سلام من دختر٢۴ساله هستم.حال روحیم اصلا خوب نیس نمیدونم چمه و اصلا آرامش ندارم و همش دلم میخواد گریه کنم نگین افسرده شدین که اینطور نیست اصلا افسرده نیسم ولی حالم خوب نیس و نمیدونم چمه....
من وقتی به همسنو سالای خودم نگاه میکنم میبینم همشون دارن ارشد میخونن و یا کار میکنن ولی من تازه پارسال کنکور قبول شدم تازه اول راهم با این سن زیادم...هیچ هنرو تخصصی ندارم و اصلا وقتشو ندارم برم یادبگیرم چون هرروز دانشگاه هستم...غصم گرفته که از همسنای خودم عقب هستم لطفا روحیه ندین توروخداااااا.... ولی با اینحال اصلا آرامش ندارم و دلم میخواست یکنفر پیدا میشد که دوستم میداشت ولی اصلا این اتفاق نمیوفته...خیلی نیاز به این دارم ک یکنفر منو دوست داشته باشه و منو برا ازدواج انتخاب کنه ولی اصلا انگار نه انگار، هیچ کسی وجود نداره....نمیدونم علت این بی قراریم چیه اینکه آرامش ندارم...شما دوستان علتشو چی میدونین بنظرتون؟؟؟ لطفا تو حرفاتون روحیه ندین و از سر دلسوزی راهنمایی نکنین... راستی دختر محجبه ایی هم هستم.راستی از این راهکاراهم ندین که بگین ففکرتو درگیر نکن و بفکر درست باش و یا سعی کن موفق باشی و یا به کلاس های مختلف برو و یا اینکه تو خودتو سرگرم کاراهای مختلف بکن و یا هرچی که مانند اینایی که گفتم... لطفا از این حرفا نزنین ..حرف جدید بزنین و روحیه ندین.خیلی ممنون.
تذکر: این سوال از سامانه moshaver41 دریافت شده
لینک جمع بندی مطلب: حال روحیام اصلا خوب نیست
با سلام، ابتدا از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید تا حدود زیادی علت بی قراری شما مربوط به نیاز عاطفی شما به جنس مخالف میشود. لذا بهتر است در یک شرایط مناسب با فرد مناسب ازدواج کنید. امّا در کنار یافتن فرد مناسب برای ازدواج به شما توصیه میکنیم که این نیاز عاطفی خود را میتوانید با ارتباط محبت آمیز با اعضای خانواده خود به خصوص مادر و خواهر و دوستان صمیمی(به ویژه دوستان مثبت و پرانرژی و بانشاط)، برطرف کنید. در کنار آن شما میتوانید ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم السلام) برقرار کنید. البته فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه نیز میکند.
همچنین به یاد داشته باشید که هیچ انسانی نمىتواند تمام شرائط و امكانات را بر وفق مراد خود فراهم کند، ولى مىتواند خود را با شرائط موجود وفق دهد و هماهنگ سازد. لذا با ابتكار و خلاقيت و بهرهمند شدن از ديگر توانمنديهاى خود، شاد و با نشاط زندگى خواهيد كرد و فعّال و سر زنده با همان امكانات و شرائط موجود، زندگى را بر خود آسان خواهيد کرد. بنابراين هيچ گاه نبايد اين موضوع مانع عمدهاى بر سر راه ادامه زندگى و... شما باشد.
علاوه براین، اطمینان داشته باشيد که اگر به خدای متعال توكل كنيد و تمام امور زندگى خود را به او واگذار کنید، خداوند به بهترين شكل، به آن رسيدگى میکند؛ چون که او خير و صلاح بندگانش را بهتر از من و شما مىداند. خدای متعال در این باره در سوره بقره آيه 216 فرموده است: «... وَ عَسَى أن تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسَى أن تُحِبُّوا شَيئَاً وَ هُوَ شَرٌ لَكُم وَ اللهُ يَعلَمُ وَ أنتُم لَا تَعلَمُون؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد حال آن كه خير شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است و خدا مىداند و شما نمىدانيد.»
شما هم میتوانید در همان موقعیتی که هستید یک انسان موفقی باشید. انسان موفقی که هم خدای متعال و هم خانواده و هم دیگران از او راضی هستند و آرامش نسبی در زندگی شما جاری شود.
پس هیچگاه فکر نکنید که چون تا به حال ازدواج نکردهاید، یک انسان شکست خورده هستید و ... بلکه سعی کنید در همان موقعیتی که هستید یک انسان موفقی باشید. برای این منظور بهتر است به این راهکارها توجه داشته باشید؛
- سعی کنید مهارتهای زندگی و ارتباطی خود را ارتقاء دهید و تلاش کنید مهارتهای زندگی خود را از طریق؛ مسئولیت پذیری، بالا بردن آستانه صبر و تحمل در هر شرایطی، بکار بردن تفکر منطقی و عقلانی در شرایط مختلف، مطالعه، ارتقاء مهارتهای ارتباطی درست و... بالا ببرید که مسلما همه اینها باعث افزایش اعتماد به نفس شما نیز میشود.
- در نشستهای دوستانه و فامیلی و همچنین سفرهای جمعی و کلاسهای مختلف بیشتر شرکت کنید که همگی اینها باعث ارتقاء مهارتهای ارتباطی، زندگی و همچنین باعث بالا رفتن اعتمادبه نفس شما هم میشود.
نکته: وقتی به اندازه کافی اعتماد به نفس شما بالا رود، باعث میشود که شما به تدریج نسبت خود احساس رضایت داشته باشید و در ادامه حس موفقیت در شما بوجود بیاید.
- سعی کنید از تنهایی که باعث بوجود آمدن افکار یا نگرشهای منفی نسبت به زندگیتان میشود، جدا خودداری کنید.
- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم السلام) را بیشتر کنید و سعی کنید در مورد نحوه و روش زندگی انسانهای بزرگ بیشتر مطالعه کنید، سعی کنید بعضی از رفتار انسانهای بزرگ را بکار گیرید و دقت کنید که راز موفقیت انسانهای بزرگ در زندگی چه بوده است.
- با افرادی که نگرش مثبت و پر انرژی هستند، بیشتر رفت و آمد کنید.
- توجه داشته باشید که تغییر روحیه و نوع تفکر شما نیاز به زمان، صبر و اراده قوی است.
امّا راهکارهایی برای همسریابی شما:
- حضور آراسته در مجالس زنانه داشته باشید.(این حضور آراسته باعث میشود که بیشتر دیده شوید و بیشتر دیده شدن هم باعث میشود که بیشتر در معرض انتخاب قرار بگیرید.) سعی کنید بیشتر در مجالس و محافل اقوام و آشنایان شرکت کنید.
- حضور فعال و سنگین در محافل مردانه البته با حفظ شؤونات دینی داشته باشید؛ زیرا میتواند باعث شود که شما بیشتر مورد انتخاب آقایان قرار بگیرید.
- سعی کنید تا جایی که امکان دارد از ملاکهای ترجیحی کوتاه بیایید. حد کوتاه آمدن دختران برای پرهیز از تجرد یا تاخیر ازدواج این است که تنها در صورت نبود ملاکهای اصلی که زندگی را غیر قابل تحمل میکند طرف را رد کنند و در غیر آن تا میشود از ملاکهای ترجیحی کوتاه بیایند.
منظور از ملاکهای اصلی ازدواج؛ این است که بودن آن ملاکها برای فرد بسیار با اهمیت است و قابل چشم پوشی نیست؛ مانند اخلاق و رفتار خوب طرف مقابل. اما ملاکهای ترجیحی ملاکهایی هستند که بودنشان خوب است ولی اگر هم نبود، برای فرد قابل تحمل است مانند نداشتن تحصیلات بالا و ...
- عمل به نسخه آیت الله بهجت(ره): خواندن نماز جعفر طیار و بعد سر به سجده گذاشتن و با گریه از خدا خواستن، نیز بسیار تاثیر گذار است.
با آرزوی موفقیت
عزیزم .منتظرتم بیا
هر كسي مسئول زندگي خودشه . مگه اونهايي كه درسشونرو خوندندوتموم كرده اند بعد چه كار بزرگي رو انجام داده اند كه تو نكردي . هر كسي نتيجه تلاش امروزش رو فردا خواهد ديد. خيلي ها راه رو بد رفته اند و فكر مي كردند راه رو درست ميرند ولي بعدها فهميده اند كه راه رو عوضي مي رفتند. رهرو آن نيستكه گه تند و گهي خسته رود ....رهرو آنست كه پيوسته و آهسته رود
دوستان نظرات خوبی دادن . نگران سنت نباش هنوز خیلی وقت داری اگر میتونید در کنار تحصیل، زبان و کامپیوتر هم یاد بگیرید یا از کلاسهای مربوط به رشته خودتون که به پیدا کردن کار مناسب کمک میکنه هم استفاده کنید و سعی کنید ارتباطات اجتماعیتون رو قویتر کنید. من خدا رو شکر یه دوست خیلی خوب دارم که هر وقت احساس ناراحتی و تنهایی می کنم باهاش درد و دل می کنم و خیلی سبک میشم.
امیدوارم به زودی انقدر سرتون با همسر وبچه ها و خونه زندگی سرگرم بشه که دیگه وقت نداشته باشید به سایت سر بزنید و درد و دلها رو بخونید
سلام
من مشکل شما رو با تمام وجودم حس و درک می کنم. البته من 35 سالمه و مجردم. نیاز به یک همراه و همدم همیشگی
و ازدواج تقریبا در همه افراد وجود داره. میزان این احساس و نیاز در افراد مختلف متفاوته. افرادی که این نیاز رو در حد
متعادل دارن معمولا اگر در سنین بالاتر هم ازدواج کنن چندان با مشکل مواجه نمیشن اما برای افرادی مثل خودم که این
نیاز و احساس شدید هست به احتمال زیاد با مشکل مواجه میشن. من تمرکزم در کارهام خیلی کم شده و اگر مجبور بشم
به عنوان آخرین راه میل ج رو از بین می برم و برای همیشه خودمو از این همه حس تنهایی و زجری که میکشم خلاص می
کنم.
برای شما و همه افرادی که این مشکل رو دارن دعا می کنم
ازدواج!
این یه حسیه که تو اکثر جوونا پیش میاد!
حسی که نمیتونی کاری از پیش ببری...نیاز داری با یکی به راهت ادامه بدی...نیاز به همراه،همدم و .....و نیاز به همسر!
دوست عزیزم منم 23 سالمه و واقعا نیاز به ازدواج دارم و مشکل من از وقتی شروع شد که زود به بلوغ رسیدم و از سن 14 سالگی هم دلم میخواست زودتر ازدواج کنم برای همین سعی کردم بیشتر در اجتماع ظاهر بشم ولی متاسفانه هنوز هم مجردم و الان شاید بیش از گذشته نیاز به کسی دارم که دوستم داشته باشه.من هم مثل خودت محجبه هستم و خدا روشکر هیچ وقت به سرم نزده که به خاطر رفع تنهایی و پیداکردن همسر حجابم را کم کنم.درمورد کنکورم هم من یک سال پشت کنوکور موندم و فقط خدا میدونه که چقدر عالم و ادم توی سرم زدند که تو دانشجو نیستی .هرکس منو میدید اول میپرسید کدوم دانشگاهی بعد می فهمید دانشجو نیستم دیگه ادامه نمیداد خیلی ناراحت بودم.بعد که کنکور قبول شدم و وارد دانشگاه شدم دیدم اصلا برای بقیه اهمیت نداشت ولی من ذوق مرگ بودم و بدتر از اون اینکه الان که دانشجو هستم حتی یک نفر هم ازم نمیپرسه دانشجویی یا نه و تازه اگر بپرسن میگن درست تموم شده یا نه.فکر کن منی که اینهمه رنج کشیدم تا به دانشگاه راه پیدا کنم الان دیگه برای هیچ کس دانشجو بودن من مهم نیست.البته خیلی خدا روشکر میکنم و اصلا هم به فکر ادامه تحصیل برای فوق لیسانس و... نیستم اونم واسه خاطر نظر دیگران .جهنم.ولی چیزی که میترسم اینه که میترسم درمورد ازدواجم هم همینطور بشه .یعنی میترسم اخرش وقتی ازدواج کنم که دیگه برای هیچکی جذابیت نداشته باشه .عزیز من وتو مضطر هستیم و جز خدا هیشکی بامانیست پس برای هم دعا کنیم همین حالا که جفتمون دل شکسته ایم
دوست عزیز سلام
دردو دل های شما رو خوندم. دوست گرامی این رو بدون مهم نیست دیگران چه فکری راجع به تو میکنن مهم اینه اول خداوند و بعد خودت از کارت راضی باشی اگر به حرف مردم گوش بدی زندگیت بر طبق سلیقه ی اونا شکل میگیره حالا حساب کن یه زندگی با هزار نوع تفکر و اعتقادات بنظرت مثل چهل تیکه نمیشه؟ از نظرات سازنده استفاده کن ولی اجازه نده کسی برات تصمیم بگیره چه کاری انجام بدی.
موفق باشید.
یکی مثل خودت
عزیزم شما با سن 24 داری غصه می خوری من چی بگم که 43 سالم و مجرد هستم ولی من شرایط شما را ندارم من دبیر هستم با 21 سال سابقه ، خونه دارم . ماشین دارم یک خانواده بسیار عالی دارم و همچنین همکاران بسیار خوب . منم مثل شما محجبه هستم بسیار به مسائل اعتقادی و دینی پایبند می باشم درضمن من تمام سفرهای زیارتی واجب و مستحبی را نیز رفته ام و تاکنون خواستگارهم داشته ام و از ظاهر متوسطی برخوردار هستم و مدرک کارهای هنری مثل دیپلم خیاطی را نیز دارم ولی همه دنیا را هم که داشته باشم جبران تنهایی و مجردی را نمی کند واین مشکل فقط به دست خدا حل می شود و خداوند هم که قربون بزرگیش برم فعلا صلاح را بر این می داندکه من و خیلی های دیگه مثل من مجرد باشند من از خدا می خواهم که به همه دختران و پسران مجردی که علاقه به ازدواج دارند ولی برایشان جور نمی شود از جمله شما دوست عزیز و خودم صبر عطا نماید تا به گناه آلوده نشویم .انشاء الله
غصه نخور عزیزم تو سن تو که خوبه بعضیا هستن کلی ازتو سنشون بالاتره هنوز نه چیزی بلد هستن نه درس خوندن اینکه کسی هنوز تو زندگیت نیومده خیلی باارزش تر از دختراییه که با زندگیشون بازی شده یا دارن زندگیشونو خراب میکنن که تعدادشونم کم نیست تو به جای ناراحتی باید خوشحال باشی که دفتره زندگیت سفیده میتونی به انتخابه خودت الان آگاهانه بعترین تصمیمارو بگیری خیلیا زود شروع کردن ولی اشتباه شروع کردن او سنی نداری از خدا کمک بخواه مطمئن باش زودتر اون چیزی که فکرشو میکنی میتونی به هرچی میخوای برسی در ضمن به نظره من هرکس تا سن 30 وقت داره تصمیمات مهمه زندگیشو بگیره و راهشو مشخص کنه و برنامه های زندگیشو تنظیم شده برا شما هم که هنوز کلی وقته
سلام،
اين كاملا طبيعي هست و مختص شما نيست ، خيلي از جوان ها هم دچارش هستند. مشكلات شما و بقيه ي افراد مجرد دقيقا نيازهايي هست كه با ازدواج كردن حل ميشه. البته افراد مقيدتر بيشتر با همين مشكلاتي كه گفتيد سرو كار دارند.(مشكلات اون ها از نوع ديگه اي هستند) اين احساس نياز به گريه كردن بخاطر اين هست كه روح و جسم در سختي هستند.
بعضي مسائل ديگر هم بخش عاطفي اين مشكلات رو بيشتر ميكنه مثل فوت والدين ، طلاق والدين ، ضعف در روابط اجتماعي و...
راه هاي كاهش اين سختي ها مثل هم همون هايي بود كه گفتيد و راه هاي ديگه اي كه احتمالا مي دونيد... اما در زمان نياز به گريه كردن ، طبق مطالعه ي من گريه كردن از نظر پزشكي درمان بسيار عالي و راحتي هست و اگر نيازي نبود مغز چنين احساسي رو نمي كرد. بنابراين در فضايي مناسب و آرام سعي كنيد كه گريه كنيد و چه بهتره كه اين گريه ها در زمان دعا براي رسيدن به حاجات يا براي مصيبت هاي امام حسين (ع) باشد.
زياد خونه نشين نباشيد هر دو سه روز يكبار حتي به بهانه ي قدم زدن يا خريد خوراكي به بيرون بريد و روابط اجتماعي مفيد رو بيشتر كنيد.مثل مهماني رفتن و... و تلاش كنيد از شرايط سخت به دور باشيد و كارهاتون رو با برنامه و با توجه به اين مسائل انجام بديد. ان شاءالله كه خدا همه رو ياري كند. موفق باشيد
سلام
به نظر من شما آدمی هستید که یکجا میشینید تا خوشبختی بیاد سراغتون و اگر یکوقت هم دیر کرد اون از بد شانسیتون میدونید. به هر حال شما نیاز دارید به مشاوره. بهتره از کلاس های که تو این زمینه هست شروع کنید مثل کلاس های دکتر فرهنگ اگر وقتش نداری میتونی سی دیهاش بخری یا دانلود کنی. به هر حال نشستن و قصه خوردن جز اینکه حالت خرابتر کن چیزی عایدت نمیکن دیگه خود دانی.
به نظرم ازدواج میتونه مشکلات شما رو حل کنه به نظر میاد که از مجرد بودن خسته شدید ولی علت اینکه خواستگار ندارید ذو نگفتید -یکم عجیب به نظر میرسه که خواستگار ندارید سنتون هم که مشالا ماشالا به سن ازدواج میخوره
غصه نخور تو هم یکی از قربانیان فرهنگی هزاران هزار دختر و پسر مثل تو هستن که حتی نمی تونن مثل تو حرفشون هم بزننمشاورانِ جوان دات آی آر
شما چه خوشتون بیاد یا نیاد دچار افسرگی و اضطراب شدید همزمان هستید. بیان تون به گونه ای است که ظاهرا دوستان چندانی هم ندارید و بیشتر اوقات تنها می باشید. که علت آن هم می تواند ناشی از روحیه افسرده شما و ایجاد دافعه در بین دوستان و درنتیجه تنهائی تان باشد و متقابلا برعکس. عوامل فوق مانند یک چرخه تشدید کننده عمل می کنند.
تمایل به ازدواج و محبت هم در حد و اندازه خودش طبیعی است ولی اگر از حد بگذره ... .
به هرحال اگر هم بخواهید نمیشه بهتون روحیه داد. بلکه باید شدیدا بهتون هشدار داده بشه هرچه زودتر به متخصص روانپزشک مراجعه کنید تا بیماریتان قبل از اینکه تشدید شود، درمان گردد.
بهتر است درباره روانپزشکی و روان درمانی مطالعه و از تفاوت هایشان آگاه شوید. بیماری های روانپزشکی منشاء جسمی دارند مانند بسیاری از بیماری های دیگر و تا درمان نشوند به خودی خود برطرف نمی گردند بلکه مانند سایر بیماری های جسمی وخیم تر می شوند. هرچه زودتر اقدام به درمان کنید زودتر و آسانتر بهبود پیدا می کنید.