علاقه به دختر دایی . دخترها میگند مرد نیستی

10:38 - 1397/09/25

سلام.یه مشکلی دارم که هر روز داره داغون می کنه منو.من به شدت از دختر داییم خوشم میاد و یک بار هم با دایی بزرگم که عموی ایشونه صحبت کردیم.چون پدر خودشون زمانی که ۲ ساله بودن فوت شدن.دایی بزرگم هم گفت که مشکلی نمی بینه.ولی اتفاقاتی افتاد که هنوز نشد پا پیش بزارم.اولا که پسر داییم خواستگار سمج ایشونه در حالی که ایشون اصلا پسر داییم رو دوست ندارن.بلکه شاید متنفر هم باشه.چون بر اثر اختلافاتی با مادره  پسر داییم بحث و دعوا هم داشتن و رک هم گفته اگه منو دار هم بزنید اونو نمی خوام.البته دختر خانوم خواستگار زیادی داشته که بر اساس رسومی که اینجا حاکمه و اختلافات با اون اشخاص دایی بزرگم راضی نشد.اینم بگم که زن دایی بنده که مادره پسر هستن بسیار شر و شلوغ و بی حیا هستن که از روابط نامشروعش همه خبر دارن جز شوهر بیچاره اش.که نمی دونم داییم رو چیکار کرده که حتی اگه زنشو با یکی ببینه هم شک نمی کنه و اعتماد داره با همه این حرفا.اونم دایی که به مومن بودن معروفه.سره عقده و لجبازی زن داییم میگه کاری می کنم که موهاش رنگ دندوناش سفید شه و ازدواج نکنه حالا که ما رو نمی خواد.از طرفی بقیه داییام خیلی منو دوس دارن و وقتی بهشون گفتم خیلی خوشحال شدن.خوده دختر خانوم هم مادربزرگم بهش گفته که با پسر عموت ازدواج کن گفته نه ولی اگه رضا پسر عمم بیاد خواستگاریم باهاش ازدواج می کنم.حالا نمی دونم بین بد و بدتر گیر افتاده و گفته رضا یا واقعا منو دوست داره.در ضمن از زمان فوت داییم که دختر داییام پیش مادرشون هستن و کم رفت و امد داریم و اینقدر خجالتی هستم که حتی سلام هم نکردم تا حالا همش سکوت.ولی از شخصیت و رفتارش خوشم اومد.چون رفتار منو دیده شاید راضی به ازدواج با منه.اخه بگو بخند و صمیمیت دارم با بقیه و همه حتی غریبه هم از همون اول باهام راحته و میگه خون گرمی.البته تعریف از خود نباشه ولی یکمم ظاهرم خوبه.ولی الان زندگیم رو به تباهیه نمی دونم چیکار باید کنم.از یه طرفی دوسش دارم و از طرفی نمی خوام هم با پسر داییم ازدواج کنه چون مطمئن هستم زندگیش سیاه میشه.پسر داییم هم مشکل اخلاقی داره هم مشروب و مواد و این خزعبلات.بنده پسری هستم که تا حالا با هیچکس دوستی و رابطه ای نداشتم و متنفر بودم از اینکار.چون اعتقادم اجازه نمیده که با ناموس مردم بریزم رو هم.در حدی که وقتی دختر خانومای بی بند و بار بهم پیشنهاد دوستی میدادن و رد می کردم به طئنه می گقتن تو مرد نیستی لابد و احساس نداری که رام نمیشی.اما الان دلم گیر کرده چند وقته.دارم می ترکم از غصه و ناامیدی.حتی با خودم میگم اگه قسمتم نشد خودمو می کشم. خواهش می کنم یه راه حلی جلوی برادر کوچیکتون بزارین.می ترسم از دستش بدم اخر سر.پیشاپیش نوکر و مخلص شمام بخاطر پاسخگویی تون.مرسی

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/138959

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****
تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ما که ملتفت نشدیم مشکل ازکجاس؟ظاهرا منتظری دختر خانوم بیاد خواستگاری؟یا نه بخاطر توکه هنوز رسمانرفتی خواسگاری با همه بجنگه وتورو انتخاب کنه؟یه کم مرد باش لطفا اگه انقد آبروتودوس داری دختره رو بگیر و ازون شهردور شو یا بهرحال یه راهی پیداکن والا مرد بودن آرزوست!!!

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

شما به دختردایی تان علاقه دارید و ایشان هم از طریق واسطه ابراز تمایل کرده است، الان مشکل شما برای اقدام به خواستگاری چیست؟ آیا از خانواده پسر دایی تان نگران هستید که مبادا کاری بکنند؟! با توجه به توضیحی که درباره وضعیت خانوده مذکور دادید، طبیعی است که چنین عکس العملی از خودشان نشان بدهند، ولی نباید بیخودی پا پس بکشید! اگر واقعا خواهان دختر دایی تان هستید و فکر می‌کنید در بسیاری از جهات مناسب شماست، بهتر است با خانواده اقدام رسمی را بکنید. اگر هم علاقه شما بیشتر ناشی از این باشد که مبادا این دختر با آن پسر ازدواج کند که درنهایت زندگی‌اش به تباهی کشیده می‌شود، باید عرض کنم که هیچ وقت نباید از سر ترحم و ... با کسی ازدواج کنید که در آن صورت هم به خودتان و هم به آن دختر ظلم خواهید کرد؛ بنابراین بهتر است منطقی و عاقلانه تصمیم گیری کنید و صرفا براساس احساساتی از قبیل ترحم و ... اقدام نکنید.

موفق باشید.

تصویر reza2323
نویسنده reza2323 در

سلام جناب مصطفوی.

سپاس از وقتی که گذاشتین و پاسخ سوالمو دادین.اثابکم الله.

یک دلیل اینکه هنوز اقدام نکردیم اینه که خانوادم به خصوص مادرم میگن که فعلا صبر کن می خوایم جوری نشه که ارتباط بین خانواده ها خراب بشه.دوما واقعا از زن داییم می ترسم که مبادا عقده ای بازی در بیاره.کسی که از خیر ابروش گذشته هیچی ازش بعید نیست و این منو می ترسونه..سوما خیر بنده واقعا علاقمندم به ایشون و اصلا از روی ترحم نبوده.چون که اول بنده حرف خواستگاری رو پیش کشیدم که زن داییم و پسرانش به قول معروف وارد میدون شدن و هی سنگ میندازن جلو پام.ولی واقعا واقعا واقعا از زن داییم می ترسم چون به نظرم هیچی ازش بعید نیست حتی متوسل شدن به سحر و طلسم و این چیزا. یه مثلی هست که میگه کسی که خداشو نشناسه بندگانشو هم نمی شناسه.تشکر می کنم ببخشید طولانی شد.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

خب با توجه به شرایط مذکور بهتر است اقدام عملی شما کمی با تاخیر همراه باشد؛ چرا که با گذشت زمان چه بسا خشم و ناراحتی خانواده زن دایی‌تان کاهش یابد. از طرفی توسل و توکل شما به خداوند شما را گزند هر موجودی در امان نگه می‌دارد. چنانچه خداوند متعال فرمود: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ..."؛ هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات‏ قرار می ‏دهد و از طریقی که گمان ندارد، روزی‌اش را می ‏رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی وا گذارد، خدا برای او کفایت است...» [طلاق/2-3]

در جای دیگری امیرالمومنین فرمود: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَْسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.» [غررالحكم، ج5، ص425، ح9028]

موفق باشید.

تصویر عمو مهرداد
نویسنده عمو مهرداد در

خب الان مشکلت چیه . همه چیز که بر وفق مرادته . خودش گفته اونو میخوام . از پسرداییت بدش میاد . پسرداییت آدم خوبی نیست ولی تو آدم خوبی هستی . فقط به خاطر سمج بودن پسرداییت نمیتونی بری جلو ؟ خب اگه اینقدر ترسویی پس پیشنهاد میکنم خودتو بکشی چون از دستش میدی . قبل خودکشی یه لایو بگیر بزار تو اینستاگرام خخخ

تصویر reza2323
نویسنده reza2323 در

سلام دوست عزیز

والا بنده اینستاگرام ندارم واتساپ داری شماره بزار فیلمشو میگم بفرستن حالا که دوس داری.

در ثانی مشکل اصلی من پسر داییم نیس همون طور که قبلا گفتم مشکل از زن داییم هست که خیلی خود خواهه و می خواد به قولی ریاست کنه بر خانواده مادریم.با اینکه عروس خانوادس غریبه هم هست.بد نام هم هست ترس ابرو هم نداره که دست بکشه از این افکار و کارای مضخرفش.واقعا عصبیم کرده. من نمیدونم ازدواج مگه با زور و اجبار میشه که اینجوری رفتار می کنه؟

کلافم کلافه.