سلام من دختری 19 ساله هسم,اطرافیانم میگن قیافم خوبه.ازبچگی مورد توجه پسرای هم سن وسال خودم بودم من بی توجه به اینکه ممکنه اونا قصددیگ ای داشته باشن باهاشون صمیمی بودم ینی میگفتم میخندیدم اما بزرگترکه شدم15.16سالم شد اول نوه ی عموم بعد پسرعموم ابراز علاقه میکردن!!!پدر من ادم خ حساسیه رو این مسائل به خاطرهمین همیشه توجه اونا منو عذاب میداد,پسرعموی کوچیکترم تاهمین الان دیوانه وارمنو دوس داره ولی من چندان علاقه ای بهش ندارم ینی نمیخوام دوستی داشته باشم یا قول ازدواج...ازطرفی برادرهمین پسرعموم چن ماه پیش ازم خواستگاری کرد درصورتی که من ی درصدهم فکرشو نمیکردم بهم علاقه ای داشته باشه الان هم فک میکنه من با داداش کوچیکش در ارتباطم,البته ی چن وقتی بودم ولی کات کردم.حالا اینا به کنااااار.پسرداییم هم که3سال ازمن کوچیکتره هم ادعای علاقه میکنه.من بیچاره اصن این موردو تو ذهنم نمیگنجید.توخانوادش خ سختگیریه روش و تنهاس و من نمیدونم چجوری وابستگیشو ازبین ببرم که اسیب زیادی نبینه.
بخدا من با نازوعشوه رفتار نمیکنم فقط خودمم..خواهش میکنم بهم کمک کنید دارم دیوونه میشم.من مشکل خاصی دارم؟؟؟؟؟؟؟؟
ازوقتی نظر خانوم دکتر روخوندم ازترس ایندم بدنم داره میلرزه.من تحمل حتی یدونه ازاین اتفاقارو ندارم.چیکارکنم که ب این اینده و اتفاقاش دچار نشم؟من از ته دل توبه کردم و از خداخواستم کمکم کنه که همچین مواردی پیش نیاد سعی خودمو میکنم.
خواهش میکنم کمکم کنید..
دختر خوب
شما باید برای خودت حریم تعریف کنی
اینقدر راحت برخورد نکنی که هر کدوم از پسرای اقوام براحتی بخوان باهات ارتباط برقرار کنند
این حفظ حریم فقط یک مساله شرعی نیست بلکه یک مساله عقلی هست
صمیمی شدن با نامحرم اونم از نوع قوم و خویش صلاح نیست بالاخره اگر هم قرار باشه وصلتی صورت بگیره شما باید با یکیشون ازدواج کنی نه همشون پس لازم که تو حدو حدودا بیشتر رعایت کنی
شما ارتباطتت با اونا قطع کن اونا خودشون میدونن
وقتی از طرف تو جوابی نگیرن حساب کار دستشون میاد
توصیه های خانم دکتر هم جدی بگیر
اگر نمیخوایشون قطع ارتباط کن کاری هم به آسیب اونا نداشته باش
دختر خوب این ماجرایی که شما دارین رو ما تو چند نسل قبل و بعد خودمون دیدیم مطمئن باش این ادمها هیچوقت باهات ازدواج نمیکنن پسرها وقتی به سن بلوغ میرسن احساساتشون رو روی اولین موردی که دم دستشونه میخوان امتحان کنن ولی وقتی بزرگتر شدن همه این حس ها یادشون میره برای همین اگه شما بچه بودی یا حالا هم سن سالهای این اقایون هستی بدون که از اول بلوغ به تو همچین حسی رو داشتن.
حالا شاید فقط بین این پسرها کل کل باشه که ببینن کدومشون میتونن مخت رو بزنن و بعد جلوی هم با غرور بگن که فقط من تونستم مخ فلانی رو بزنم و معمولا مادر اینطور ادمها زیر بار ازدواج فامیلی نمیرن بعدم هر کی ازدواج فامیلی کرده همش نگرانی و استرس و اضطراب داره که تو هر بارداری بچش سالم باشه و بلایی سرش نیاد.
اگه فکر میکنی انقدر قیافه ات خوبه که اگه وارد اجتماع بشی کیس های بهتری در انتظارت هست به نظرم بی خیال پسرهای فامیلتون شو.
من یادمه وقتی نوجوان بودم هیچوقت به پسرهای فامیل کاری نداشتم و محلشون نمیکردم و انواع مزاحمت های تلفنی که داشتن رو جواب نمیدادم زمان ما هم مثل الان نبود نهایت خلاف پسرها فوت کردن تو گوشی بود همیشه هم نظرم این بود که اگه من پس فردا ازدواج کردم و اگه سابقه دوستی با پسرهای فامیل داشته باشم اونوقت با بچه و شوهر چطوری تو چشم اون اقا پسر فامیل و شوهرم نگاه کنم و خجالت نکشم یادت باشه خانم ها وقتی سنشون بره بالاتر همش میخوان گذشتشون و شیطنت های نوجوونی رو فراموش کنن و از کارشون خجالت زده میشن ولی پسرها هر چی سنشون بره بالاتر تازه میخوان بشینن از عشق های نوجوونی و جوونی با هم حرف بزنن و همون پسرهای فامیل دور هم بگن که یادته دختر فلانی رو این کار و کردیم اون کارو کردیم عجب دختر پایه ای بود و عجب شانسی اورد با اون سابقه نوجوونی و جوونیش شوهر کرد چقدرم الان به شوهرش وفاداره و شروع میکنن پشت سرت تا سن چهل پنجاه سالگی صحبت کردن و گاهی هم اگه شیطنتشون گل کنه ممکنه یه جا تو حرفاشون بهت یاداوری کنن یادته نوجوون بودیم فلان اتفاق افتاد و تو رو خجالت زده کنن برای همین من دوستی تو فامیل رو توصیه نمیکنم چون تو اگه با یه پسر غربیه دوست باشی بعدش دیگه همدیگرو نمیبینین ولی با پسرهای فامیل همیشه تا اخر عمرت تو عزا و عروسی و زایمان و ختنه سرون چشم تو چشمی و همیشه خجالت زده میشی یا اگه هم خدایی نکرده یه دختری مشکل داشته باشه با دیدن اون پسرها ممکنه تو زندگی متاهلی هم پاش بلغزه.
طبق تجربه ام همه دختر پسرها تا چند سال بعد ازدواج به هم مشکوکن و همش میخوان کشف کنن که ایا شوهر من قبلا با دخترهای فامیل ارتباط داشته و مردها هم میخوان کشف کنن که ایا زن من قبلا با پسرهای فامیل رابطه داشته اگه داشته با کدوم پسر بوده و در چه حدی بوده همین عامل میتونه باعث از هم پاشیدن یه زندگی بشه.
ممنون از راهنمایی شما دوستان..
میدونید پسردایی من فقط16سالشه بچس,من واقعا یک درصدهم احتمال نمیدادم که...حالا هرموقع میخوام دیگ باهاش حرف نزنم تامنو فراموش کنه ی بلایی سرخودش میاره..ی بارهم رو دستش با تیغ کلی خط کشیده بود.خب این اگ رگشو بزنه من چیکارکنم؟اگه حتی چیزیشم نشه کی باورمیکنه من باهاش کاری نداشتم و باهاش دوس نبودم؟؟؟؟؟واقعا نمیدونم چیکارکنم دراین مورد.هعی
کاملا درسته
میگن یه روز شش تا دختر خوشگل میرن سر قبر حافظ فال میگیرن ببینن حافظ کدومشون بیشتر دوس داره
کتاب باز میکنن میاد: شهری است پر کرشمه خوبان ز شش جهت
چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم.
:دی
خوشبحالت من تابحال من یه مورد هم نداشتم
عوض خوشگلی تو من حسابی زشتم.
البته کسایی بودن که دوستم داشتم ولی ظاهرا من بیشتر اونا رو دوس داشتم، تازه هیچ وقت هم برای ازدواج جلو نیومدن معلومه آنچنانی مورد پسند نبودم چون زشتم
میدونی گاهی دلم براشون میسوخت چرا بین این همه دختر خوشگل چرا به من زشت علاقه پیدا کردن؟!
مطمئنم حکمتی تو این قضیه هست
فک میکنم ایرادی دارم که با ازدواج اون ایراد لو میره و بدبخت میشم برای همین خدا برام خاستگار نمیفرسته
حتی اونایی هم که بهم علاقه داشتن واسه ازدواج پاپیش نزاشتن، دیگه مطمئنم حکمتی تو کاره.
شما هم مثل من اعتماد به نفس نداری.
کتاب اعتماد به نفس موفق در ده روز نوشته دکتر مجتبی حورایی رو بخون.
سلام. چرا میگی زشتم؟ حتی اگه به فرض اینطور باشه، راهی نیست دلنشینتر بشی؟ چون انتخاب فقط چره نیست، اگره میشه گفت چهره اولین چیزیه که به نظر میاد
خب از همین «خودت» بودن بیا بیرون تا پسر مردم رو زابراه ننمایی..یه ارزیابی کن ببین این «خودت» کجای رفتارش اشتباس و برطرفش کن
سلام
صمیمیت و بگو بخند با نامحرم از منظر اسلام مردود شناخته شده و اگر این مسئله کنترل نشود نه تنها به ازدواج ختم نمی شود بلکه شخص را دچار بحران های روحی و روانی کرده و حتی موجب بد نامی و ... هم می شود. البته جذابیت و بر خورد صحیح با دیگران متفاوت تر از شوخی و صمیمیت هست چون جذاب بودن جزو ذات زن است که مردها را به سمتشان می کشاند. این یک هدیه ارزشمند الهی است که خدا به شما داده و باید از آن به بهترین شکل استفاده کنید و هر گونه استفاده نادرست از این خصلت خدادی، هم در این دنیا و هم در آخرت شما را با مشکل مواجه می کند.
جذب مرد به زن همیشه نیاز به ناز و عشوه ندارد؛ بلکه گاهی با یک نگاه یا یک لبخند و حتی یک کم کاری در پوشش، چنین اتفاقی خواهد افتاد. برای همین است که اسلام به شدت به مسئله حجاب و حفظ حدود شرعی بین زن و مرد تاکید دارد. در مورد شما هم همین طور است؛ به خصوص که می گویید در گذشته به این مسئله توجه نداشتید و با آن ها بگو و بخند هم داشته اید.
بنابراین اولین قدم برای رفع مشکلات موجود و پیشگیری از مشکلات آینده این است که شما در این زمینه بیشتر دقت کنید و مواظب نوع رفتار خود را نامحرم باشید. قدم بعدی این است که به هیچ وجه به ابراز علاقه های پسر عمو و پسر داییتان توجهی نکنید و تحت هیچ شرایطی با آنها وارد رابطه نشوید. حتی زمانی که همدیگر را می بیند اولا خیلی رسمی و سنگین با آنها برخورد کنید و ثانیا تا حد امکان در جایی که آنها هستند شما نباشید و سعی کنید از آنها فاصله بگیرید. نگران تنهایی پسرداییتان هم نباشد. قطعا اگر شما حتی با این نیت با ایشان در ارتباط باشید، روز به روز وابستگی ایشان به خودتان را بیشتر خواهید کرد و آسیب بیشتری به ایشان خواهید زد. لذا بهترین کار ممکن خاموش کردن چراغ سبزی است که شما ناخواسته برای آنها روشن کرده اید.
در مورد خواستگاری پسرعموی بزرگتر هم با توجه به اینکه برادرش به شما علاقه دارد بهتر است چنین ازدواجی صورت نگیرد؛ چون چنین شرایطی ریسک زندگی آینده را بالا می برد. البته این به معنای این نیست که به هیچ وجه ازدواج شما درست نیست بلکه عرض بنده این است که به خاطر علاقه ایشان ممکن است بعدا هم شما و هم پسر عموی کوچک با مشکل مواجه شوید و خدایی ناکرده گرفتار وسوسه های شیطان شوید. لذا هر چه شما از او دورتر باشید، احتمال لغزش کمتر خواهد بود.
پیروز و سربلند