20:25 - 1392/11/20
خسته نباشید.من یک خانم 20ساله ام توسن13سالگی به اجبار خانواده ازدواج کردم مدام باشوهرم دعوا و مرافه داشتیم این دعواخیلی شدیدبود تا 4 سال بعدازدواج دیگه کوتاه اومدیم الان بعد5سال شوهرم عاشقم شده ولی من نمیتونم باهاش کناربیام ودوسش داشته باشم باید چیکارکنم من نیمتونم طلاق بگیرم لفطا کمکم کنید ممنون.
انجمنها:
http://btid.org/node/25363
خواستم نظر بدم دیدم دیگه خیلی دیره احتمالا
سلام
وقتی دعوا و کدروت پیش میاد هر دو طرف ممکنه حرف هایی بزنن که دل همو بشکنن. شما هم به زور ازدواج کردی هم سنت کم بوده ، بعید میدونم که تو دعوا شما هم دل نشکونده باشی
به این فک کن که تو هم مطمئنن حرفایی زدی که اون اگه بهش فک کنه همین احساسی رو که شما الان داری رو تجربه میکنه ولی پیش قدم شده که رابطه خوبی با شما داشته باشه اینو بدون این نعمت نسیب همه زنها نمیشه ! هر دوتون اشتباه کردین اما حالا هم اون میخواد تغیر کنه هم شما(چون طلاق نمیخوای)
1- در بدترین حالت روحی هم بودی اگه بهت محبت کرد تو ذوقش نزن فک کن داری در راه خدا کاری که دوست نداری انجام میدی .اولش سخته ولی بعد یه مدت حال روحی خودت هم خوب میشه و محبتش به دلت میشینه
2- نمیشه تخم علف بکاری اما فصل درو گندم درو کنی! پس هر کاری که میکنی به بازخوردش فک کن و خودت رو بذار جای اون
3- کتاب های خوبی برای بهبود روابط زوج ها نوشته شده اونا رو بخر و بخون و دم دست بذار تا اونم ببینه.اما بهش نگو که بخونه فقط بذارش دم دست خودش بخواد میره بر میداره . این کار 2 تا نتیجه داره یکی اینکه میبینه شما هم دارین تلاش میکنید و هم اینکه اونم مشتاق میشه تا رابطه اش رو با شما بهتر کنه و به خواسته هاتون توجه کنه
4-انتقام نگیر ، گذشته ها رو قبر کن، با نبش قبر گذشته کی سود برده که شما دومیش باشی؟
هههه منو باش اصلا به تاریخ نگاه نکردم
با سلام، ابتدا از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید، تشکر میکنم.
اینکه همسرتان به شما علاقه مند است یک نکته مثبتی میتواند باشد و از طرفی میتوان گفت که علت عدم علاقه شما به همسرتان به گذشته شما و نحوه ازدواج شما بر میگردد ولی همانطور که خودتان اشاره کردید از یک طرف همسرتان بعداز 5سال از زندگی مشترک، به شما علاقه مند شده و از طرفی شما باوجود نداشتن علاقه، تمایلی به طلاق و جدایی ندارید.
وجود این دو نکته در زندگی شما میتواند تاثیر زیادی در زندگی شما داشته باشد. امّا باید علت عدم علاقه شما را بررسی کرد. همانطور که عرض کردم، این مسأله چه بسا به نوع ازدواج شما(از روی اختیار خود ازدواج نکردید) بر میگردد و از طرفی به دلیل نداشتن مهارتهای زندگی، رفتارهای شما و همسرتان، همواره باعث کدورت، دعوا و ناراحتی برای همدیگر شده است و امّا با گذشت زمان و شناخت بیشتر از همدیگر، همسرشما متوجه علاقه خود به شما شده و چه بسا تصمیم گرفته است که دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکند و امّا شما به دلیل سپری کردن گذشته تلخ که ازجمله؛ ازدواج از روی اجبار، نداشتن تجربه و مهارتهای زندگی و گذراندن زندگی مشترک توام با دعوا و ناراحتی، همگی این موارد باعث شده تا بیشتر در معرض عدم رضایت از زندگی خود شوید و احساس کنید که نمیتوانید به همسرتان علاقه مند شوید.
ولی باید به این نکته توجه کرد که هم اکنون همسرتان به شما علاقه دارد و به مانند گذشته، با شما رفتار نمیکند، پس این علاقه میتواند باعث شود که شما به همراه همسرتان، زندگی جدیدی را آغاز کنید. امّا با استفاده از این راهکارهایی که به شما ارائه میشود، میتوانید به تدریج این علاقه و محبت به همسرتان را در خود احساس کنید.
1. بهترین شیوه اثر گذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العادهای است که خداوند به زنان بخشیده است؛ مثلا شما میتوانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج و یا اعیاد، هدیهای برای او بگیرید و نامهای همراه با ابراز احساسات برای او بنویسید و بعد در آن نامه بنویسید که اگر فلان نقایص را نداشتید، علاقه شما به او بیشتر و زندگی شما شیرینتر میشد.
2. سعی کنید با ایجاد فضای آرام در خانه، همواره با همسرتان درد دل کنید و در مورد مشکلات بوجود آمده با همسرتان گفتگو کنید. مسلما گفتگو و کمک خواستن از همسرتان بهترین راهکار برای دلسردی شما نسبت به همسرتان است.
3. سعی کنید در زمانی که همسرتان به نوعی حال مساعدی دارد پیش او بروید و با او درد دل کنید و به او احترام بگذارید و تا میتوانید روابطتان را میان همدیگر بهبود دهید هرچند که ممکن است گاهی همسرتان باب میل شما رفتار نکند ولی شما سعی کنید به خاطر زندگیتان و برای حفظ آن و برای بهتر شدن، صبر و تحمل خود را بالا ببرید و از هیچ کوششی برای بهتر شدن روابطتان دریغ نکنید.
4. سعی کنید در هنگام ارتباط با همسرتان در محیط خانه، از هر جهت؛ چه از جهت بصری، سمعی و لمسی از همدیگر لذت ببرید.
5. گاهی در خلوت خود با همسرتان، احساسات او را برانگیزانید و به او اظهار محبت کنید و به او قدرت بدهید؛ مثلا به او بگویید که خوشحالم که تو را دارم، به تو افتخار میکنم و ... هرچقدر که به او قدرت بدهید، مسلما به شما احساس عُلقه بیشتری خواهد کرد و در ادامه سعی خواهد کرد که انتظارات شما را برآورده کند.
مسلما با وقت گذاشتن و صبر داشتن همراه با تدبیر میتوانید زندگی رضایت بخشی را با همسرتان تجربه کنید.
سلام دوست عزیز...
خب این خیلی خوبه که باهم خوبین...سن هرزوتون کم بوده تقصیری نداشتین اما حالا از نظر عقلانی کامل شدین و تفاهم براتون حاصل شده...شما هم گذشته رو فراموش کنین...باهم خوب باشین....
بگو چیکار کردی شوهرت عاشقت شده تا ما هم انجام بدیم ما که هر کاری کردیم عاشقمان هست ولی ...
سلام
یه دوست خیلی خوب گفت خواهر بزرگوارم از این بهتر دیگه کاری نمیشه کرد......
سلام
درگذشته شبما به اجبار ازدواج کردید چون کوچک بودید و از خودتون اختیاری نداشتید.
الان که بزرگ و عاقل شده اید، گذشته رو به قول دوستان ریست (reset) کنید. بنا رو بر این بگذارید این آقایی که میگید واقعا عاشقتونه به خواستگاریتون اومده.
شما هم یه خانم سابقا متاهل و ایشون هم آقای سابقا متاهل. انگار هر دو از همسران قبلیتون طلاق گرفته اید و می خواهید ازدواج مجدد بکنید. با درنظر گرفتن همه جوانب و شرایطی که دارید، چه انتخابی می کنید؟
حتی می تونید این موضوع رو جدی با هم شبیه سازی کنید. روبروی هم بنشینید درست مانند خواستگار و دختر خانم. ببینید بدون درنظر گرفتن گذشته و با نگاه به الان و آینده هر دو چه تصمیمی می گیرید؟
یادتون باشه ایشون یه آقای جدید و عاشق هستند. چیکارش می کنید؟
سلام
حالا که عاشقتونه، نازتون را هم میخره. خواسته هاتون را به تدریج باهاش در میون بگذارید. اگر عاشقتونه، چرا قبول نکنه.
آخی خیلی سختی کشیدی خیلی دلت شکسته الان کینه به دل گرفتی حق داری دیگه محبتشو قبول نکنی 7 سال مثله ربات زندگی کردن توی خونه ای که خیلی توش محبت نبوده برا یه زن که پره احساسه خیلی سخته حسه اینکه کسی حامیه واقعیت نیست ولی حتما لحظه های خوبی هم با شوهرت داشتی تو این مدت برا همینم اون عاشقت شده اون چند سالشه؟پیشه یه مشاوره خوب برو مطمئن باش مشکلت حل میشه تو هم میتونی عاشقش بشی شاید یه مدت لازم باشه بیشتر نازتو بکشه تا جبران بشه اگه قبلا سرد بوده تو قبلا سنت کم بوده و شاید به فکره این نبودی میتونی زندگیتو بهتر کنی یا چیزیو عوض کنی ولی الان فهمیدی که میتونی ادامه و گرمی و شیرینیه این زندگی الان بیشترش دسته تو هست باید برا زندگیت تلاش کنی بهتر بشه نه اینکه یا ثابت باشه و خودش خود به خود خوب بشه یا کلا بهم بزنی همه چیو
15 سال پیش مرحوم نوذری در برنامه مسابقه هفته میگفتن 13 ساله ها راه نیفتن بیان ما نمیفهمیدیم منظورش چیه و چرا به اینا گیر میده :)
الان عاشقتون شده شما ناراحتین؟
دوست داری بازم باهم دعوا مرافه داشته باشین؟
یعنی دعوا این قدر مزه کرده؟
باید گذشته رو فراموش کنین و از اون به عنوان جوانی یاد کنید.باید دلتونو از کینه پاک کنین و بخاطر هم کوتاه بیاین و حالا که ایشون عاشقتون شده شما وقت رو غنیمت شمرید و به زندگیتون سروسامونی بدین که خداوند الرحم الراحمین هست و انشاله خوشبخت و سلامت باشید
سلام آقا سعید
این عکس واقعی خودتونه؟ متاهل هم که هستید؟ تو این روزگار چه جوری اینقده خوشتیپ موندید؟
آخه این چه سئوالیه؟
این عکس مهران مدیریه !!!!
اخه این سواله متاهل بود اینجا چیکار میکرد؟! والا!!
سلام جناب یه دوست خوب هستین؟
داشتیم ؟!
نه متاهلیم نه خوشتیپ.یه بنده ساده خدا هستیم و بس و ادعایی هم نداریم.
:)
ببین دوست عزیز .... توی اون سن شما این اتفاقات کاملا طبیعی بوده ...
انسان هر لحظه در حال تغییر و تکامل هست ...
حالاکه اون مراحل سخت و مشکلات رو رد کردی و الان تقریبا به یه ثبات در زندگی مشترک رسیدی ..چرا میخوای خودت رو اذیت کنی ؟؟
این همه سال تحمل کردی ...
حالا که یه جورایی فصل میوه دادن هست چرا به خودت سخت میگیری ؟؟
این عشقی که درباره شوهرت میگی نشانه خیلی خوبیه ....
این عشق هست که پایدار هست و میتونه خوشبختت کنه ...
یاحق
سلام. این مشکلاتی که گفتین مربوط به 4سال اول زندگیتون بود به خاطر شرایط سنیتون بوده شما اونموقعه در سن نوجوونی بودید سنی که سن بحرانی هست سن نوجوونی سنی هست که ادم دچار یه نوع سردرگمیه غرور کاذب داره مشکلاتو اختلافاتون به خاطر این مسائل بوده و حالا که به سن جوانی رسیدید مفهوم زندگی رو تقریبا متوجه شدید و همسرتون قدر شما رو فهمیده حالا بعداز گذشت این سختیها حالا که شوهرتون عاشق شما شده نباید با رفتارهای سردتون شوهرتونو از خودتون برونید به طلاق اصلا فکر نکنید باید دوست داشتن و محبت کردنو تمرین کنید یاد بگیری که عاشقش بشی قدر زندگی رو که الان دارید بدنید.
شاید این اختلافات تقصیر هردوتون بوده
شما اون موقع بچه بودین
و شک نکن خودت یه پایه اختلافا بودی
2فکر به ذهنم اومده
یا از همسرت کینه بدل گرفتی که بی انصافیه
یا بزرگتر شدیو دیدی موقعیتای بهتری واسه ازدواج مجدد هس که بچگی کردنه
شما الان هم سن من هستی و میگی طلاق
اگه به فکر زندگی کردنی به فرصت بهش بده
با سلام گذشته هر چه بوده تمام شده. صحبت از گذشته هیچ دردی را درمان نمیکند. به حال و آینده خودتان توجه کنید. به حال نگاه کنید که اکنون شوهرتان دوستتان دارد و به آینده نگاه کنید اگر طلاق بگیرید.
اگر رفتار شوهرتان در حال حاضر مناسب نبود شاید طلاق آخرین راه حل بود. اما حالا که از این لحاظ مشکلی ندارید، توصیه به طلاق بنظرم غیر منطقی است.
بهتر است در مورد عواقب و پیامدهای طلاق بیشتر تحقیق کنید. سعی کنید حتی در ظاهر هم که شده وانمود کنید همسر و زندگیتان را دوست دارید. و شما یکی از خوشبخت ترین زوجها هستید. هیچ خانوادهای را پیدا نمیکنید که اختلافی در زندگیشان نداشته باشند. این ما هستیم که باید در تلاطم زندگی خودی نشان دهیم و در برابر مشکلات مقاوم باشیم. صبر، صبر باز هم صبر.
شما اگر طلاق بگیرید ممکن است دیگر هیچ موقعیتی برای ازدواج پیدا نکنید. والدین هم که همیشه در کنارمان نخواهند بود بعد از اینها چگونه میخواهید به زندگی خودتان به تنهایی ادامه دهید.
چراباهاش نمیسازی؟مگه چیشده؟درکل مشکلت چیه؟یکم واضحترحرفتوبزن،شایدمشکل ازشماست.۵ساله که زندگی میکنید.چی باعث شده الان باهاش نتونیدکناربیاید.سن ایشون؟
ببخشید من ریاضیم ضعیفه میشه بیشتر توضیح بدین؟
13+5=18
ولی شما 20 سالتونه،سن پرتقال فروش کدومه؟:))
سلام
شاید دو سال عقد بوده اند که ایشون حساب نکرده!
سلام دوست خوبم
چرا نمی تونید باهاش کنار بیاد
به خاطر اجبار خانواده در ازدواج و اینکه حق انتخاب نداشتید احساس ناراحتی میکنید؟ از خانوادتون دلخورید ؟ یا بخشیدیشون؟
گذشته روابطتون و احساس ناخوشایند شما نسبت به قبل مانع بازسازی روابط میشه ؟
چرا فکر میکنید نمی تونید طلاق بگیرید؟
اگه به خاطر اجبار به ازدواج شما با شوهرتون سازش نداشتید. خوب درسته هیچکس حق نداره همچنین ظلمی رو در حقهیچ دختری بکنه .اما مهم اینه که حالا چنین اتفاقی افتاده شما باید چه کار کنید . در حال حاضر کار درست چیه؟ زندگیتون به خاطر خطای عزیزترین کسانتون که شاید به اشتباه فکر می کردند دارند برای شما دلسوزی میکنند تا به کی باید رنگ خوشبختی به خودش نبینه . اگر نبخشیدیشون به خاطر خدا اینکار بکن سعی کن گدشته رو رها کنی تا به آرامش بررسی .
طلاق شرایط یک دختر رو بدتر میکنه کارتون درسته اگه به این خاطر نمی خوایید طلاق بگیرید . اما مطمنا نمی تونید با این طرز فکرتون هم زندگی خوبی داشته باشید . اگه نمی تونید شوهرتونو ببخشید به خودتون زمان بدید و سعی کنید توی این زمان حتی اگه شده ظاهر سازی کنید که از تغییر رفتارش خوشحالید و شما هم می خوایید همراهش بشید و انگار که تازه وارد زندگی مشترک شدید همه چیزو می خوایید با هم بسازید . و از روش تلقین به خودتون استفاده کنید و سعی کنید دیدتون رو با اینکار عوض کنید . اگه برای زندگی خودتون ارزش قایل باشید سعی کنید بشنید و روی خودتون کار کنید( و حالا که شوهرتون ابراز علاقه به شما و زندگیتون میکنه ) همین زندگی رو برای خودتون بسازید با تصمیم خودتون و اراده خودتون . وقتی باید به طلاق فکر کنید که بدونید شرایط بهتر خواهد شد . از کجا معلوم طلاق گرفتید و بعد از آن دوباره ازدواج کردید و با زندگی دلخواهتون رسیدید .پس سعی کنید الان با دست خودتون همین زندگی رو که دارید بسازید . ایشالله که خدا کمکتون میکنه دلتون هم همراه زندگی و شوهرتون میشه .