نمیتونم فراموشش کنم

20:21 - 1395/11/29

باسلام....‌

مدتی پیش با فردی آشنا شدم که بصورت سنتی  منو دیدن و اومدن.خوشحال بودم چون با همه ایده آل های من سازگار بودن.ولی این خوشحالی عمرش یه هفته بود.و با وجود اصرار من و طرف خانوادم قبول نکردن.‌..تا الان هنوز هم ب ایشون فکر میکنم و نمیتونم با بقیه موارد بعنوان ی همسر نگاه کنم و رد میکنم.اخیرا موردی اومده و خانوادم اصرار دارن ک بیان.ولی من نمیخوام.ولی چون میترسم باعث دعوا در خانواده شه مجبورم قبول کنم اما بعدش بازم میدونم رد میکنم.از تابستون تا حالا روزی نیس ک ب یادش گریه نکنم.هرجوریم گفتم ک من اون رو دوس دارم قبول نکردن.منم دیگ سپردم خودمو ب خدا

نمیدونم باید چجوری ب بقیه بگم ک فقط اون تو خاطرمه.این کارا داره باعث خشم اطرافیانم میشه.چییییکار کنم؟نمیتونم فراموشش کنم.بازم بگم اونو میخوام؟چجوری باید بگم تا راضی شن؟

-------------------------------------

کاربران محترم توجه داشته باشند که ادامه‌ی ارتباط با کارشناسان سایت و درج نظرات جدید برای رسیدن به پاسخ نهایی و جامع، تنها با عـضویـت در سایت ممکن خواهد بود؛ برای عضویت در سایت به آدرس مقابل مراجعه فرمائید: www.btid.org/fa/user/register
بعد از عضویت می‌توانید در همین بحث و یا مباحث دیگر انجمن نیز شرکت داشته باشید: http://www.btid.org/fa/forums

http://btid.org/node/105160

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 5 =
*****
تصویر عشق پاک

سلام

خوب کاری کردی که خودتو به خدا سپردی

آیاخانواده که مخالفت کردند بی دلیل بوده و برات توضیح نداده اند؟؟؟اگه دلیل آوردن به مرور زمان دلایلشون رو قبول میکنی الان درگیر احساسات هستی شاید نتونی درک کنی بعدا که فهمیدی چه بسا از خانواده هم تشکر کنی

با اینکه زیاد توضیح ندادی ولی به خانوادت اطمینان داشته باش اونها تجربه بیشتری دارند و صلاح تو رو میخوان پس سعی کن خودرای نباشی

الانم با این کارهات بقیه فرصتها رو از بین میبری پس منطقی رفتار کن نه احساسی...همیشه که صرف علاقه و دوست داشتن برا ازدواج کافی نیست ممکنه یه سری عیب و ایرادها و نواقصی باشه که تو ازشون خبر نداری ولی خانوادت میدونن پس فکر نکن که فقط نظر خودت صحیح هست به نظر افراد با تجربه تر احترام بگذار

اگه بخوای به این رفتارت ادامه بدی فقط آینده خودت رو تباه میکنی پس منطقی باش و به فرصتهای دیگه فکر بکن

خوشبخت باشید

تصویر یه دوست

به عنوان یه آقا و تجربه خودم میگم

اگر اون آقا به شما علاقه داشته باشه یعنی براش با دیگران فرق داشته باشید از در بیرونش کنند از پنجره، نشد از پشت بام میاد. اگر غیر از اینه بیخود خودتون رو زحمت ندید برای کسی که تا حالا فراموش تون کرده رفته سراغ نفر بعدی.

ضمن اینکه نه از خودتون و اون آقا و خانواده هاتون و نه از دلایل مخالفت خانواده چیزی نگفته اید. اگر داستانی بین شما و ایشون ادامه دار هست مشروح بگید تا بشه حرفی زد. ولی اگر اون آقا رفته که برنگشته، خوب قضیه تموم شده است. اصرار شما چیزی رو که عوض نمی کنه، فقط سن تون بالاتر میره و فرصت هاتون رو هم ازدست می دید.

 

تصویر 37
نویسنده 37 در

سلام 

شما الان با اون اقا احتمالا ارتباط نداری؟؟

اگر خواهانت باشه خانوادت رو راضی میکنه انقد میاد ومیره تا نظرخانوادت جلب بشه.هر پسری که اینجور برابه دست اوردنت دست و پا زد توام براش مایه بزار.نه این اقا که رفته چه بسا الانم نامزد کرده باشه. چند سال دیگه به الانت میخندی.خواستگارای دیگه رو فعلا قبول نکن تا از فکره اون اقا دربیای.تحت تاثیر جو و یا حرفای دیگه نرو که خواستگارت تموم میشن یا فرصتای خوب میره اول باید از نظر روحی خوب بشی با نشدن وصلت با اون اقا کنار بیای بعد.عجله نکن چیزی که زیاده پسر خوب یکیشم سهم شما میشه ان شالله.

موفق باشی.

تصویر آسمان95

خب از کجا اینقدر مطمئنی که اون پسر به درد تو میخوره و خانوادت دارن اشتباه میکنن؟

شاید خودت داری اشتباه می کنی!

الکی لج باز ی نکن دختر

می یاد یه روزی که اون پسر راحا با یکی دیگه ازدواج کرده و تو الکی به همه جواب رد دادی و دیگه خواستگار نداری ........

تصویر کاظمیان

با سلام

توضیحات شما ناقص است و در متن بیان نداشته اید که مدت دوستی و آشنایی قبل از خواستگاری چه مقدار است. ولی در عین حال اگر دوستی و علاقه ی شما قبل از ازدواج است مقصر خود شما هستید که با یک ارتباط ناسالم باعث ایجاد علاقه شده و این علاقه با مخالفت خانواده ها نافرجام مانده است. حال اگر حتی این علاقه بطور سنتی باشد یا با سابقه‌ی قبلی ، چند راه حل پیشنهاد داده می شود:

برای فراموش کردن عشق بی سرانجام این کارها را انجام دهید:

-  کلید فراموشی این است که دل شما از رسیدن به او ناامید شود. لذا هرگونه شماره تماس و راه ارتباطی را از بین ببرید.
-  توجه کنید که این عشق مثل اعتیاد روح و جسم شما را نابود خواهد کرد، پس سعی کنید از آن متنفر شوید.
-  فکر نکنید که فراموش کردن محال است چون عده زیادی توانسته‌اند پس شما هم می‌توانید.
-  هر گونه نشانه‌ی او را از بین ببرید یا از خود دور کنید و جایی که شما را یاد او می اندازد نروید.
-  خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به او را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت را با یادگیری مهارتهای هنری، مهارتهای زندگی، تفریح و بازی و مطالعه و ... پر کنید.

-  در نشستهای دوستانه و فامیلی و سفرهای جمعی و کلاسهای مختلف بیشتر شرکت کنید.
-  از تنهایی بپرهیزید.
-  فعالیتهای ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند.
-  ارتباط محبت آمیز با مادر و اعضای دیگر خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.
-  ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت (علیهم السلام) برقرار کنید و از خدا بخواهید که این علاقه از دل شما دور شود.
-  از دعا و گریه در درگاه خدا غافل نشوید چون هم سبک می‌شوید و هم ممکن است که خدا دل شما را از این علاقه خالی کند.
-  سعی کنید اعتقادات دینی خود را از طریق مطالعه، شرکت در جلسات دینی، خواندن قرآن، خواندن ادعیه‌های وارده به خصوص دعای توسل و دعای کمیل، خواندن اذکاری همچون صلوات، بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم، لاحول و لاقوة الا بالله و استغفرالله ربی و اتوب الیک، ارتقاء دهید.

-  در صورت امکان، هرچه زودتر با فرد مناسب ازدواج کنید؛
چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ می‌کند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع می‌کند.

جدال با خانواده و ازدواج بخاطر ترحم و یا لجبازی با خانواده سفارش نمی­شود چون این گونه ازدواج ها درست نیست و در زندگی با مشکل روبرو می شوید. وقتی دو  جوان با هم ازدواج می کنند علاوه بر آنها خانواده های آنها هم با هم ارتباط برقرار می کنند. و وقتی خانواده یک نفر مخالف باشد و دست از حمایت فرزندشان بردارند قطعا این جوان در زندگی به مشکل می خورد.
 و در پایان اگر خانواده با ازدواج شما مخالف هستند، در مرحله اول اگر در انتخاب خود مطمئن هستید و صرفا بخاطر احساسات و وابستگی تصمیم به ازدواج ندارید سعی کنید آنها را قانع کنید. اما اگر به این نتیجه رسیدید که راهی جز فراموشی ندارید؛ برای فراموشی راهکارهایی که گفته شد انجام دهید.

موفق باشید