مشکل فعلی من عدم لذت بردن از زندگی است

15:33 - 1401/02/01

نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی کلافه وسر درگم احساس تنهایی میکنم  خیلی وقته از زندگی لذت نمیبرم من توی ازدواج ی هدف معنوی  در کنار  استفاده کردن از لذت دنیایی داشتم   اما انگار همسرم  اون جوری که میخواستم نبوده  خیلی باهاشون حرف زدم خواهش کردم که فقط نمازش مرتب بخونه  اما تأثیرش فقط دوره ای  بهد همون آش و کاسه
خیلی ازش سرد شدم  بعضی رفتارش که به هرچی زود واکنش نشون میده باعث شد خیلی ازش دور بشم  احساس میکنم که اصلا من براش مهم نیستم
خصایص خوب زیاد داره
مهربان خانواده دوست  چشم پاک  اهل کار وتلاش  دست ودل باز
اما زود از کور ه در رفتنش و کم کاری تو بحث معنوی خیلی شرایط روحی من آشفته کرده  خیلی بگذشته فکر میکنم که ایکاش بیشتر تأمل میکردم
از وقتیکه که پسرم بدنیا اومده خیلی ایراد گیر شده تو بحث بچه داری تا ی جیزی میشه انگار  همه اش من مقصر میدونه
 بعدشم بهش میگم که خیلی رفتارت آزارم میده میگه زود رنجی
زن وقتی ازدواج میکنه انگار همه دنیاش میشه همسرش میخواد همه چیزش با ون بسازه ولذت ببره
چی میشد این مردا یکم محبت کردن یاد میگرفتن اون وقت زن حاضر بود تمام مشکلاتش بخاطر این که میدونه داره با چه کسی زندگی کنه تحمل میکرد

من بعد ازدواجم چون خیلی علاقه به حفظ قرآن داشتم شروع کردم به حفظ وتا جز 23 اومدم  با قران آرامش دارم

مشکل فعلی من عدم لذت بردن از زندگی واشفتگی همسرم خیلی باهام حرف نمیزنه  وقتی اعتراض میکنم قبول میکنه و حق بمن میده میگه کارم خیلی سخته و رمقی باهام نمی مونه والبته تعطیلات اش همه اش با خانواده است اما این من قانع نمیکنه
 من خودم بشدت درون گرا وزود رنج
و خیلی اهل رفت وآمد زیاد نیستم نمیدونم گاهی وقتا احساس میکنم شاید مشکل از من نه اون
همه این رفتا توی رابط زناشویی تاثیر داره وجون از زندگی دلسردم خیلی باهم رابطه نداریم واین همه چیز تشدید میکنه
چون ذهنیت آشفته و خرابی دارم  دست ودلم همراهی به کاری نمیکنه
بیشتر خوشی همون  لحظه ای که با پسر 2 ساله

لطفا راهنمایی کنید ممنون

------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum 
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/206587
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

با توضیحاتی که از خودتون و زندگی مشترک با همسرتون دادید، مشکلتون به دو مسئله اصلی برمی گردد: 1- مشکل رابطه شما و همسرتون 2- مشکل روحی و روانی خودتون

در ابتدا به مشکل روحی و روانی تون می پردازم. اشاره کردید که از چیز لذت نمی بردی و احساس خوبی ندارید. گرچه این مسئله بخشی اش مربوط به رابطه همسرتون با شماست، ولی فارغ از رابطه همسرتون باشما، این ناامیدی و دلسردی از وضعیت موجود باعث می شود که توی روابط تون هم تاثیر منفی بگذارد و نتونید رابطه خوبی با همسرتون داشته باشید. درسته که همسرتون بعضی از رفتارهایش مورد پسند شما نیست، ولی همانطور که خودتون هم اشاره کردید، ویژگی های مثبت زیادی هم دارد. گاهی ذهن انسان ناخواسته روی یک نقطه سیاه متمرکز می شود و نسبت به نقاط سفید غافل می شود و ناخواسته قضاوت منفی از وضعیت پیدا می کند. مثل این می ماند که روی یک پیراهن سفید رنگ، یکی دو لکه سیاه دیده می شود.

خب اگر بخواهیم خیلی حساسیت به خرج بدهیم، ممکن است اون لباس سفید رنگ رو کنار بزنیم و دیگه هیچ گاه ازش استفاده نکنیم، در حالی که به جای اینکه روی برداشتن اون لکه ها متمرکز بشیم، روی صرفا لکه ها سیاه متمرکز می شویم. خب فرقش چیه؟ اون جایی که روی لکه های سیاه متمرکز می شویم، حس و حال بدی پیدا می کنیم و چه بسا ناامید بشیم. اما اونجایی که روی برداشتن لکه های سیاه متمرکز بشیم، اتفاقا امیدوارانه به مسئله نگاه می کنیم و امید داریم که این لکه ها از بین می رود. در این حالت چون امید داریم که این لکه ها از بین می روند یا کمرنگ می شوند، اتفاقا از اون لباس استفاده می کنیم و مشکلی هم با اون نداریم. ولی در حالت قبلی چون روی لکه های سیاه متمرکز هستیم، مدام احساس بد و ناامید کننده ای داریم و حتی دوست نداریم اون لباس رو بپوشیم.

بااین مثال و توضیحات چه چیزی می خواهم بگم؟ می خواهم بگم که همیشه ما انسان ها در طول زندگی با مسائل مختلف مواجه می شویم. مهم این است که روی مسائل متمرکز نشیم، بلکه روی حل مسائل متمرکز بشیم. تمرکز روی حل مسائل، روزنه امید، موفقیت و پیشرفت و تکامل رو به همراه دارد، ولی تمرکز روی صرفا مسائل، تنها روزنه ناامیدی، شکست، پسرفت و عقب گردی رو برای ما به همراه دارد. مهم اینه که ما چه استراتژی و راهبردی رو در مواجهه با مسائل داریم و کدوم راهبرد رو در زندگی انتخاب می کنیم. فرض بگیرید که همسرتون این عیبهایی که گفتید رو نداشت، بلکه نقاط ضعف دیگری داشت، خب به نظرتون مشکلتون با همسرتون حل می شد و دیگه مسئله ای باهاش نداشتید؟ باید عرض کنم اگر راهبرد شما در زندگی این باشد که همواره روی مسائل متمرکز شوید به جای حل مسائل، بازهم نقاط ضعف همسرتون در دید و ذهن شما، مسائل بزرگی به چشم میاد که قابل پذیرش نیست و دوباره حس بد و ناامیدی سراسر وجودتون رو فرا می گیرد.

ممکنه بگید که من بارها تلاش کردن تا همسرم بتواند نقاط ضعفی که دارد برطرف کند ولی تاثیر کوتاه مدتی داشت و ادامه پیدا نکرد؟ اما جوابی که باید به شما بدهم اینه که اتفاقا تلاش شما به اندازه همون زمان کوتاه مدت موثر بوده است. شما با یادآوری همسرتون به نماز خوندن، برای مدتی اونو نماز خون کردید، خب این یک موفقیته، ولو یک موفقیت کوتاه مدت باشد، اما استمرار در اون باعث موفقیت بلند مدت و پایدار خواهد شد. اون استمرار و تکرار هست که باعث شکل گیری هویت و شخصیت در انسان ها می شود. اگر دنبال این هستید که همسرتون نماز خون بشه، باید هویت و شخصیت یک فرد مومن رو پیدا کند و این زمانی اتفاق می افتد که شما این استمرار و تکرار رو با او داشته باشید تا زمانی که این هویت و شخصیت در او شکل بگیرد. ممکن است سالها طول بکشد، همچنانکه بزرگان دین مون همچون پیامبر عظیم الشأن، در مسیری که حرکت کرده بود هیچ ناامید نمی شد و عاملی که باعث موفقیت او در نشر اسلام شد، این استمرار و تکرار او در نشر خوبی ها بود که باعث شکل گیری جامعه با هویت اسلامی شد. بنابراین از مسیری که در اون هستید ناامید نشوید و این مسیر رو ادامه بدهید. قطعا به فرموده خداوند متعال موفقیت و پیروزی با صابران است و اثر این راهبرد رو حتما در آینده خواهید دید.

در ادامه اگر تمایل داشتید روی حس و حال خودتون بیشتر کار خواهیم کرد.

به امید موفقیت

 

تصویر دریافت سوالات

سلام خیلی ممنونم از توضیحات کامل تون

اما نمیدونم از کجا شروع کنم من میتونم همیشه با شما در ارتباط باشم یا که این ارتباط بخاطر حجم زیاد کاربرها محدود

پس من چی من دنبال کسی میکشتم مه زیر سایه ایمانش واعتقادش احساس آرامش کنم بهم حال خوب بده  الآن نزدیک ی هفته باهاش سرد سردم  نمیدونم هر روز که میگذره ازش دورتر میشم خیلی زیاد

ی زمانی عاشق همدیگه بودیم همیشه دعا میکردم  که این عشق روز به روز زیادتر بشه و بقول معروف توجشم نباشیم

فکر میکردم بچه ام خیلی خوشبخت چون خانواده عاشق داره

همسرم خیلی چشم ودل پاکی داره خیلی اهل نگاه کردن به زن نامحرم موقع حرف زدن نیست و میدونم همیشه بهم وفادار
خیلی وقتا از لباس پوشیدن من ایراد میگیره و میگه تمیز وشیک بگرد تو خونه
خیلی رابطه جنسی کم  وبخاطر سردی من و مشغله زیاد همسرم

خیلی دوست دارم روی حس وحالم حرف بزنید

ما انسان های غافل هستیم وشیطان توی این اوضاع و احوال روحی بد آدما خیلی تو پر وپالش ون

بعضی موقع خیلی به مرگ  طلاق  خودکشی توی ذهنم میره

اما شاید اون روزنه ایمانم که میگه نه وخدا یی هست تو کنار ما

خیلی صبوری میکنم برای پاسخ های حکیمانه شما ممنون

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

واقعا حال روحی شما رو درک می کنم که این حال بد چقدر روی اخلاق و منش و روابط شما تاثیر گذاشته است. می خواهم در این پست درباره حال بد شما صحبت کنم. یه آسیب شناسی بکنیم تا بهتر بفهمید که حال بد شما از کجا میاد و چگونه میشه این حال بد رو به حال خوب تغییر داد. سعی می کنم برای فهم بهتر مسئله از مثال های متنوعی استفاده کنم.

اگر قصابی سرکوچه مون، گوشت رو کیلویی 180 تومان بدهد، ممکنه یک ساعت وقت بگذاریم و سه تا خیابان پایین تر برویم که گوشت رو مثلا کیلویی 150 تومان می دهد، اما وقتی یه لباس مجلسی رو 1 میلیون می خریم، بااینکه می تونیم با 3 هزار تومان، یک کورس تاکسی یا اتوبوس به خانه برگردیم، ولی 30 هزار تومان اسنپ می گیریم و به خونه برمی گردیم! داستان چیه؟

30 هزار تومان اول با 30 هزار تومان دوم از لحاظ ارزشی برابره، اما در مغز انسان، 30 هزار تومان اول در برابر 180 هزار تومان رو با ارزش قلمداد می کنه و 30 هزار تومان دوم در برابر 1 میلیون تومان رو بی ارزش می دونه؛ اما چرا؟

ذهن انسان در بسیاری از موارد براساس قیاس کار می کنه؛ این یعنی ذهن برای سنجش میزان ارزشمندی یک چیزی، ناگزیره اون رو با یک شاخصی مقایسه کنه؛ لذا 30 هزار تومان اول در مقایسه با 180 هزار تومان ارزشمند به حساب میاد و در مقایسه با 1 میلیون تومان چندان ارزشی نداره. خب، این عملکرد ذهن کجا دردسرساز می شه؟

هر وقت در زندگی، دیدید که حال درونی تون بد هست و از زندگی احساس رضایت نمی کنید، بدانید پای 2 عامل وسط است:
1- یا ذهنتون چیزی رو که ارزش نیست رو به عنوان ارزش درنظر گرفته.
2- یا چیزی که ذهنتون به عنوان ارزش در نظر گرفته، واقعا ارزشمند هست، اما شاخص غلطی رو برای میزان سنجش این ارزشمندی انتخاب کرده است.

مثال:
بعضی وقت ها، حالتون بد هست؛ چون فکر می کنید همسرتون اونقدرها اخلاق خوبی ندارد و بعد به زندگی یک نفر دیگر که همسرش اخلاق خوبی دارد حسرت می خورید و فکر می کنید که چقدر اون فرد زندگی خوشبختی دارد. علت حال بدی شما این است که صرفا اخلاق خوش و تعهد به نماز اول وقت رو به عنوان یک ارزش درنظر گرفتید و چون همسرتون این دو خصلت رو ندارد، احساس خوشبختی نمی کنید.

یک آقایی رو درنظر بگیرید که اخلاق خوبی دارد و حتی اهل نماز و روزه هم هست، ولی چشم ناپاک هست و اهل رابطه با جنس مخالف است و این اخلاق خوبی که با همسرش دارد و تقید به نماز و روزه اش هم  بخاطر رد گم کنی است تا مبادا همسرش نسبت به او شک کند، ایا هنوز هم چنین فردی پیش شما انسان درست و ارزشمندی است؟  شاید بگویید: نه، همان همسر خودم با همین اخلاقش، صد شرف دارد.

همانطور که می بینید با یک مقایسه می توانید همسرتون رو بسیار بد ارزش گذاری کنید و با مقایسه دیگر همسرتون رو بسیار انسان خوب و شریف ارزش گذاری کنید. 

شما حالتان بد است؛ چون صرفا یک موضوع مثلا اخلاق یا نماز رو با عنوان ارزش درنظر گرفته اید و از موضوعات دیگر ازجمله چشم پاکی همسرتون، مهربانی و اهل کار و تلاش بودنش رو درنظر نمی گیرید، به علاوه از این نکته نیز غافل هستید که همه ما انسان ها فطرت پاکی داریم، ولی در بسیاری از اوقات بخاطر نداشتن مهارت در بروز رفتار، باعث ناراحتی همدیگر می شویم. ممکن است همسر شما اون مهارت همسرداری رو که باید به شما توجه کند رو بلد نیست و چه بسا خود شما هم اون مهارت لازمه رو ندارید که چگونه بتونید با همسرتون ارتباط برقرار کنید تا از بودن در کنار هم علیرغم نقاط ضعفی که طرفین دارند احساس رضایت داشته باشید. ما مواردی رو داشتیم که زن وشوهر هر کدامشان نقاط ضعف و مشکلات بزرگ بودند، ولی احساس رضایتمندی رو از کنار هم بودنشان می توان از نوع نگاهشان به همدیگر فهمید.

اینکه همسرتون نقاط ضعفی دارد، شکی نیست، ولی قرار نیست که رابطه تون رو برمبنای صرفا اون نقاط ضعف مدیریت کنید و احساس ناخوشایندی رو مدام در زندگی با همسرتون تجربه کنید. چه بسا خود شما هم نقاط ضعفی داشته باشید، ولی آیا همسرتون باید صرفا براساس اون نقاط ضعف شما رو ارزیابی کند؟ خیر بلکه نقاط قوت و ویژگی های مثبتی که طرفین دارند می تواند نقطه تمرکز رو تغییر بدهد. خاصیت مغز این است که به هرچه تمرکز کند، همان چیز در نظرش بزرگ جلوه پیدا می کند. اگر مغز شما روی نقاط ضعف همسرتون متمرکز شود، اون نقاط ضعف در نظر شما بزرگ هستند و حال شما رو بد می کنند. اگر روی نقاط مثبت و قوت همسرتون متمرکز بشید، ناخواسته همه چیز رو خوب می بینید و احساس خوشایندی رو تجربه می کنید. در این مدل از نگاه، اگر روی ویژگی های مثبت همسرتون متمرکز بشید، امید به اینکه اون ویژگی ها منفی در همسرتون اصلاح شود بسیار بالا خواهد رفت؛ چرا که در بستر حال خوب هست که می توان انتظار اصلاح رو داشت. اگر شما سعی کنید روی نقاط مثبت همسرتون رو متمرکز بشید و رابطه تون رو با همسرتون بهبود بدهید، خوبخود فضای اصلاح رفتار همسرتون رو فراهم می کنید تا او هم یک قدم برای اصلاح رفتارش بردارد.

با این توضیحات می خواهم بگویم که ذهن انسان برای اینکه متوجه شود چه چیزی ارزشمند و خوب است، مجبور است که آن را با یک شاخصی مقایسه کند، اگر این شاخص رو با یک معیار بالا یا پایین مقایسه کنیم به همان نسبت به احساس خوب یا بد پیدا می کنیم، ولی اگر معیارمون در زندگی معیار الله و اولیای الهی باشد، درمی یابیم که مدل تعامل خدا با بندگانش خیلی می تواند با مدل تعامل ما انسان ها متفاوت باشد. اگر معیار رو الله در نظر بگیریم، آیا خداوند راضی است که رابطه ام با همسرم بد باشد؟ آیا خداوند از نوع رابطه ام با همسرم راضی است؟ 

در طول تاریخ چقدر زنان با ایمان و بزرگی داشتیم که همسرانشان اینگونه نبودند، ولی شخصیت آن زنان در طول تاریخ ماندگار شد! ولی آیا چنین زنانی از نقش همسری خودشان کوتاهی کردند؟ آیا رابطه شان را با همسر قطع کردند؟ هرگز بلکه از آنجایی که خودشان را پیشگاه الهی می دانستند همواره سعی می کردند نقش همسری خودشان را به خوبی ایفا کنند و حال خوب خودشان را به همسرشان منتقل کنند. بی شک در یک فضای مثبت و حال خوب است که می توان انتظار تغییر را در همسر داشت وگرنه در فضای حال بد نه تنها طرف مقابل یگ گام برای اصلاح برنمی دارد بلکه در مسیرخودش بیشتر مقاومت خواهد کرد! بنابراین اگر دنبال حال خوب هستید، اگر می خواهید همسرتون با شما بهتر رفتار کند، اگر می خواهید همسرتون اصلاح شود، باید روی حال خوب خودتون متمرکز بشید، باید روی اتفاقات مثبت و خوشایند در زندگی متمرکز بشید، باید روی ویژگی های مثبت و خوب همسرتون متمرکز بشید. اون وقت نتیجه این تغییر نگاه رو می توانید در زندگی خودتون مشاهده کنید و لذتش رو ببرید.

موفق باشید.