میخوام اعتراف کنم غرور و زیاده خواهی سبب بیماریم شد...اما راهکار شما چیه؟

14:22 - 1396/10/18

سلام بر مشاوران خوب رهروان ولایت

دوست دارم با حوصله به حرفام توجه کنید و به یه سری سوالاتم جواب بدید

تو متنهای قبلیم نوشته بودم که افسردگی دارم و شکر خدا ریشه اون رو با کمک یه مشاور داریم درمیاریم ...اما خودم هم تا حدی متوجه شدم مشکل من کجاست ...

دوسال پیش بعد از افسردگی 3 ساله که شدید بود و لطف خداوند نصیبم شد و نجات پیدا کردم ...اول خدا رو شناختم اما تا رفتم خودم رو بشناسم از مسیری رفتم که شاید درست نبود و تاوانش رو هم پس دادم اینکه من با خوندن کتابهای روانشناسی نویسندگان خارجی و تکرار و تمرین اونها و جایگزینی خودم به جای اونها پیش رفتم اما چیزی جز درد و زیاده خواهی و غرور نصیبم نشد شاید به هرآنچه که خواسته بودم رسیدم اما درست نرسیدم ...من فردی هستم که مضطربم و همیشه به دنبال رویاپردازی هستم (به رویام رسیدم اما ناقص یعنی بیشتر رنج برام موند تا خود هدف) وقتی فکری به ذهنم میاد انگار بایستی عملی کنم و فکرم مضطرب و پریشان میشه و ذهنم قفل میشه و نمیتونم درست فک کنم و تصمیم بگیرم و تسلیم خواسته اون فکر میشم ...مثلا 2 جا که کار کردم هرچند هدفم این بود که مدت معینی کار کنم ولی چون در یکی از این مکان ها به اون سمتی که میخواستم نرسیدم و حتی تلاش کردم در 1 سال جایگاهم رو عوض کنم نا امید شدم و از کار انصراف دادم و طوری شد که از کار بدم اومد و یه مدت دارم به تجربه هام و اشتباهاتم فک میکنم که چیزهای مثبتی بردارم و در آینده بیشتر برم جلو ....برام خیلی سواله که قرآن در یک جا میگه دنبال رویاها نرو و جای دیگه میگه تلاش کن تا از دنیا هم بهره مند شوی ...خب بهره مندی از دنیا مگه دنبال رفتن خواسته ها نیست یعنی اون چیزی که میخوایم یا اون چیزی که خدا میخواد؟ اگه اون چیزی که ما میخوایم پس در راستای خداوند نیست و به سرانجام نمیرسه و اون چیزی که خدا میخواد سرانجام خوبی داره...من در خانواده ای بزرگ شدم که همیشه از بچگی از من انتظار زیادی داشتن و هنوز هم انتظار دارن که من دستم توی جیب خودم بره و ازدواج کنم نمیدونم پدرم همیشه میگفت تلاش کن تا به جایی برسی اما من این تلاش رو فراتر از تواناییم میدونستم و سختترین راهها رو انتخاب میکردم و خیلی هم اذیت میشدم تا جایی که هر چی بزرگتر میشم انتظارم از خودم بیشتر میشه ( در واقع وسواس فکری کل زندگیم رو گرفته و نمیتونم درست تصمیم بگیرم و متعهد به یک چیز باشم و یک کار رو به پایان برسونم و هر جا که میبینم چیزی مطابق خواسته من نیست فک میکنم مشکل از من و دچار یاس و ناامیدی میشم و نهایتا افسردگی)....با خوندن هر چه بیشتر قرآن دارم به این نتیجه میرسم نباید دنبال زیاده خواهی بود...نباید بیش از توان و ظرفیت از خودم انتظار داشته باشم ...همه این افکار سبب شده فردی باشم که بایستی کامل باشم و حتی مشاور به من گفت که به خاطر چه چیزی اینطور شدم ....حتی در انتخاب همسر و ازدواج واقعا نمیدونم چه چیزی رو بایستی برای خودم معیار مهم قرار بدم تا بتونم باهاش کنار بیام ...ذهنم پر ازسوالاتیه که فکرم رو محدود کرده و توان حرکت رو به جلو رو از من گرفته و تصمیم گرفتم اول جواب سوالاتم رو بگیرم بعد دست به کار بشم ....از شما میخوام برای اینکه بنده از این شرایط نجات پیدا کنم مراجعی رو معرفی کنین که بتونم خودم رو پیدا کنم ...وقتی در شرایط سخت و مسئولیت پذیر قرار میگیرم ترس همه وجودم رو میگیره و درصدد فرار هستم و فرار رو بر قرار ترجیح میدم و در این شرایط کسی رو هم ندارم منطقی بهم کمک کنه ....دوست دارم زندگی داشته باشم مثل آدمای عادی که با هر مشکلی به راحتی کنار میان و خودشون و نفسشون رو اذیت نمیکنن ...ازتون میخوام راهنماییم کنید بشم همون بنده خدا...

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/128711

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 4 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

اینکه در اموزه‌های دینی امده است که به دنبال رویاها نروید، ولی در جای دیگری آمده که تلاش کنید تا از این دنیا بهره مند شوید، این دو مسئله باهم در تعارض نیستند و منافاتی باهم ندارند؛ زیرا در یکجا اشاره به خیال پردازی و غرق شدن در امور دنیوی دارد که در چنین مواردی انسان با رویا پردازی‌های دنیوی از مسیر اصلی هدایت خارج می‌شود و چنین چیزی در پیشگاه خداوند امری مذموم است، امّا در جای دیگری هم که توصیه به تلاش در جهت بهره مندی از دنیا می‌کند، در واقع اشاره به این نکته دارد که نباید دست روی دست گذاشت و همچون راهبان، دنیا و امورات آن را نادیده گرفت و به انزوا و گوشه گیری کشیده شد، بلکه باید در راستای هدایت و سعادت دنیوی و اخروی از امور دنیوی نیز استفاده نمود.

در واقع ملاک و معیار در تلاش برای امور دنیوی، این است که فرد را از مسیر هدایت و سعادت خارج نکند. اگر بنا باشد رویاپردازی در زمینه‌های مختلف انسان را از مسیر هدایت و سعادت دنیوی و اخروی خارج کند و آرامش او را بگیرد، مسلماً چنین رویاپردازی امری مضر و آسیب زاست، ولی اگر فرد در راستای هدایت، قرب به خدا و به دست آوردن آرامش و آسایش خود برنامه ریزی کند، نه تنها امری پسندیده است، بلکه به آرامش و سلامت روانی او بسیار کمک می‌کند.

بنابراین شما خواهر گرامی باید توجه داشته باشید که همه ما انسانها فطرتا به دنبال آرامش و سعادت هستیم، ولی ممکن است در مصادیق آن دچار اشتباه شویم و چیزی را مایه آرامش خود بپنداریم، درحالی که نه تنها مایه آرامش نبوده، بلکه مایه اضطراب و استرس ما شده باشد؛ برهمین اساس بسیار مهم است که اولاً به این نکته توجه کنیم که ذاتا ما انسانها در طلب آرامش هستیم. ثانیاً؛ به مصادیق آرامش نیز توجه داشته باشیم و هرچیزی که لذت آنی، مقطعی و کاذب دارد را مایه آرامش ندانیم و در انتخاب دچار اشتباه نشویم، بلکه در انتخاب مصادیق آرامش بررسی کنیم آیا این مصداق واقعا ما را به آرامش و رضایتمندی درونی می‌رساند یانه؟

نکته قابل توجه این است که آنچه باعث آرامش پایدار و رضایتمندی درونی می‌شود، ارتباط با خداست. هرچه این ارتباط بالاتر باشد، بالطبع میزان و نسبت آرامش افزایش پیدا می‌کند. قرآن بسیار زیبا می فرماید: «کسانی که ایمان آوردند، قلب هایشان با یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باشید که تنها یاد خدا، آرام بخش دلهاست.» [رعد/ 28]

بنابراین آنچه در رفتارها و برنامه‌ ریزی‌های خود انجام می‌دهیم، کسب رضایت خداوند از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر این نکته را در زندگی خود رعایت کنیم، در ان صورت در انتخاب اهداف زندگی و میزان و شدت رسیدن به آن دچار اضطراب و استرس و تعارض نمی‌شویم. 

اشاره کردید با مطالعه قرآن به این نتیجه رسیده‌اید که نباید دنبال زیاده خواهی بود و نباید بیش از توان و ظرفیت از خود انتظار داشت که باید گفت: همینطور است و نباید با زیاده خواهی، فضای زندگی خود را از استرس و اضطراب پر کرد. آنچه در اهداف و برنامه ریزی‌‍‌های خود باید توجه داشت، کسب آرامش پایدار و رضایتمندی درونی از زندگی است که آن هم در گرو ارتباط با خداوند است. کسانی که در زندگی خود از این ملاک و معیار استفاده کرده‌اند، آرامش و رضایتمندی درونی بیشتری از دیگران دارند.

در خصوص اضطراب و استرسی که دارید، باید عرض کنم که قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم‌السلام)، درمان تمام نگرانی‌ها و اضطراب‌ها را یاد و ذکر خدا (دعا و نیایش) معرفی می کنند و آرامش را در توجه به خدا می‌دانند. جالب است که بسیار از روانشناسان غربی؛ از جمله ویکتور فرانکل، آلپورت و ... نیز به مسئله دین و ارتباط با خداوند تأکید داشته و بهترین معنا و فلسفه زندگی بشری را در ارتباط با خداوند می‌دانند. 

موفق باشید

تصویر احسان69

انسان باید به زندگی امیدوار باشه

تصویر احسان69

اینطور فکر کردن عذابتون میده

تصویر احسان69

به نظر من شما زیادی به محیط اطرافت اهمیت میدی،،  توی دنیا میلیاردها انسان زندگی میکنن با میلیاردها سلیقه و علایق مختلف.

مگه انسان چقدر میخواد عمر کنه که همه چی رو به همه حالی کنه؟

 

شما خیییلی به اطرافت حساسی و داری نیمه خالی لیوان رو میبینی...

 

شما به فکر سلامتی باش خدارو شکر کن که سالمی مشکلات خیییلی بزرگتر هم تو دنیا وجود داره..

شما نباید اینطور باشی...

ن خودمم یه زمانی مثل شما بودم

تصویر elham63
نویسنده elham63 در

من حساسیتم خیلی زیاده و وسواس پیدا کردم ...محیطی که زندگی میکنم خیلی ارامش دارم و بهم این فرصت رو میده اروم اروم برم جلو ...محدودیت خیلی برام خودم ایجاد کرده بودم و طی این 2 هفته خیلی بهتر شدم و ارومتر شدم ...البته زمان میبره تا محدودیتهام رو از بین ببرم ...بعضی وقتا از خودم زیادی انتظار دارم و فک میکنم من همه چیز رو باید بدونم ولی به این نتیجه رسیدم دونستن بعضی چیزها به دردم نمیخوره ...بهتره مهارت هام رو بالا ببرم ...از کلامی گرفته تا علمی ...

از شما هم ممنونم که با حوصله جواب دادین ...

تصویر احسان69

چرا شما انقدر تکرار میکنید که افسرده اید؟؟؟ این تلقین کردن ها که کاری رو درست نمیکنه

تصویر elham63
نویسنده elham63 در

قبول دارین آدما سطح احساسیشون متفاوت ؟

اگه تو خانواده ای باشی که فقط خودت مثبت نگر باشی و ۲۰ نفر منفی نگر چه حسی پیدا میکنین؟ احساس نمیکنین کلمات در ذهن انسان تاثیر میذاره؟

من ۲ سال تمام روی خودم کار کردم تا از افکار منفی که زنین گیرم کرده بود شکر خدا نجات پیدا کنم ...درسته حق با شماست کلمات منفی رو نباید به کار برد و حتی سراغشون نبایستی رفت ...اما انسان انرژی رو به غیر طبیعت و راز و نیاز  از آدمای اطرافش هم دریافت میکنه ....

تصویر احسان69

سلام. 

من منظور شمارو کاملا متوجه شدم

شما رو یه مسئله کوچیک آنچنان متمرکز میشد که کل وجودتونو وقف اون مسئله میکنید... 

دنیارو سخت نگیر...  منم مثل شما بودم.  خیییلی بدتر از شما...  

رو اسمم کلیک کن و اولین مطلبی که ۳ سال پیش گذاشتم رو بخون...  بعد متوجه میشی که من چی کشیدم 

تصویر elham63
نویسنده elham63 در

سختی هر کس با بعضی ها فرق داره ...مطالبتون رو خوندم ...واقعیتش برخی ادما لیاقت ادامای خوب رو ندارن ...من به عنوان دهه شصتی میگم خیلی پسرا لیاقت من رو نداشتن و خودم فهمیدم که لیاقتم بیشتر از ایناست پس صبر میکنم با کسی که لیاقت من رو داره و تفاهم فکری داریم ازدواج کنم ...به این نتیجه رسیدم هر چقدر صبر کردم بهترینها سراغم اومده...امیدوارم شما هم بهترینها نصیبتون بشه....