قطار319 من واون پسره

23:25 - 1398/10/17

از کجا شروع کنم.... چند ماه پیش ی خوابی دیدم ی مردجوان بودکه به طرفم می‌آمد درعالم خواب فهمیدم که خواستار من،است اونو توی اتاق خراب دیدم،(خرابه در خواب به معنی در خطر بودن دین است) من با لباس های توی خانه بودم، اول خجالت کشیدم و برگشتم ولی حسی گفت به طرفش برگردم دیدم آنجا تبدیل به یک دفتر شیک شده حالامن او را قبول کرده بودم در آنجا خانمی بود که محجبه بود ولی پر زرق و برق بود به آن پسر گفتم‌ چرابا این خانم ازدواج نمی کنی او جمله ای گفت که هنوزبعد از 6 ماه ازیادم نرفته  «از این دخترها زیاد هست من تو را می خوام» این جمله اوتوی دلم ماند وبعداز این خواب خوابهای دیگری که به‌همین ربط داشت دیدم، من عادت دارم برای مسائل مختلف به قرآن تفأل می زنم درمورد این هم آیات خوبی آمد.. خلاصه ماجرا های زیادی بعداز آن پیش آمد که ناگفته بماند راستی آن پسر چهره نداشت ومن اورا نشناختم روز هافکرم درگیر اوبود والبته در موردپسرمجردی هم که‌در بیداری می شناختم فکر می کردم البته فردایش هم خواب آن شخص که حدس می زدم رادیدم وحالا من به طرف او می روم ودرخواب به اوگفتم عاشقت شدم قبل از اینکه بشناسمت وقتی بیدار شدم خیلی خجالت کشیدم ولی بعداز آنکه عکس پروفایلش رو دیدم فهمیدم همین طوره در مورد اوآیه  «آن الله اشتری من المومنین انفسهم و.... بشر المؤمنین» آمد که درمورد امام حسين عليه السلامه واصحابشان خیلی خوشحال شدم که بالاخره دعا هام مستجاب شدولی حالابعداز چند ماه فهمیدم که انگار این شیطان بوده واین خوابها باطل بودن گذشت ومن آن شخص را سعی می کنم فراموش کنم ولی.... نا امیدی به سراغم آمده.......همین هفته پیش 9دی ماه بود که باقطاربرمی گشتم ازاین صبا اتوبوسی که تازگی شناور شده منم تنها بودم همش توفکر این بودم که خانمی که کنارم میوفته کیه آخه من یه کم خجالتی ام استرس داشتم با اینکه 4صبح بیدار شدم خوابم نمی برد صندلی کنارمم خالی بود ومسافرش هنوز سوار نشده بود، می تونستم بخوابم..... حدودا نزدیک ایستگاه مقصد بودیم ومسافرای جدید سوارشدن یه دفعه یک پسر جوان از پشت سرم گفت  «ببخشید» منم دستپاچه شدم انگار زبونم بریدن نپرسیدم که جاش کجاس وباتردید وسایلمو ازروی صندلی کنارم برداشتم نشست کنارم 5دقیقه ای که نشست رفت بازم خدا خیرش بده منم برام سخت نبود جامو عوض کنم ولی بعدصاحب صندلی بلندم می کرد تا مقصد 5،6 ساعت مونده بود اون نیومد تا اینکه 1،2ساعت آخرامد خیلی بهم سخت گذشت فکر کنم برای اونم همینطور بوده تا اینکه رسیدیم اونم مقصد پیاده شد دلم می خواست ازش عذرخواهی کنم اگه کنارم بهش بد گذشته ولی روم نشد خوب نا محرمم بود بعدش مثل جت ازقطار پیاده شدم انگار یه حس کششی نسبت بهش پیدا کردم حالاهنوزم توفکرمه نمی دونم اصلا کی بود چی بود ازلحاظ ظاهری هم اصلا با من جور در نمومد من یه دختر چادری ام یه پیراهن سبز آبی روشن ویه شلوار آبی روشن ویه کاپشان سورمه ای رنگ پوشیده بود........ از این کارم پشیمونم ولی دیگه گناهی که کردم ای کاش اون پسره رو می‌شناختم اگه یکی از خوانندگان این مطلبی یه جوری بهم بگو. 

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/149213

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 12 =
*****
تصویر ازیتا
نویسنده ازیتا در

فیلم هندی زیادمی بینی؟؟؟

تصویر hasan_66
نویسنده hasan_66 در

سلام خواهر من. وقتتون بخیر باشه

یه سوال، چرا چند ماه موضوع خواب شما همین پسر تو همین اتاق خراب بوده؟ مطمئنید خوابه؟ رویای صادقانه نیست؟ چون ما وقتی درگیری ذهنیمون زیاد باشه و به خواب بریم ممکنه افکارمون رو به صورت خواب ببینیم.

من میگم با این حصاب اینها تشویش ذهنیه، قدرت تخیل نه اینکه بد نیست، بلکه یکی از عناصری هست که ادم با فراماده و متافیزیک میتونه ارتباط برقرار کنه و چیزی خلق کنه. حدس من اینه با احساس به محبت امیخته شده و نتیجه اش همین دل نگرانیه

با ذکر خودتون آروم کنید. ذکر سورهای ناس و فلق انشاءالله که موثره

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

نمی دونم خوابم واقعیته يا دروغ ولی ای کاش معبر معتبر پیدا می کردم ولی شاید اگه تعبیر خوبی هم داشته باشه حالا دیگه بدا حاصل شده وخدا اونی که می خواد بهم بده نمی ده ولی وقتی این خوابودیدم فکرم تو این مسئله نبود 15تیر امسال بود باتوجه که نزدیک اذان ظهر دیدم ولی هنوزم تعبیر نشده چون خواب در این زمان طی چند روز تعبیر می شود 

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

اون خواب ها داستانش از این شخص تو قطار جداس اشتباهی با هم نوشتم 

تصویر Zzzzzz
نویسنده Zzzzzz در

رمان بود؟!

تصویر چنگیز پنگیز
نویسنده چنگیز پنگیز در

من بودم دیگه

دست از سرمون بردار به خدا

توی قطار پدرمون رو دراوردی

اصلا جا ندادی بشینیم

ول کن دیگه

اومدی اینجا سراغم که چی بشه؟

اگه فرنگیس بفهمه دیگه نمیزاره سوار قطار بشم

تصویر آشنـــــا
نویسنده آشنـــــا در

تصویر سازی ک من از فرنگیس شما کردم

ی خانم شبیه خانمای قاجاریه laugh

درست گفتم یا نه اخوی چنگیز

تصویر چنگیز پنگیز
نویسنده چنگیز پنگیز در

فرنگیس من خوشگلترین دختر دنیاست

سیبیل بلند

ابروهای پر پشت

مو کوتاه

چاق

عشق منه

خخخخخخخخ

تصویر آشنـــــا
نویسنده آشنـــــا در

laugh ماشششالله بهشangel

پس درست حدس زده بودم

خدا شوخی بردار نیستا

یکی از همشهری های من کفن پوش شد رفت کرمان جنازش برگشت

خلاصه حواست باشه وگرنه یکی باهمین مشخصات تصویر سازی نصیبت میشه ها 

laugh

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

نديده عاشقش شدم
چنگيز فرنگيس آبجي نداره؟