامل زیادی داره از مالی  بگیر

تا ....مخصوصا تو یکی دو سال گذشته دلیل اصلی از نظر من مشکل اقتصادی بوده ولی خانواده ها هم شاید کمکاری میکنن.مسولین مربوطه که دیگه هیچی

از نظر من اصل مشکل ازواج به عرف جامعه برمیگرده و به جای اینکه خانواده ها این نیاز جوونها رو یه اصل قرار بدن و براش برنامه داشته باشن و این

کار رو اولیت قرار بدن متاسفانه انواع سختگیریها رو دخیل میکنن. نهاد مسوولش هم ورزش و جوانانه ،خداییش ورزش چه ربطی به ازدواج داره

نمیخوام حرفهای ناامید کننده بزنم و اتفاقا برعکس  با وجود همه ی  مشکلات آدم باید امیدوارانه و محکم زندگی کنه با وجود خدا ناامیدی شاید خودش یه

یه جور کفرباشه. از نظر من مشکلات مالی هم یکم دیر یا زود حل میشه اما باید به ازدواج با یه دید متفاوت نگاه بشه وقتی پیامبر خدا (عاقلترین بشر)

ازدواج رو نصف دین میدونه مشخصه که این فعل چقدر میتونه تو زندگیه یه فرد تاثیر بذاره.شما هم فکر نکن خواستگار نداری یا اینکه خدای نکرده عیبی

داری این فعلا مشکل کل جامعه ست توصیم اینه که حتما یه فعالیتی رو در پیش بگیری این یکی دیگه دست خودمونه

به عنوان حرف آخر باید بگم که امیدوارم مشکلات اساسی جامعه(بیکاری ،ازدواج و...)با انتخاب درستمون حل بشه و کل جامعه تاوان انتخاب اکثریت رو

پس ندن آگاهانه و عاقلانه سرنوشت خودمون رو انتخاب کنیم نه از روی تعصب و احساسات.منظورم کل افراد جامعه ست .چند ماهه دیگه دوباره امتحان

خواهیم شد عاقلانه رای بدیم و افراد خیرخواه رو انتخاب کنیم به امید کشوری آباد و ملتی خوشحال و سر افراز

 

 

تصویر نگاه
نویسنده نگاه در

سلام

چرا میخواین ازدوا کنید ؟ تا از تنهایی در بیاد ؟؟

اگر دلیلتون اینه بدونید این تنها برطرف نمیشه و از درون خودتون سرچشمه میگیره بهتر بجای درگیر خواستگاربودن دنبال علایق خودتون بگیرید

در کارهای مختلف مهارتتون افزایش بدید مثل اشپزی خیاطی هنر و...

بدونید ازدواج همه چیز نیست ولی یک تعهد هست که اگر از پسش برمیایید باید واردش بشید

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سنی ک نداری

چرا میترسی

نمیترشی wink

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

بذارم وقتی 35 ساله شدم تازه به فکر بیفتم که بلکه تا 40 سالگی ازدواج کنم اگه تا اونوقت زنده باشم 

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

خواهر من شما خدا رو شکر سنتون بالا نیست برای ازدواج. سن ازدواج بالا رفته به دلایل مختلف. کم نیستن دخترخانومهایی که از نظر سن از شما بزرگترن و ازدواج نکردن. اما این حسی که نسبت به ازدواج نا امید شدید برمیگرده به روحیه تون فکر کنم. احتمالا طبعتون همینه که زیاد گرم نمیگیرید، اما می تونید برای بهتر شدن این رفتارتون تا رسیدن به حدود شرعی یه برخورد اجتماعی درست تلاش کنید و بهتر بشید. اما خودتون باشید همیشه، بدون اینکه نقش بازی کنید، آفتی که متاسفانه بعضی افراد بهش دچارن و تو خانومها بیشتره 

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

اتفاقا آدمیم که دوست دارم گرم بگیرم. ولی خجالت مانع میشه یه مدت که با یکی باشم وخجالت کنار بره میتونم. 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

اشتباه نکنید. بنا نیست که از هول حلیم توی دیگ بیفتید!

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

منظورتون متوجه نمشم؟ 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

یعنی مواظب باشید که مبادا خودتون رو گرفتار یه رابطه کنید! لذا از هرگونه رابطه غیر متعارف و نادرست و نامشروع پرهیز کنید.

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

من ارتباطم با غیر هم جنس فقط محارممه حتی پسر خاله و عمه و... هم نه حتی حرف ضروری هم نمی زنم با شون که البته هیچ حرفی نداریم وابدا با کسی رابطه نداشتم وبه حول و قوه خدا نخواهم داشت. شاید یه جورایی تو این قضیه بی دست و پا باشم که امیدوارم هیچ وقت با دستو پا نشم وبهش افتخار میکنم 

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

اونهایی که قبح نامحرم براشون از بین رفته به کجا رسیدن

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

اتفاقا کاری خوبی می‌کنید که ارتباط ندارید و این از ویژگی‌های مثبت شماست و سبب می‌شه که افرادی که دنبال ازدواج هستند بهتر به چنین دختری اعتماد کنند. متاسفانه عده‌ای از دختران تصور می‌کنند با برقراری رابطه و به قولی آزاد کردن خودشون توی روابط بهتر نتیجه می‌گیرند، در حالی تجربه چیزی دیگری رو نشون میده و به سرانجام خوبی در زندگی مشترک نمی‌رسند.

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

منظورم اینکه خودم متوجهشون کنم، با توجه به اینکه تنها ارتباطم با اونها فقط یه شماره تلفن وتلگرام و.. هس

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

اگه بخوام به اونها بفهمونم که به خواستگاری بیان (شاید فکر میکنن ما قبول نمی کنیم) چه طور میشه اینکار کرد. با توجه به عرف جامعه که بد میدونن 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

اینکه بخواهید خودتون به دیگران بفهمونید چندان کار درستی نیست و عرف جامعه هم این رو نمی‌پسندد. توصیه من اینه که خواهر یا مادرتون به صورت غیر مستقیم به خانواده موردنظر وانمود کنند که شما خواستگار دارید ولی دوست دارند به کسی شما رو بدهند که طرف مقابل رو بشناسند و چندتا از ویژگی‌های آقا پسر آن خانواده رو بگویند. با این کار این پیام به خانواده طرف مقابل منتقل می‌شود که اگر بخواهند اقدام رسمی کنند، خانواده شما با این مسئله مشکلی ندارند و موافقت می‌کنند.

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

آخه این انصاف نیس پسرا میتونن خودشون دنبال همسرشون بگردن ولی یه دختر اگه خیلیم نجیب باشه، اگه حتی یه پیام خالی هم به پسری بده دربارش فکر بد می کنن. آخه اینطور که فکر می کنید نیست 

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

از کارشناس محترم سوالی در رابطه با آن 2نفر خواستگاری (قبلا توضیح دادم) دارم. همانطور که شما گفتین باسیاست نظر آنها را بفهمیم... 

در همان زمان (تابستان امسال) به آن‌ها تعارف کردیم برای زیارت امام رضا (ع) به خانه ما برون، ازآنجایی که آنها، شغل‌ها شان پزشک ومعلمه گفتن شیفت دارن، باید مرخصی بگیرن وتا پایان شهریور نمی توانن برن. آخر دس به هتل فرهنگیان رفتن. با اینکه چندبار پی گیربودیم.احتمالا نخواستن زیر دین ما برن.

زمستان سال گذشته مادرشان و مادرم در کاروان کربلا باهم بودن، وآشنا شدن.

بااینکه آن خانواده را اصلا ندیدم، فکرشان از ذهنم بیرون نمی رود وگاه گاهی فکرم درگیر می شود (الان کمتر شده) ومیدانم، آنها اگر می خواستن تواین 7.8ماه اقدامی، می کردند. 

حالا چه کنم که فکرشو از سرم بیرون کنم؟

سعی کردم آنها را درذهنم بد جلوه بدم که‌ فکرش از سرم بیرون بره ولی...

 با راهنمایی هاتون کمک کنید زندگیم بهتر بشه جذا کم الله 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

اینکه بهشون فکر می‌کنید به این خاطر است که هنوز به آن خانواده امید دارید که بالاخره به خواستگاری شما بیایند. اما برای اینکه خیالتون دیگه از اون ناامید بشه. همانطور که قبلا اشاره کردم، مادرتان به صورت تلفنی یا دیداری گفتگویی با مادر خانواده شون داشته باشند و همانطور که قبلا هم گفتم وانمود کنند که شما در آستانه ازدواج هستید و ... و بعد بگویند که دوست دارند کسی به خواستگاری شما بیاید که اونها رو بشناسند و چنان و چنین ویژگی رو با توجه به ویژگی‌های آقاپسر خانواده بگویند. این کار پیام موردنظر رو به خانواده طرف مقابل منتقل می‌کند و بعد از این اگر هیچ گونه اقدامی نکردند در اون صورت دیگه باید فکرتون رو خالی کنید و اصلا بهش فکر هم نکنید.

برای اینکه فکرتون از این مسئله خالی بشود، چندتا نکته رو باید توجه داشته باشید.
1- خودتون رو به خدا بسپارید و از خودش بخواهید که بهترین ها رو برای شما رقم بزند. این کار هم توکل شما رو بالاتر می‌برد و احساس آرامش می‌کنید؛ چرا که خداوند مصلحت بندگانش رو از همه بهتر می‌داند. لذا خداوند بهترین مورد رو برای شما ارسال می‌‌کند. لذا اصلا روی گزینه موردنظرتون پافشاری نکنید؛ چه بسا آنچه شما فکر می‌کنید که مناسب شماست، ولی درواقع مناسب شما نباشد. «عَسَی أن تُحبُّوا شَیئاً وَ هُو شَرٌّ لَکُم وَ عَسَی أن تکرهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم.»

2- معمولا افکار در تنهایی بیشتر ذهن انسان رو درگیر می‌کنند. لذا هر وقت در تنهایی به سر بردید و افکاری به ذهنتون اومد، جای خودتون رو عوض کنید یا در جمع حضور داشته باشید تا حواس خودتون رو پرت کنید. تکرار این روند باعث می‌شود که کمتر فکرتون مشغول بشه و درنهایت اون فکر رو کنار بزنید.

3- با اعضای خانواده سعی کنید بیشتر مراوده داشته باشید و هیچ اشکالی ندارید که اگر با مادر یا خواهرتون درباره دغدغه‌هاتون صحبت کنید. این کار هم باعث همدلی دیگران با شما می‌شود و بهتر شما رو درک کنند وهم باعث تخلیه روانی و ذهنی شما می‌شود و هم آرامش.

موفق باشید.

تصویر شایانفرد
نویسنده شایانفرد در

ضمن احترام به نظر شما، بنظرم اصلا هم این راه که برن با فرد نامحرم صحبت کنند و به عبارتی دوست پسر داشته باشند اصلا به صلاحشون نیست.

همون بهتر که زن احساسات و گرمی خودش رو به مرد آینده اش که لایقشه ابراز کنه و نه هر کس و ناکسی.

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

شاید خانوم یا شما منظور بنده رو بد متوجه شدید. هیچ وقت دوستی دختر و پسر رو تائید نمی کنم. منظور از برخورد اجتماعی دوستی های دختر و پسر نیست  و مجموعه آداب معاشرت هست. همه ما از برخورد با فرد مودب و مبادی آداب و وزین خوشمون میاد. خب چرا ما خودمون اینطور نباشیم و بهتر نشیم؟

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

فکرمیکنم چون مثل دختران دیگه زرنگ نیستم وحرراف، منو نمی خوان ولي خبقدر حُسنامم می دونم، من بیشتر شخصیت طرف برام مهمه تا موقعیت ظاهریش ولی کمتر آدمی پیدامیشه که همکفوم باشه. درواقع یه جور خلاف جهت آب شنا کردنه که تو این جامعه دنیا زده بشه همچین ادمیو پیدا کرد. کم‌کم دارم مجردیو می پذیرم ولی هرچی من اونو ول می کنم اون منو ول نمی کند )

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

23سالم. با خواهرم 5سال تفاوت سنی دارم. البته همینطوره گفتین ولی 1.2سالی س دارم خجالتم را رفع می کنم واخیرا درمجالس مختلفی حضور داشتم واهل حسینیه رفتن هستم ولی اصلا نمی تونم با کسی گرم بگیرم حتی درد و دلای معمولی که خانوما با هم می کنن. البته اتفاقات چند ماه قبل باعث شدن گوشه گیربشم. اخیراً با خانواده ای آشنا شدیم که دو پسر مجرد دارن(سنشون تقربیا مثل ماست) که قصدازدواج دارن و دریکی از دیدار ها با مادربزرگشان، انگار ازما خوششان آمده(سال آینده باید به شهردیگه ای بریم وایشون اصرار داشت که برای تعهد به دولت به شهر ما بیاین) ولی مستقیم خواستگاری نکردن چون مارو درست نمیشناسن. اتفاقا چند وقت قبلش عمه ام خواب دیده 2پسر بودن برای ما2تا (همه دختران فامیلمون ازدواج کردن) البته فقط یه خواب بود. مابا اونا ارتباط نداریم؟. واخیرا اتفاقاتی افتاد که انگار میلی به ما ندارن. مافقط خاله وعموشان رامی بینیم ولی انگار اگه قصدیًم داشتن دیگه ندارن. حالامن دیگه فراموششان کردم. البته هیچوقت اونا رو ندیدم چون در شهری دیگه اند وفقط عکسشونا دیدم.( اونا هم مثل ما شرایطشون خاصه) وارتباطمان فقط از طریق حسينيه س که اونم به دلایلی چند ماهیه نرفتیم. البته موضوع اونا نیستن این فقط سادگی دخترانس. خواهرم خواستگار که داشته ولی مناسب نبودن یا از ما خوششون نیامد (شرايط خاص داریم.،یعنی پدرم از لحاظ شغلی، شغلشان سطح بالاس ولی مثل عرف جامعه نیستیم، ساده زیستیم وسبک زندگیمان مثل عموم مردم نیست، یکی از خواستگاراهم ازهمین خوشش نیدمد)

خلاصه حرف زیاد دارم... 

ببخشيد که طولانی شد.. 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

منظورم از اینکه توی مجالس مختلف شرکت کنید، صرف فقط حضور نیست. سعی کنید توی مجالس فعال باشید. چه اشکالی دارد که شما توی مجالس زنانه مهمان داری کنید و از بقیه پذیرایی کنید. این روش اولا خجالتی بودنتان را برطرف می کند. ثانیا بهانه برای ارتباط بوجود می‌آید. ثالثا توجه دیگران رو هم به خودتون جلب می‌کنید. همین همکاری مثبت و خوبتون، ویژگی‌‌های مثبت تان را به دیگران نشان می‌دهد و قطعا بسیاری از افراد از دختری که اهل کمک و همکاری است و متواضعانه و همدلانه رفتار می‌کند دوستش دارند و نظرشان را جلب می کند.

درباره آن دو فردی هم که اشاره کردید، سعی کنید ذهنتون رو درگیر نکنید. به هرحال اگر واقعا قصدی داشته باشند، اقدام می‌کنند و گرنه مانعی ندارد. از آن طرف خانواده شما هم می‌توانند با سیاستی وانمود کنند که برای شما خواستگار آمده است (البته منظورم این نیست که دروغ بگند، بلکه طوری وانمود کنند که در آستانه ازدواج هستید.) این کار این پیام را به خانواده طرف مقابل می‌رساند که اگر قصد و غرضی دارند، در این زمینه اقدام رسمی کنند و گرنه عدم واکنش از سوی آنها نشان می‌دهد که قصدی ندارند.

موفق باشید.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

اشاره نکردید که چند سال سن دارید؟ آیا خواهر بزرگترتان هم مانند شما خواستگار به اندازه کافی ندارد؟ قبل از هرچیز باید علت یا علل احتمالی که باعث کاهش خواستگار شما شده است بررسی کرد وبعد با برطرف کردن آن مسئله را برطرف کرد.

اینکه اهل رابطه با پسران نیستید، بسیار خوب است و این جزو محسنات شما به حساب می‌آید؛ چرا که بسیاری پسران دوست ندارند با کسی ازدواج کنند که خدای نکرده همسرشان قبلا با کسی رابطه داشته است. اما علل احتمالی:

1- از آنجایی که یک خواهر بزرگتر از خودتان دارید که هنوز ازدواج نکرده است، احتمال اینکه این مسئله مانع از آمدن خواستگار برای شما باشد وجود دارد. البته این به آداب و سنت آن منطقه‌ای که در آن زندگی می‌کنید نیز مربوط می‌شود.

2- اشاره کردید که خجالتی هستید و احتمالا خیلی در مجالس زنانه حضور ندارید، در حالی که حضور مستمر شما در مجالس فامیلی و زنانه باعث دیده شدن شما توسط دیگران به ویژه مادرانی می‌شود که بدنبال همسر برای پسرشان می‌شود. همچنین این مسئله باعث دیده شدن شما توسط آقایان نیز می‌گردد. البته منظور از دیده شدن، توجه به آراستگی، وقار، متانت، ادب و اخلاق است.

3- گاهی برخورد و یا رفتار نامناسب از سوی شما و یا خانواده‌ با دیگران می‌تواند باعث تغییر نظر دیگران شود. بررسی کنید در این زمینه از هرگونه رفتارهای نادرست که موجب دفع افراد می‌شود خودداری کنید.

البته دلایل مختلفی می‌توان در نیامدن خواستگار اشاره کرد، ولی به نظر می‌آید عمده مسئله به دو علت اولیه برمی‌گردد. لذا اگر شما و خانواده کمتر در مجالس زنانه حضور دارید، سعی کنید این نقیصه را برطرف کنید و حضور فعالی همراه با ادب و احترام در مجالس زنانه داشته باشید.

موفق باشید.

 

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

باتشکر از آقا مصطفوی 

لطفا با توجه به توضیحات بیشتری که دادم راهنمایی کنید 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ممنون از جوابهای کارشناس محترم

از نظر من منظور کارشناس از اینکه بسیاری از پسران دوست ندارن که همسر آیندشون قبلا با کسی احیانا دوست باشه،همه ی پسرا رو

شامل میشه نه فقط بسیاری. من فکر نمیکنم کسی از این مورد بدش نیاد البته این برای همه ی دخترا هم صدق میکنه.

یه موضوع دیگه هم اینه که احساس میکنم یه شک غلطی تو دل بعضی دخترا میفته و فکر میکنن دخترایی که خدای نکرده ارتباط با یه پسر برقرار

میکنن مشکلی رو حل میکنن در صورتی که برعکس فقط مشکلات رو پیچیده تر و شاید لاینحل کنن

هر ارتباطی  جز با اطلاع خونواده و به نیت ازدواج هم برای دخترا و هم برای پسرا مشکلات به بار میاره وفقط کار رو خرابتر میکنه

اگر پسری قصد خواستگاری داشته باشه میره خواستگاری به جز این هر بهونه ای فقط واسه شیره مالیدن سر دختراست(این نظر یه پسره خواستین باور

کنین نخواستین نکنین)