سن عاشقی

13:51 - 1392/12/24

دوستان به نظر شما تو چه سنی باید ازدواج کرد و عاشق شد؟

فکر کنید اگه تمام شرایط مادی و معنوی ازدواج برای شما مهیا بود شما در چه سنی ازدواج می کردید؟

الآن باید چه چیزهایی تغییر کنه تا جوونها تو سنی که باید ازدواج کنند؟

http://btid.org/node/27216
تصویر نرگس 72

عزیزم خیلی شرایط بدیه من درکت میکنم. اینکه کسی رو دوست داشته باشی و ندونی که اون دوست داره یانه  خیلی عذاب آوره و لی به نظرم هرچی بهش کمترفک کنی بهتره  وآهنگ هم گوش نکن که به یادش بیفتی .فکر کردن وگریه کردن هیچ چیزی رو درست نمیکنه وبه هیچ نتیجه ای نمیرسونتت تو هم که نمیتونی بهش بگی . فقط از خدا کمک بخواه .اگه دوست داشته باشه خودش اقدام میکنه ولی منتظرش نباش که اگه اونجوری که تو دوستش داری دوستت نداشت ضربه نخوری وبدون عشق یک طرفه هم نمیتونه باعث خوشبختیه هیچ کس بشه ...امیدوارم هرچی که خیره تو این سال برات خدارقم بزنه وخوشبخت بشی heartبرای منم دعاکنsad

تصویر مروارید

سن ازدواج بستگی به شرایط داره نمیشه محدوده خاصی رو براش درنظرگرفت  مثلا تو شهرهای بزرگ به دلیل مشکلات مالی و تجملات زیاد و خیلی مسائل دیگه سن ازدواج بالارفته که این یه سری مشکلات رو بوجود آورده  بعضی موقعا هم افراد دیرتر یازودتر به بلوغ میرسن که خب طبیعتا سن ازدواج برای هرکدوم از اینا متفاوته.ولی خوبه که همه بتونن در سن پایین ازدواج کنن.

تصویر سیتاخانم

مروارید جان از نظری که گذاشتی ممنونم عزیزم.

خودت چه سنی رو برای ازدواجت -در صورتی که همه شرایط هم برات مهیا باشه- مناسب می دونی؟

تصویر مروارید

خواهش میکنم سیتاجان برای دختر21یا  22

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

شب همگی بخیر

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

دوستالن!!!
من دارم دیوونه میشم
کمک کنید

تصویر سیتاخانم

خدا نکنه!

چرااااااااااااا؟

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

نمیدونم چه مرگم شده؟؟!!! همش بی تابی میکنم. سررشته ی زندگیم از دستم در رفته.
از طرفی احساس میکنم دیگه زندگی مجردی رو دوست ندارم و بی هدف شدم و نیاز دارم یه زندگی مشترک تشکیل بدم.
از طرفی هر چقدر فکر میکنم می بینم نمیتونم به کسی دل بدم. احساس میکنم نمیتونم واقعاً عاشق کسی بشم.
حتی ایده عال ترین فرد رو تو ذهنم مجسم میکنم اما احساس میکنم دلم نمیپسنده.
تا حالا کسی به این مشکل برخورده؟

تصویر سیتاخانم

اگه از من بپرسین باید بگم نمی تونم درکتون کنم!

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

خدارو شکر میکنم که نمیتونید درک کنید. این یعنی اینکه چنین مشکلی نداشتید و این خوبه
خیلی شرایط بدیه. امیدوارم کسی اینطوری نشه

تصویر سیتاخانم

این وفاداری شما رو نشون می ده

معلومه که واقعا عاشق بودید!

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

دلم نمیخواد زیاد در موردش صحبت کنم. حالم خراب میشه
امیدوارم خوشبخت باشه
منم میرم دنبال خوشبختی خودم. اما افسوس که راهمو گم کردم....

تصویر سیتاخانم

نه شما راهتونو گم نکردین

فقط چون دلشکسته این یه مقدار به زمان نیاز دارین تا بتونین دوباره عاشق بشین.

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

خدا کنه همینطور باشه که میگید

تصویر آقا سعید

نگران نباش جناب بصیرت گیرتون میاد

راستی شما چند سالتونه؟

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

امیدوارم. مشکل که یکی دوتا نیست... خانوادم هم موضوع رو جدی پیگیری نمیکنن. تنبلی میکنن
خواهرم کلی دوست و رفیق خوب و مجرد داره اما دریغ از یه اقدام کوچیک
مادرم هم که کلاً انگار بلد نیست از این کارا
من الان تو 27 سال هستم

تصویر آقا سعید

سیتا خانم منم یه سوال ازتون دارم

منم هرکار کردم نتونستم تماس بگیرم .یعنی الان چون دانشجو هستم و کار ثابتی ندارم روم نمیشه خونشون زنگ بزنم من چیکار کنم؟

تصویر سیتاخانم

خواهش می کنم.

چه قدر مونده دانشگاهتون تموم بشه؟

می تونین به خانوادش بگین تا اون موقع ایشالله عقد بمونین تا بعد که سر کار رفتین عروسی بگیرین.

اگه فقط مشکل این باشه که با گذشت زمان حله. نگران نباشین.

تصویر آقا سعید

حداقل یه سال دیگه مونده و اینکه بخوام عقد کنم بالاخره هزینه میخواد که من ندارم .البته یه مقدار پس انداز داشتم که خرج دانشگاه و خوابگاه و خورد وخوراکم شده و بقیشم به داداشم که تازه نامزدی کرده قول دادم بدم تا بتونه زندگیشو شروع کنه.چون قولشو به داداشم دادم نمیتونم بزنم زیرش .خودمم احتمال اینکه خانواده اونها قبول کنن و یا خود دختر قبول کنه رو خیلی خیلی ضعیف میدونم .خودم نظرم اینه که فعلا چیزی نگم و به خدا توکل کنم فعلا تا دست و بالم باز بشه.به امید خدا دارم یه پروژه بر میدارم اگر خدا بخواد تا تابستون دستم باز میشه و شاید اقدام کردم بنظرتون بهتر نیست؟

تصویر سیتاخانم

آره... تصمیمی که گرفتین فکر می کنم با شرایط الآنتون بهترینه.

این خوبه که در کنار درستون به کار و پول هم فکر می کنین.

تصویر آقا سعید

ببخشید بازم یه سوال دیگه

بنظرتون بهشون اس تبریک سال نو بدم؟

یا مثلا چیزی که بدونه بفکرشم؟

تصویر سیتاخانم

ببخشید منظورم اولین پیام تبریک سال نوش بود.

تصویر سیتاخانم

آره... آخی!

یاد اولین پیام عاشقانه «دوستداشتنی» خودم افتادم.

به نظر من خیلی هم خوشحال میشه!

تصویر sammin
نویسنده sammin در

سیتا خانوم چقدر این داستان پیامکتون رو دوست داشتم

تصویر سیتاخانم

شما لطف داری ثمین جان...

چرا اینجا نوشتی؟

فکر کنم دیر دیدمش

ایشالله عشقولانه ترش برای خودت اتفاق بیفته عزیزم.

تصویر آقا سعید

بخدا همش فکر میکنم ینی میشه اونم به من فکر کنه؟؟حتی به اندازه یه آمیب(موجود تک سلولی)

بخدا دلم و فکرم  داغونه.تو رو خدا برا منم دعا کنین

ای خدااااااا

تصویر سیتاخانم

من نمی دونم تا چه حد از اول دلش با شما بوده

ولی بعیده یه دختر کسی رو که بهش علاقه نشون داده رو فراموش کنه...

چون همین حس مورد علاقه بودن باعث می شه دختر احساس درک شدن داشته باشه

که براش لذتبخشه.

 

تصویر آقا سعید

خدا کنه اینجور باشه که شما میفرمائید.ببخشید دوستان من امشب خیلی خستم و نمیتونم بیدار بمونم.تورو خدا برا منم دعا کنین.بخدا خستم خسته :(

یا علی شب خوش

تصویر سیتاخانم

ایشالله هم شما و هم جناب بصیرت هر چی به صلاحتونه براتون اتفاق بیفته.

از خانم فاطمه زهرا تو این شبا کمک بگیرین...

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

علی یارت
شب بخیر

تصویر آقا سعید

بخاطر پیامکش که دعواش نکردین احیانا :)

تصویر سیتاخانم

نه هیچ وقت... خیلی خوشحال می شدم! اصن یه وضی...

منو اون خیلی وقت بود همو می خواستیم اما نه اون می گفت نه من

چون اهل دوستی هم نبودیم

تا مهیا شدن مراسم خاستگاری اونم چیزی نگفت

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

ذخیره نکردید نگهش دارید؟

تصویر سیتاخانم

چرا...

تا مدت های مدیدی!

دیگه تو گوشیم نیست

اما تو کامپیوترمون داریمش.

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

آخیییییییییییییی!!
چه رمانتیک!!!
خوش به حالتون

تصویر سیتاخانم

ممنون

امیدوارم شما هم عاشق فردی بشین که لیالقتتون رو داره...

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

ممنون از دعای خیرتون

تصویر آقا سعید

سلام  جناب بصیرت

قبلا شکست هم داشتین؟

اصلا قبلا به کسی هم علاقه داشتین؟

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

هفت سال تموم عاشق یه نفر بودم. کلی زندگیمو تغییر دادم تا شرایطمو برای ازدواج باهاش فراهم کنم
اما همین که اقدام کردم و رفتیم خونشون واسه صحبت
چند روز بعدش با نامزدش تو خیابون دیدمش. بدون اینکه جواب درست و حسابی به من بده و ردم کنه
اما الان دیگه بهش فکر نمیکنم
تصمیم دارم ازدواج کنم اما به این مشکل برخوردم

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

عذر میخوام فراموش کردم سلام کنم
سلام

تصویر آقا سعید

وای پسر چه صحنه زشتی دیدی!!

خدا انشاله کمکتون میکنه و یه دختر خوب و نجیب و فهمیده و با وفا سر راهتون قرار میده انشاله

منم وضعیتم مثل شماست و نمیتونم به کسی دیگه فکر کنم.

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

خدا خیلی قرار میده اما متأسفانه بدبختی من اینجاست که دلم پیش هیچکدومشون گیر نمیکنه.
انگاری گم شده ام گم و گور شده...
به نظرت درست میشه؟ یعنی کسی پیدا میشه که دلمو درگیر خودش کنه؟

تصویر asraa
نویسنده asraa در

به نظر من ادم هر وقت احساس نیاز کرد باید بره سراغش ولی باید بدونه که یه حداقل شرایطی رو برای شروع داشته باشه.

و نمیشه سن خاصی رو عنوان کرد.

ولی اگه بخوایم کلی نظر بدیم 21-25 برای خانوما و 23-30 فکر می کنم برای آقایون مناسب باشه.

تصویر سیتاخانم

ممنونم اسراء جان heart

تصویر نرگس 72

بستگی به افراد مختلف داره .........ولی اگه شرایط فراهم باشه وخودم بخوام سنش رو انتخاب کنم . 18تا20سالگی برای دخترا به نظرم خیلی سن خوبی برای ازدواجه البته اگه واقعا بدونه چی  از زندگی میخواد وبرای پسر چون یه کم دیرتر به بلوغ میرسه فک کنم 23- 25 سالگی مناسب باشه . کلا تو سن پایین ازدواج کردن خیلی بهتره چون هرچی سن بالاتر بره سختگیری و وسواس فکری بیشتر میشه و انتخاب سخت تر میشه .اگه هردو دختروپسر سنشون کم باشه باهم میتونن پیشرفت کنن .باهم درس بخونن و... واین خیلی خوبه چون درکنار آرامشی که کنارهمسرت داری میتونی به بقیه کارا مثل درس و... هم برسی ولی اگه دنبال این باشیم که اول منتظر باشیم همه شرایط  آماده بشه  بعدا ازدواج کنیم هیچ وقت همه چیز ایده آل نمیشه...البته تو سن پایین معمولا سخت گیری خانواده ها متاسفانه بیشتره بخصوص از طرف خانواده دختر و تو سن پایین احتمال احساسی عمل کردن هم هست که باید مواظبش بود.

تصویر سیتاخانم

نسترن جان ممنونم...

بله وقتی سن ازدواج بالا میره انتخاب سخت تر می شه.

من فکر می کنم تو سن پایین می شه از نظر مادر و پدر در انتخاب -به خاطر تجربشون بیشتر- کمک گرفت تا عاقلانه تر انتخاب کنیم.

تصویر نرگس 72

ببخشید سیتاخانوم میشه بپرسم شما چه سنی ازدواج کردید؟ البته اگه دوست داری بگو cheeky

آره نظر پدر ومادرخیلی کمک میکنه ولی به نظرم بعضی وقتا به خاطر دوست داشتن زیاد بچه هاشون یه کم سخت گیری میکنن. وبعضی وقتا احساس میکنم  اون حسی رو که من دارم درک نمیکنن . مثلا نمیدونن وقتی میبینم  تو دانشگاه یا قبلش تو دبیرستان تقریبا همه دوستام با یه نفر درارتباطن چقدر احساس تنهایی میکنم با اینکه میدونم درست نیست . واقعا دوران راهنمایی ودبیرستان خیلی سخت بود الانم تو دانشگاه یه کم محیطش بهتره ولی بازم..

فک کنم قبلا گفته بودی تو دانشگاه باهمسرت آشنا شدی . من خیلی ازدواج دانشجویی رو دوست دارم یعنی دوست دارم دوتامون دانشجو باشیم تا اینکه از طریق واسطه ازدواج کنم .به نظرت رفتار درست یه دختر تو دانشگاه با پسرا چجورباید باشه ؟ من خیلی تواین مورد مشکل دارم .نمیدونم شاید رفتارمن یه کم مغرورانه باشه.من کلا هیچ کاری به پسرا ندارم  .قبلا هم یکیشون بهم گفته بود شما چرا اینقدر خودتو میگیریsad

صفحه‌ها