نامزدم چندین آبجی نامحرم داره!

13:32 - 1394/05/12

من یه دختر 23 ساله ام. چند سال قبل پسری بهم ابراز علاقه کرد. اونقدر بهم محبت کرد تا عاشقش شدم. پسر شاد و نمازخون و با محبتی بود ولی مشکلی که داشت این بود که با چندین دختر به صورت اینترنتی رابطه داشت. همون اول آشناییمون همه ی اون دخترا رو بهم معرفی کرد تا به قول خودش چیزی رو ازم مخفی نکرده باشه و ازم خواست باهاشون دوست بشم.

من خیلی سعی کردم اونو متوجه کنم که این کاراش گناه ه و من دوست ندارم با دخترای نامحرم صمیمی باشه ولی اون میگفت اون دخترا مثل خواهر هستن براش و هیچ گناهی نداره! اخه رابطشون معمولی نبود. ... اون دخترا هم عین خودش همزمان با چندنفر نامحرم دوست صمیمی بودن.به قول خودشون آبجی و داداش.حالا منکه میگفتم این کارا گناه ه چون همشون اهلش بودن بهم میگفتن زیادی حساس ام و یچیزی هم بدهکار میشدم! من چون خیلی زیاد اون پسر رو دوس داشتم تحمل میکردم.

گذشت تا اینکه قرار شد باهم نامزد بشیم. قضیه رو به خونوادش گفت و خواست که بیان خواستگاریم.اون دخترا تا فهمیدن قضیه ی عشق ما جدی ه شروع کردن از من بهش بد گفتن.همه کار کردن تا اونو از تصمیمش منصرف کنن.بهش میگفتن من زیادی حساسم و بعد ازدواج نمیذارم اون نت بیاد یا با دختری حرف بزنه و رابطش با اون دوس دختراشو قطع میکنم و...

بخدا من با اینکه خیلی ناراحت میشدم ولی ازش به زور نخواستم که رابطشو با اون دخترا قطع کنه.چون بهش میگفتم دوس ندارم با نامحرما زیادی صمیمی باشه و ناراحت میشم و خودش که میدونست من دوس ندارم پس اگه دلش میخواست رابطشو با اونا بهم میزد.حالا اون دوس دختراش به کنار، وقتی همکلاسیاش فهمیدن ما باهم قصد ازدواج داریم اونا هم همه کار کردن تا رابطمونو خراب کنن.هم دخترا هم پسرای همکلاسیش.بعضیاشون که حتی منو یکبار هم ندیده بودن و باهام برخورد نداشتن میرفتن به نامزدم میگفتن این دختره فرهنگش به تو نمیخوره و زیادی حساس ه و بعدا ولت میکنه میره خونه باباش و... بخدا من شوک شده بودم و اصلا نمیفهمیدم اینا چرا اینجوری میکنن.منکه توی زندگیم آزارم به مورچه هم نرسیده بود.

اونقدر توی گوش نامزدم خوندن که بالاخره به هدفشون رسیدن و نامزدم یروز گفت همه ی دوستام میگن تو در حد و اندازه ی من نیستی و بهتره کات کنیم.من بهش گفتم چشماتو باز کن دوستات دارن بهت حسودی میکنن.آخه من دانشجوی پزشکی ام و با خانواده ی تحصیل کرده ولی اون لیسانس داره. گفتم دارن به عشقمون حسودی میکنن چشم ندارن خوشبختیه ما رو ببینن ولی گفت نه دوستاش خیلیم خوب ان و من ایراد دارم! نمیفهمم چرا اطرافیانش اینکارو کردن. چرا از خدا نمیترسیدن.یکی از دخترای همکلاسیش که بخدا یکبارم منو ندیده بوده برداشته بود بهش گفته بود من در حد و اندازه ی ایشون نیستم!!! منی که دانشجو پزشکی ام!!!! بعد از اینکه نامزدم با کلی حرف و توهین که بی سابقه بود و معلوم بود به خاطر حرفای دوستاشه باهام کات کرد خیلی داغون شدم. با این حال هیچوقت هیچ اعتراضی به همکلاسیاش و همه ی اطرافیانش که بهم ظلم کردن نکردم. یوقتا که دلم برا نامزدم تنگ میشه حالشو از همکلاسیاش میپرسم ولی اونا جوابمو نمیدن. خیلی گیجم نمیفهمم چطور یه عده میتونن اینقدر بد باشن

http://btid.org/node/70475
تصویر عشق پاک

سلام
در واقع اونها با این اصطلاحات مثل آبجی کار خودشون رو توجیه میکنن باصطلاح! ولی دارن کلاه سر خودشون میذارن!
این وسط شما هستین که باید قدر پاک بودن خودتون رو بیشتر بدونید و سعی کنید دیگه حتی به فکر همچین پسری هم نباشین! هرچند تا همین الانش هم به نظر من شما در حق خودتون کوتاهی کردین! شما باید طلبکار اون پسر میشدید و به همین راحتی از اعتقادات خودتون کوتاه نمیاومدید! نه اینکه از ترس بدهکار شدن کوتاه بیایین.
همچین پسری هرزه هست و حتی لیاقت اینکه بهش فکر هم کنی نداره!

تصویر ستاره0

من اوایل اعتراض میکردم ولی خودش و دوس دختراش (به اصطلاح آبجیا) میریختن سرم که ما مثل خواهر برادریم و هیچ گناهی نداره و من دارم حسودی میکنم! اینقد میگفتن تا من یچیزی بدهکار میشدم! برا همین بعد یه مدت سعی میکردم خودخوری کنم و اعتراضی نکنم تا حداقل بدهکار نشم

تصویر یاسمین زهرا

با خوندن این تاپیک خیلی ناراحت شدم و فقط میتونم این متن رو از سیمین بهبهانی برات بذارم شاید اندکی به خودت بیای و بدونی چقد ارزشمندی :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﻧﮑﻦ .. ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﯿﺎﺑﯽ ﻭ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ
ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﯿﺎﻻﺗﯽ
ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ .. ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺷﺎﻥ
ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﯾﯽ
ﺑﺮﺍﯼ
ﮐﺸﻒ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ .. ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ
ﻣﻬﻢ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺗﻐﯿﯿﺮﺕ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ . ﺁن ﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﮔﺎنگی ﺷﺨﺼﯿﺖ.
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ..
ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺯﯼ ﺁﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮﯼ
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺑﺎ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺕ،،ﺣﻔﻆ ﻇﺎﻫﺮ
ﮐﻦ ..
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﭘﻨﺎﻩ ﻧﺒﺮ
ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ، ﺭﻧﺠﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ .
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ
ﺗﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ
ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ...
ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ
ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽ
ﮐﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ
ﺑﺎﺷﯽ ...

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

yes

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

yesyesyes

تصویر ستاره0

ممنونم.واقعا درسته :-(

تصویر مروارید

ستاره جان فکر میکنم نامزدت خط قرمز تو زندگیش نداشته یعنی شما همیشه باید میترسیدی خب حالا چه حرفایی بینشون رد و بدل میشه حد و حدود تو زندگی ادما خیلی مهمه یعنی وقتی دور از همسرت باشی بهش اعتماد داشته باشی . ارتباطات آزاد و بدون قید با جنس مخالف در دین ماهم نهی شده اگر از جنبه ی دینی هم به قضیه نگاه نکنی حس مالکیت چه برای زن و چه برای مرد وجود داره واقعا ببخشید این مثال رو میزنم ولی حس مالکیت در میان حیوانات هم وجود داره. و یه نکته دیگه من حس میکنم این روابط ازاد برای ایشون بسیار عادی بوده و قبح یه سری مسائل براشون ریخته شده در نتیجه اگر نامزدی شما منجر به ازدواج میشد مطمئن باش همین روابط و حرفها برای خاتمه دادن این زندگی کافی بود بنظرمن ادمی که درهیچ قید و بندی نیست نمیشه بهش اعتماد کرد کسی که حتی فکر نمیکنه خب من که باچندین خانم راحت حرف میزنم ممکنه یکی هم باهمسر من راحت صحبت کنه یا بی غیرت هست و یا کلا به مخیله اش خطور نمیکنه این مسائل.
 

تصویر ستاره0

اینقدر توی گوشم خوندن که کارشون درسته که الان که میبینم یه نفر دیگه باهام هم عقیده اس باورم نمیشه.خودش هرشب مسجد میرفت.اون به اصطلاح آبجی هاش هم بعضیاشون چادری بودن و بجز نامزدم همزمان با چندتا پسر دیگه هم داداش آبجی بودن!!! من تا قبل آشنایی با نامزدم تاحالا همچین آدمایی ندیده بودم ولی از روزای اول آشناییم باهاش هرکی که دور و اطرافش بود همه همینجوری بودن و میگفتن که ما مثل خواهر برادریم و گناه نیست! جلوی چشمای من قربون صدقه ی هم میرفتن و عین زن و شوهرا حرف میزدن و افتخار هم میکرد که چیزی رو ازم مخفی نمیکنه و خودم با چشمام میتونم ببینم!!!! خیلی گیجم.توی این 2سال چیزایی دیدم که هنوز باورم نمیشه.یکی از دخترای همکلاسیش شوهر داشت و چادری بود ولی همه پسرای همکلاسی رو داداشی صدا میزد و براشون عشوه میومد و با ناز و ادا از نامزدم و بقیه پسرا میخواست براش چیزی بخرن...من اصن کپ میکردم.به نامزدم میگفتم اینکار اگه درسته خب منم برم برا پسرای همکلاسیم همینجور داداشی داداشی بگم عشوه بیام وقتب خودت همش با این خانم همراهی میکنی ولی میگفت آبجیام هرجور باشن به تو ربط نداره و من شوهرتم همچین اجازه ای بهت نمیدم و حق نداری بجز من با پسری حرف بزنی.میگفتم خب لامصب دیوونم کردی اگه کار بدی ه که به من اجازه نمیدی چرا خودت و آبجیات انجام میدین و من همش باید ققط تماشاتون کنم؟ باز هیچی نمیگفت و میپیچوند!

تصویر مروارید

وقتی عنوان رو خوندم گفتم مگه میشه؟ مگه داری؟نمیدونستم بهله همه چی امکان پذیره. الله و اعلم این دیگه چجورشه اونوقت میخوام بدونم با خواهر محرم خودشونم اینقدرررررررر صمیمی هستن؟

تصویر ستاره0

بخدا منم اوایلش خیلی برام غیر قابل درک بود ولی ازبس همون دوستاش و آبجی های متعدد اش میگفتن عادی ه و من زیادی حساس ام کم کم باورم شده بود همه همینجوری ان و شاید واقعا من مشکل دارم که میگم با نامحرم نباید اینقد صمیمی بود! خودش یک خواهر واقعی داشت ولی اصلا در حد اونا باهاش صمیمی نبود.حرفاش با اون دخترا عین زن و شوهرا بود فقط اسم همو میذاشتن داداش و آبجی و میگفتن حلال ه و من زیادی حساس ام!!!!!

تصویر ستاره0

دقیقا عنوان درستی انتخاب کردین.آبجی های نامحرمش.هعی :-(

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.

پسری که به راحتی باجنس مخالف رابطه برقرار می‌کند و در توجیح این کارش می‌گوید که به دید خواهری به آنان می‌نگرد و دیگران با دخالت در انتخاب و تصمیمش، نقش اساسی را در زندگی‌اش بازی می‌کنند، به نظر می‌رسد چنین شخصی هنوز به آمادگی جهت ازدواج نرسیده است و شما نیز  از این بابت خوشحال باشید که با این شرایط وارد زندگی مشترک با او نشده‌اید.

چه بسا با ورود به زندگی مشترک با چنین فردی که سبک زندگی پرخطری(رابطه‌های غیرعرفی و غیر شرعی با جنس مخالف از یک طرف و از طرفی تحت تاثیر واقع شدن نسبت به دخالتهای اطرافیان) برای خود انتخاب کرده است، زندگی پر تنش و ناخرسندی را تجربه می‌کردید. 

امّا فارغ از اینکه چقدر دیگران در تصمیم شتابزده طرف مقابل نقش داشته‌اند، باید عرض کنم که این مسأله در درجه اول به مدیریت و نحوه سبک زندگی فرد برمی‌گردد و اینکه در برابر اظهارنظرهای دیگران بتواند سره از ناسره را تشخیص بدهد و همچنین بتواند نظرات دخالت جویانه اطرافیان را کنترل و مدیریت کند. امّا وقتی فرد توانایی تشخیص و مدیریت و کنترلی روی رفتارهای دخالت جویانه اطرافیان خود نداشته باشد، موجب می‌شود که همواره نسبت به رفتارها و نظرات دیگران منفعلانه برخورد کند و در نهایت نتواند برای زندگی شخصی خود به تنهایی و بدون تاثیرات منفی از دیگران، تصمیم بگیرد.

از همین رو از آنجایی که طرف مقابل تصمیمش نسبت به انتخاب شما برای زندگی مشترک تغییر کرده است، بهتر است شما هم این موضوع را تمام شده بدانید و سعی نکنید خود را به او نزدیک کنید. از طرفی از آنجایی که طرف مقابل هیچ اقدام رسمی مبنی برازدواج انجام نداده است، نباید انتظاری نسبت او داشت.

یک توصیه لازم و ضروری: همواره توجه داشته باشید که برای انتخاب همسر، دوستی و رابطه قبل از ازدواج درست نیست بلکه با خود پیامدهای سوئی دارد ازجمله پیامدی که شما با آن گرفتار شدید و مانع ازدواجتان شد. در نتیجه باتغییر در رویکرد انتخاب همسر سعی کنید اگر کسی به شما پیشنهاد رابطه جهت ازدواج داد، قبل از هرچیز این رابطه را هیچ گاه قبول نکنید بلکه از او بخواهید که به صورت رسمی خواستگاری کند و در ضمن خواستگار و تحت نظارت خانواده‌ها می‌توانید رابطه کنترل شده‌ای داشته باشیدو ازهمدیگر شناخت پیدا کنید؛ این کار پیامدهای سوء رابطه را به حداقل می‌رساند.

باآرزوی موفقیت

صفحه‌ها