سلام خدمت شما
از استاد محمدی یسوال داشتم...
زنداییم فوت شدن هنگام گذاشتن میت در قبر.. ناگهان یه سوالی به ذهنم اومد..
درسته که میت رو کفن می کنن غسل داده باشه، و پاک هست اما چرا بعد از دفن .. بدن جسم طی چند روز باد میکنه و میترکه و فاسد میشه و خوراک مورچه ها و حشرات میشه؟...
درسته که روح بعد از مرگ ناراحت نمیشه..
اما ما که زنده ایم با فکر اینکه بدن عزیزمون و حتی بدن خودمون در آینده قراره فاسد بشه چجوری کنار بیاییم،؟
این همه در طول زندگی به بدن و جسممون میرسیم.. اما فکر اینکه قراره بعدا بدنم متلاشی و فاسد میشه دیوونم داره میکنه.......چرا بدن رو نمیسوزن که زودتر تجزیه بشه؟ چرا اخه باید بترکه و فاسد بشه.. حیف نیست؟! ممنون میشم پاسخ بدید
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با عرض سلام و ادب خدمت شما
حقیقت انسان به این بدن جسمانی که در دنیا چند صباحی را به صورت امانت با او همراه است، نیست؛ بلکه حقیقتِ آدمی همان روح و بدن مثالی است که در برزخ با آن سیر میکند و زندگی برزخی را در آن قالب میگذراند.
این جسم مادی که چند صباحی با انسان است، نه تنها در قبر میپوسد که در حال حیات هم پیوسته در حال تغییر است. حتما میدانید که بر اساس آنچه در علم روز به اثبات رسیده، جسم مادی هر انسانی هر هفت سال یکبار با تمام سلولها و اجزایش تغییر کرده و پس از گذر هفت سال جسم جدیدی به وجود میآید. آیا تا بحال شده که با خود بگویید من هفت سال به جسمم رسیدگی کردم، ولی به کلی تغییر کرد و سلولهای جدیدی جایگزین آن شد؟ مسلما چنین چیزی تا بحال به ذهن شما هم خطور نکرده است، زیرا حقیقت شما و آنچه از شما یک «مَن» و «شخصیت» ساخته است، این جسم مادیتان نبوده تا تغییر کلی آن برایتان محسوس بوده و اهمیتِ خاصی داشته باشد. شما در طول زمان و با تغییر اجزاء جسم مادی خود، همواره از وجود خود و اینکه یک «مَنِ» واحد بیشتر وجود ندارد، مطمئن بودهاید؛ چراکه حقیقت شما همان روحتان بوده که همیشه حضور داشته و هیچگاه چیز جدیدی جایگزین آن نشده است. در نتیجه چون این تن و بدن حقیقت شما را تشکیل نمیدهد، تغییر و فسادش هم در قبر اهمیتی ندارد، همانطور که تغییرش در دنیا اهمیتی نداشت.
و به خاطر همینکه اصل حقیقت و ارزش انسان به روح و بدن روحانی اوست، در تعالیم دینی ما همواره تاکید بر رسیدگی به آن حقیقت است تا این جسم مادی.
البته از آنجا که این جسم مادی تا برههای از زمان بهعنوان مرکب روح همراه آن است، به رسیدگی به آن نیز تاکید شده است؛ اما رسیدگی به آن تا جایی که بتواند به روح سواری بدهد، پسندیده است و این امر تا زمانی ادامه دارد که این جسم همراه با روح باشد؛ اما زمانی که روح از جسم جدا شد، دیگر این جسم مادی و آنچه بر سرش میآید، اهمیتی ندارد، چراکه روح با مرکب و بدنی دیگر که همان بدن مثالی و برزخی است، سیر میکند و به حیات برزخی خود ادامه میدهد.
شما فرض کنید که سالها سوار یک ماشین شدهاید؛ اما این ماشین با گذر زمان دچار فرسودگی شده و کارایی لازم را دیگر ندارد. آیا اینکه شما سوار ماشین نویی بشوید و ماشین سابق خود را که قبلا به آن خیلی علاقه داشتید، برای بازیافت به اوراقی تحویل دهید، امری غیر معقول است؟