12:21 - 1394/02/30
ا سلام خدمت شما،من سال آخر دبيرستانم در واقع من نياز شديدي چه از لحاظ عاطفي و چه از لحاظ جنسي به از دواج دارم،براي همين موضوع با خانواده ام صحبت كردم و قرار شد با ورود به دانشگاه براي من به خواستگاري بروند حال من از شما چند سوال از شما دارم
1-آيا اين كار من در اين وقت صحيح است؟
2-خانواده به من فردي را پيشنهاد داده ان كه دختري است كه با ملاك هاي من تناسب دارد اما مشكل اينجاست كه من از آن مي ترسم كه ايشان به پختگي عاطفي نرسيده باشند،چون وقتي كه من به دانشگاه ميرم سوم دبيرستان هستن
3-اگر فرضا به توافق رسيديم چجوري تو دانشگاه دلم يه جايه ديگه گير نكنه
4-من كه خدمت سربازي نرفتم بايد چيكاركنم؟
5-اگه برم يه دانشگاه تو يه شهر ديگه مشكلي براي طرف من پيش نمياد؟
باتشكر.
انجمنها:
http://btid.org/node/65704
با سلام
من دختری 17ساله هستم و کاملا احساسی , بیشترنیازعاطفی دارم امااااا از نیاز جنسی هم بدم نمیاد.اوایل که وارد سن نوجوانی شده بودم بیشتر نیاز عاطفی و وابستگی به دوستانم بود اماا با کمال تاسف دوستانم خیلی خجالتی و کم رو بودند و خیلی کم می توانستند نیاز مرا تامین کنند و من سخت در عذاب بودم به مرور زمان من با بازی های انلاین اشنا شدم و در این بازی ها من به چت با حریف خود پرداختم از انجایی که دختری مذهبی هستم و تا به حال دوست پسری نداشته ام خیلی برایم چت کردن با حریف سخت بود اما به دلیل نیازم در دو راهی میماندم بیشترین کسانی که به من پیام میدادنند پسرا ها بودند آخر با اسم خودم سیو کرده بودم از این جهت تا میدیدند که دختر هستم شروع به حرف های احساسی زدن میکردند
من نمیخواهم با پسرا ها رابطه داشته باشم چون فقط خودم را بازیچه دست انها قرار میدهم تنها فقط میخواهم نیازم را تامین کنمحال من به این نتیجه رسیدم که ان بازی هارا پاک کنم اما مانده ام با این خلا درونی ام چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان چند روز است که من ان بازی ها را پاک کرده ام این روز ها که دیگر بازی ها را پاک کرده ام نیاز شدید عاطفی دارم نمیدانم چگونه خودم را ارام کننم
شرایط ازدواج هم ندارم یعنی خواستگار هست اما شاید مناسب نست البته خانواده من نظرشون سن 20 به بالا برای ازدواج میباشد
با این حال سعی دارم با اهنگ و رویا ساختن که همسر خوبی برایم میاید خودم را ارام کنم اما تنها فقط 10% از نیازم تامین میشود اما به تازگی خانواده ام گوشی را از من گرفته اند و توقع دارند که من باید شاد باشم و حالم خوب شود اما نمشود . این نیاز من تنها فقط با همسر اینده ام بر طرف میشود و خانواده ام نمیتوانند زیرا از اول نیاز عاطفی مرا تامین نکرده اند و من خیلی شرم دارم الان من بدون گوشی هستم و نمیدانم این را کجای دلم بگذارم
لطفاااااا راهنمایی کنید
با تشکر
سلام خدمت شما؛ آنچه از نیاز عاطفی بیان داشتید حقیقتی است که تقریبا برای تمام دختران هم سن و سال شما وجود دارد و منحصر در شما نیست؛ چیزی که مهم است روش برطرف کردن این نیاز میباشد.
فرمودید مذهبی هستید، به نظر شما آنچه قبلا با پسران مختلف در قالب بازیهای آنلاین انجام میدادید آیا با تقیدات شما سازگار بود؟ و از این گذشته به نظرتان چت با آنها که معلوم نبود به غیر از شما با چند نفر دیگر هم ارتباط داشتند، حقیقتا شما را میتوانست از نظر عاطفی سیراب کند؟ یا بیشتر به منزله آب شوری بود که میتوانست نیاز شما را افروختهتر و به قول خودتان فقط شما را بازیچه دست یک مشت جوان بوالهوس میکرد؟!
طبیعی است باتوجه به اینکه تنها چند روز است که آن بازیها را پاک کردهاید گذشت زمان بخاطر اعتیاد به وجود آمده کمی سخت باشد اما مهم آن است که بدانید بهترین کار ممکن را انجام دادهاید.
فرمودید خواستگارانی دارید اما ظاهرا شرایطشان مناسب نیست؛ خوشحال خواهیم شد اگر بفرمایید شرایط فعلی خواستگارانتان چگونه است و همچین شرایط مناسب خواستگار از نگاه شما چیست؟ به هر حال وقتی پسران نامناسب در حال بازیهای آنلاین که معلوم نیست اخلاقشان چگونه است، کارشان چیست، فرهنگشان چگونه است، در چه خانوادهای بزرگ شدهاند و... تا حدودی توانسته بودند نیاز عاطفی شما را برطرف کنند، به احتمال زیاد در بین خواستگارانی که در فضای حقیقی به خود جرأت تشکیل خانواده را در وضعیت فعلی جامعه دادهاند نیز میتوان پسران قابلی را یافت؛ لذا درخواست دارم بجای مشغول کردن خودتان به فانتزیهای ذهنی که فقط ممکن است بر توقعات شما در انتخاب همسر بیافزاید با تأمل بیشتر نسبت به خواستگارانی که دارید تصمیم بگیرید.
اما تا زمان آمدن خواستگار مناسب به شما پیشنهاد میدهم با پرداختن به خواندن کتابهای علمی، تفسیری-قرآنی، اخلاقی، داستانی و یا کسب مهارتهای هنری مثل خیاطی، نقاشی، آشپزی و... درکنار سرگرم شدن، بر کمالات شخصی و اجتماعی خود ارتقا ببخشید.
امیدوارم در نهایت به بهترینها دست یابید.
سلام
با سلام و احترام
جمع بندی نظرات:
از اعتماد شما به گروه مشاوران"رهروان ولایت"متشکریم. انشاءالله منشاء خیر و سعادت برای شما باشیم.
از ضروریات یک ازدواج موفق، بلوغ عقلی ،اجتماعی و داشتن شرایط حداقلی مالی و شغلی است.
جواب سوالات به ترتیب:
1. بستگی به داشتن شرایط اولیه ازدواج، دارد.
2. با کسب مهارتهای زندگی این مشکل قابل رفع است.
3. این احتمال وجود دارد که این اتفاق بیفتد و برای پیشگیری از آن باید هدف ازدواج را مشخص کنید و صرفاً مساله اقتضای سن و مسائلِ صرفِ احساسی نباشد و عقل هم در تصمیمات شما دخیل باشد.
4. مشکل سربازی با تاهل آسانتر می شود.
5. اگر خواستگاری نکنید، ایشان حق دارند که فکر آینده خودشان باشند و از فرصتها استفاده کنند و خواستگارهای احتمالی را بپذیرند.
در مجموع :
1. اگر از نظر مالی خانواده، شما را کمک می کنند و می توانید هم درس بخوانید و هم یک زندگی را به طور معمولی بچرخانید. 2. از طرف دیگر در زمینه تناسب ها باید بیشتر بررسی و صحبت کنید و از یک مشاور ازدواج هم حضوراً هر دو مشورت بگیرید تا تمام جوانب و عوامل دخیل در ازدواج را بررسی کنید و با توجه به این موارد، شروع به انجامِ مراحل ابتدایی ازدواج کنید.
3. نکته مهمتر و عقلاییتر این است که خودتان را با درس و دانشگاه و ورزش و ...برای یکسال مشغول کنید و در محیط دانشگاه قرار بگیرید و سپس برای اصل ازدواج فکر کنید؛ چون در این حال و هوای که الان دارید، بیشتر جنبه احساسی دخالت دارد تا عقلی.
اهم نظرات کاربران گرامی:
1. وقتی میترسی بری دانشگاه دلت یه جای دیگه گیر کنه چرا عجله میکنی بذار دانشگاه قبول بشی هم شهرت معلو مشه هم بذار یکی دو ترم بگذره بعدش...
2. در مورده دلتون گیر نکنه جایی خب این دیگه بستگی به طرزه فکرتون راجع به ازدواجو تعهد داره اگر هنوز به این درجه از سطح فکری نرسیدید فعلا ازدواج نکنید .
3. شما فعلا بچسب به درست این اصلی ترین کار شماست بعدش که به امیدخدا کنکور قبول شدید بیاید اینجا در موردش صحبت میکنم .
4. از من بپرسی میگم هنوز وقت ازدواجت نرسیده. تو حالا حالاها مونده به اون مرحله برسی. وفقکم الله
خیلی هم خوبه(اصل کار رو میگم، نه مورد شما و اون دختر خانوم رو، چون هیچ چیزی نگفتین)
ببینید، بلوغ عاطفی و اجتماعی و فکری چیزایی نیستند که آدم با درس و دانشگاه بهشون برسه، بستر میخواد، بستر مناسبشم ازدواجه. البته یه درک صحیح از زندگی و اجتماع و یه سری تجربیات هم بعنوان پیش زمینه وجود داره که با کسب تجربه و مطالعه و مشاوره انجام میشه.
سعی کنین خودتونو بعنوان یک مرد زندگی فرض کنین و اونطوری خودتونو بسازین. تا وقت اقدام برای خاستگاری(ها)
سلام وقتی میترسی بری دانشگاه دلت یه جای دیگه گیر کنه چرا عجله میکنی بذار دانشگاه قبول بشی هم شهرت معلو مشه هم بذار یکی دو ترم بگذره بعدش اگه دیدی همین که خونواده گفتن گزینه مناسبیه اقدام کن اگرم نه خودت گزینه مناسب پیشنهاد بده.
سلام دوست عزیز. امیدوارم که حالت خوبه باشه. خب منم دارم برای کنکور میخونم و با شما هم سن هستم. از اونجا که منم به شدت نیاز عاطفی دارم و شرایطم مثل شماست مطمئنا کاملا موافقم که شما تو این سن ازدواج کنی و کلا طرفدار سر سخت ازدواج زود هستم. اول از همه تحسینت میکنم بخاطر شجاعتی که داشتی و با خانوادت این موضوع رو در میون گذاشتی. من اعتراف میکنم شخصا چنین شجاعتی ندارم و اصلا روم نمیشه این موضوع رو با خانوادم در میون بذارم چون اگه بخوام حرف هم بزنم مطمئنا موقع حرف زدن سکته کردم! کلا اصلا نمیتونم. واسه همین تحسینت میکنم که تونستی این موضوع رو به خانوادت بگی. و خانوادت رو هم تحسین میکنم که درکت کردن و حتی برات یه اقداماتی کردن و یه موردی رو بهت پیشنهاد دادن. واقعا دست مریزاد
اما در مورد سوالهایی که پرسیدی باید یه سری توضیحاتی بدم که امیدوارم بهت کمک کنه. البته منم هم سن خودتم خیلیا از ما بزرگترن ممکنه بهتر بتونن کمک کنن. به هر حال وظیفه خودم دونستم یه سری چیزا که احساس میکنم میتونه مفید باشه رو مطرح کنم. ببین برای اینکه ببینی کارت درسته یا نه باید ببینی به بلوغ اجتماعی و عقلی علاوه بر عاطفی و جنسی رسیدی یا نه. خب تا اینجا که یه حرف کاملا کلیشه ای زدم!
اما ببین آمادگیشو داری که بخاطر خواسته ی یه دختر خانومی که مثلا همسر شماست از خواسته های خودت بگذری؟ یا اینکه خیلی وقتا تو مسائل کوتاه بیای؟
دوست من شما پرسیدی که ممکنه اون دختر به پختگی عاطفی نرسیده باشه. سوالم اینه که خودت فکر میکنی که به پختگی عاطفی رسیدی یا نه؟ چقدر به پختگی عاطفی رسیدی؟ مطمئنا قرار نیست فقط و فقط اون دختر خانوم به شما ابراز محبت کنه و شما هم باید بدونی چجوری به عاطفه ی اون دختر پاسخ بدی. اما اونطور که میدونم دختر ها زودتر از پسرا تو خیلی موارد ( که همین مورد عاطفه و محبت هم جزوشه) به پختگی میرسن. پس اینطوری میشه نتیجه گرفت اگه توی پختگی عاطفی ایشون از شما بهتر نباشه از شما بدتر هم نیست. البته بازم بستگی به فردش داره. به نظر من شما اول باید ببینی میتونی نیازهای عاطفی یه دختر رو جواب بدی یا نه. دخترا احساسات پاک و معصومانه ای دارن و عاطفه ی سرشاری تو وجودشون هست که هممون میدونیم. من میگم اول ببین شما خودت به پختگی رسیدی یا نه. مثلا میدونی چجور ابراز محبت کنی؟ مهارت هاشو بلدی؟ البته میدونم اینکه چجور به نیاز عاطفی یه دختر جواب بدی بستگی به خود اون دختر داره اما باید یه سری مهارت های کلی رو (مثلا چجور خوشحالش کنی، وقتی ناراحته چیکار کنی ناراحتیش یادش بره، چجور آرومش کنی و ... ) بلد باشی. شما باید بتونی عاطفه ی دخترونه رو درک کنی نه اینکه فقط چون نیاز شدید عاطفی داری دنبال یه دختر باشی از نظر عاطفی تامینت کنه. البته معمولا کسیکه نیاز عاطفی داره بصورت طبیعی نم نم با احساسات و عاطفه ی اون دختر مورد نظر و نامزدش آشنا میشه. خلاصه اینکه باید بدونی همونقدر که شما به عاطفه نیاز داری اون دختر خانوم هم داره و باید بتونی پاسخ بدی.
نکته ی بعد اینکه شما کار و بار داری؟ خونه داری؟ البته موقع درس خوندن هم که میتونی کار پاره وقت پیدا کنی برای داشتن در آمد و اونطور که معلومه خانوادت هم میتونه تو این موضوع کمکت کنه. خونه هم حتما یه فکرایی براش کردی و خانوادت هم فکرایی کرده یا اینکه اصلا یه واحد داری که برات اقدام کردن. البته میتونید شما با هم عقد کنید و محرم بشید اما تو خونه ی خودتون زندگی کنید و جفتتون درس بخونید و پیشرفت کنید و زمانیکه خونه و زندگی دست و پا شد برید سر زندگیتون. این روابطی که دختر و پسر دارن رو دیدی که؟ اینی که میگم یه چی مثل اونه اما با هم محرمید و خونواده هاتون در جریانن و راضی هم هستن و آیندتون هم کاملا روشنه. البته این نوع از عقد کردن و محرم هم شدن باید موافقت پدر دختر خانوم و کلا خانواده ایشون و خانواده شما رو هم در بر داشته باشه. شاید نخوان چنین رابطه ای وجود داشته باشه.
در مورد دانشگاه این هم بستگی به خودت داره. ببین چقدر اون دختر رو دوست داری. شما وقتی اون دختر خانوم میشه محرمت انقدر باید عاشقش باشی که نگران این موضوع نباشی و اصلا دلت جایی گیر نکنه. انقدر باید عاشقش باشی که فقط به اون فکر کنی و بقیه تو محیط دانشگاه و توی کلاس در مقابل اون دخترخانوم اصلا ارزشی برات نداشته باشن. عاشقش که باشی هیچکسی زیباتر از ایشون و بهتر از ایشونن و کامل تر از ایشون نخواهد بود! پس فکر کن. یخورده علاقه هم باید قبل از ازدواج باشه. میدونم اصلش اینه که باید منطقی تصمیم بگیری و همه چیو بسنجی. اما از نظر من یخورده علاقه قبلی باید قبلش باشه نه در این حد که کور و کرت کنه. اما بعد از اینکه ازدواج کردی اون علاقه باید بشه عشق طوریکه فقط ایشون برات مهم باشه. پس ببین انقدر ثابت قدم هستی رو تصمیمت که هیچ جای دیگه دلت گیر نکنه یا نه؟ اگه شک داری نباید اقدامی کنی. ببین مثلا وقتی شما با اون دختر خانوم محرم شدید و ازدواج کردید ممکنه بعد از کلاس های دانشگاه دوستات بگن که بیا بریم فلان جا، بریم فلان رستوران، بریم فلان کافه، شما باید اون موقع بگی نه. چرا که اون پارک رفتن و تفریح کردن و کافه رفتن رو شما باید با خانومت انجام بدی نه کس دیگه ای. چون ازدواج کردی ایشون شریک زندگیته. بعد از کلاست، بعد از کارت باید وقتتو بذاری برای خانومت. هر تفریح و خوشی که میخوای داشته باشی باید با خانومت داشته باشی و باید برای اونم بخوای. چون شریک زندگیته و اونم حق داره زندگی کنه. این از نظر من خیلی مهمه! مثلا خیلی دانشجوها با هم میرن اردو یا میرن نمایشگاه یا با هم میرن شهربازی و کلا مثلا برنامه میریزن که برن با هم یه خوش گذرونی کنن و بگردن و ... . اینا رو شما فقط باید با خانومت انجام بدی. با خانومت باید بری نمایشگاه نمیدونم تئاتر، سینما و ... نه کس دیگه ای! چون شریک زندگیته. ببینم میتونی دوستات و همکلاسیاتو از این لحاظ ها بیخیال شی ؟ یا میتونی رفیق بازی ( اگه اینجور باشی البته ) رو بذاری کنار؟ باید اینارو بذاری کنار و اینم بگم البته این به این معنا نیست اینکه بیخیال این موارد بشی سخته و اینا. کی بهتر از شریک زندگی آدم؟ وقتی دوسش داشته باشی اصلا سختی نداره و به خودت میگی اصلا برای چی باید رفیق بازی کنم وقتی همسرمو دارم؟ وقتی دوسش داشته باشی اصلا ارزش نداره چیزای دیگه برات :) پس کنار گذاشتن خیلی چیزا سخت نیست. باز فکر بکن
مورد دیگه اینکه شما میگی شما بری دانشگاه ایشون میرن سوم دبیرستان. اینو یادت باشه که بخاطر نیاز خودت و تفریح خودت نباید مجبورش کنی که درس نخونه و کلا نباید به درسش لطمه بخوره و باید مراعات درسش هم بکنی. مثلا وقتی که کنکور میخواد بده هی نیای بگی بیا بریم بیرون میخوام ببینمت و ... . باید مراعات کنی. البته فکر کنم این موضوعات رو خودت میدونی فقط خواستم تذکر بدم.
نکته دیگه که به ذهنم رسید با توجه به سن دختر خانوم ممکنه بخواد با دوستاش باشه و اون حال و هوای مدرسه رو با دوستاش داشته باشه و کلا اون حس و حال رو تجربه کنه و زود از دوستاش جدا نشه. به نظرم اگه خواستگاری رفتین بشین باهاش حرف بزن ببین چه نظری داره. باید ببینی چقدر تمایل داره که ازدواج کنه تا ایشون هم برای شما وقت بذاره. ممکنه تمایل آنچنانی نداشته باشه و براش سخت باشه. این سخت بودن با اون سخت بودنی که در مورد رفیق بازی گفتم فرق داره ها. چون اینجا اگه ایشون تمایل به شما داشته باشه مطمئنا براش سخت نیست اما باید ببینی اصلا چقدر تمایل به ازدواج داره چون ممکنه تمایل نداشته باشه در اینصورت باید بیشتر فکر کنی شما. اینایی که گفتم رو خیلی سخت نگاه نکن بهش خب باید وقتی ازدواج میکنید وقتتونو برای هم بذارید نه برای بقیه، منظورم اینه ممکنه برای هر طرف آزار دهنده باشه در اینصورت باید بیشتر در مورد اینکه ازدواج کنن یا نه فکر بکنن. بازم میگم این موارد رو گفتم سخت نگاه نکن چون وقتی تمایلی باشه اصلا سخت نیست.
در مورد سربازی هم فکر کنم اگه متاهل باشی میفتی تو شهر خودت یا شهر نزدیک به شهر خودت و ظهرا یا بعد از ظهرا هم بر میگردی خونه. فکر کنم البته. در ضمن اگه از نظر علمی سطح خوب و بالایی داری به سرباز معلمی هم فکر کن. منم خودم بهش دارم فکر میکنم. البته باید دید خانواده دختر به کسیکه سربازی نرفته دختر میدن یا نه.
در مورد دانشگاه هم امیدوارم انقدر خونده باشی که اولویتت شهر خودت باشه. البته اگه کلانشهر زندگی میکنی. اگه هم نه که سعی کن موقع انتخاب ، دانشگاهی رو بزنی که توش قبول شدی خیلی فاصله با شهر خودت نداشته باشه. یعنی طوریکه هر روز میری و میای بتونی برگردی شهر خودت . بنظرم حداکثر فاصله دو ساعته یا سه ساعته خوب باشه در مورد فاصله بین شهر خودت و دانشگاه. باز تصمیم با خودته. شرایطو بسنج بعد اقدام کن. بازم میگم من همین شجاعتتو تحسین میکنم. آفرین :)
من نمیتونم حرف بزنم. بخصوص چون ممکنه بگن ۱۸ سالمه بچم و نمیدونم اگه حرف بزنم گستاخی کردم و بی حیایی کردم و اینا. بخوام حرف بزنم کلا اعضا و جوارحم میلرزه از ترس البته گاهی اوقات غیر مستقیم یه حرفایی میزنم ولی خب انقدر غیر مستقیمه که حق دارن متوجه نشن!
یبار یادمه با مادرم به شوخی در مورد ازدواج خودم صحبت کردم مادربزرگم به شدت عصبانی شد و بهم گفت چقدر بی حیایی دهنت هنوز بوی شیر میده اینا رو میگی چقدر دنیای بدی شده و اینا. تا سه روز هم با نگاه غضب آلود بهم نگاه میکرد و عملا قهر بود بعد از اون جرئت نکردم حتی به شوخی حرفی بزنم!
به هرحال بازم تحسین میکنم اینکه موضوع رو با خانواده در میان گذاشتی و امیدوارم که حرفایی که زدم مفید واقع بشه و تو هم به خواسته ی دلت برسی اگه خدا بخواد :)
راستی امیدوارم کنکور رو هم خوب بدی و اگه میشه دعا کن منم خوب بدم :) موفق باشی
یا علی
سلام. تشکر میکنم. ممنونم ازتون
خوشحالم حرفام مفید اومد به نظرتون و مرسی بابت توجهتون
موفق باشین
یاعلی
عالی بود افکارتون برا یه پسره 18 ساله واقعا آفرین که اینهمه به مسائل توجه دارید چیزاییو گفتید که نه فقط یه پسره کم سن بلکه همه قبل از ازدواج
باید واقعا روش فک کنن آفرین
نگران نباشید مشکلی پیش نمیاد شما هم سنتون کمه ایشون اگر پختگیه لازمو نداشته باشه ولی به جاش بهتر شمارو درک میکنه چون افکارتون زیاد از هم دور نیست در مورده چیزای دیگه هم خوده دختر یا خونوادش تصمیم میگیرن ولی در کل به نظرم بذارید یه مدت تو شهره خودتون باشید یا یه جوری انتقالی بگیرید که بتونید تو شهرتون باشید بهتره کم سنید به راهنما نیاز دارید و یکم حمایت
در مورده دلتون گیر نکنه جایی خب این دیگه بستگی به طرزه فکرتون راجع به ازدواجو تعهد داره اگر هنوز به این درجه از سطح فکری نرسیدید فعلا ازدواج نکنید
شما فعلا بچسب به درست این اصلی ترین کار شماست بعدش که به امیدخدا کنکور قبول شدید بیاید اینجا در موردش صحبت میکنم
فقط قبل از اون به یه سوالم جواب بدید چرا میخاید ازدواج کنید؟یعنی هدفتون چیه از ازدواج؟
شما فعلا بچسب به درست این اصلی ترین کار شماست بعدش که به امیدخدا کنکور قبول شدی بیا اینجا در موردش صحبت میکنیم
فقط قبل از اون به یه سوالم جواب بدید چرا میخای ازدواج کنی؟یعنی هدفت چیه از ازدواج؟
میگی من نیاز شدید عاطفی دارم، بعدش میگی ازدواج کردم تو دانشگاه چطور دلم جای دیگه گیر نکنه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
تو هنوز خودت به پختگی عاطفی نرسیدی پسرجان!
از من بپرسی میگم هنوز وقت ازدواجت نرسیده. تو حالا حالاها مونده به اون مرحله برسی.
با سلام و احترام
از اعتماد شما به گروه مشاوران"رهروان ولایت"متشکریم. انشاءالله منشاء خیر و سعادت برای شما باشیم.
از ضروریات یک ازدواج موفق، بلوغ عقلی ،اجتماعی و داشتن شرایط حداقلی مالی و شغلی است.
جواب سوالات به ترتیب:
1. بستگی به داشتن شرایط اولیه ازدواج، دارد.
2. با کسب مهارتهای زندگی این مشکل قابل رفع است.
3. این احتمال وجود دارد که این اتفاق بیفتد و برای پیشگیری از آن باید هدف ازدواج را مشخص کنید و صرفاً مساله اقتضای سن و مسائلِ صرفِ احساسی نباشد و عقل هم در تصمیمات شما دخیل باشد.
4. مشکل سربازی با تاهل آسانتر می شود.
5. اگر خواستگاری نکنید، ایشان حق دارند که فکر آینده خودشان باشند و از فرصتها استفاده کنند و خواستگارهای احتمالی را بپذیرند.
در مجموع :
1. اگر از نظر مالی خانواده، شما را کمک می کنند و می توانید هم درس بخوانید و هم یک زندگی را به طور معمولی بچرخانید. 2. از طرف دیگر در زمینه تناسب ها باید بیشتر بررسی و صحبت کنید و از یک مشاور ازدواج هم حضوراً هر دو مشورت بگیرید تا تمام جوانب و عوامل دخیل در ازدواج را بررسی کنید و با توجه به این موارد، شروع به انجامِ مراحل ابتدایی ازدواج کنید.
3. نکته مهمتر و عقلاییتر این است که خودتان را با درس و دانشگاه و ورزش و ...برای یکسال مشغول کنید و در محیط دانشگاه قرار بگیرید و سپس برای اصل ازدواج فکر کنید؛ چون در این حال و هوای که الان دارید، بیشتر جنبه احساسی دخالت دارد تا عقلی. وفقکم الله