وسواس داره داغونم میکنه

23:43 - 1394/05/13

نزدیک به 4 ساله که وسواس فکری داره عذابم میده از زمانی که ارشدم رو در شهر دیگه خوندم و دچار افسردگی شدم و الان 2 ساله که روزبه روز بدتر میشم...نمیدونم اسمش رو بذارم ترس یا ناامیدی یا ایمان ضعیف...این روزها حال خوشی ندارم و همش ناامیدم...فکر آینده ای که هنوز نیومده داره داغونم میکنه و فرصت های گذشته که از دست دادم داره دیوونم میکنه و حالم رو از من گرفته طوری که فکر آینده نمیذاره لحظه ای به فکر حالم باشم...دنبال کار میرم و موقعیتی که به دست میارم همش وسواس پیدا میکنم و تو دلم میگم اینم به دردم نمیخوره ...از همه جا فراریم و نمیتونم یه جا بند باشم ...واسه کار هفته پیش شهر دیگه پیش دوستم رفتم تا بتونم اونجا کار پیدا کنم و بمونم و واقعا یه موقعیت هم جور شد اما بازم نتونستم با خودم کنار بیام و همش در فکر پس زدن بودم و نتونستم با اون شهر کنار بیام و برگشتم...واقعا نمیدونم مشکل من چیه که نمیتونم یه جا سرگرم کنم خودم رو و به این افکار غلبه کنم ...همش در حال فرارم و فک میکنم موقعیت بهتری هست در صورتی که میدونم ممکنه بدتر بشه اما بهتر نمیشه ...به همین دلیل تبدیل به آدمی شدم که بی حوصلم و همش میخوام تو خونه باشم و در اجتماع نباشم حوصله آدمها رو ندارم ...حتی برادرا و خواهرام میان خونمون ازشون دوری میکنم ...نمیدونم چه بلایی سرم اومده ...بی اندازه سخت گیر و وسواسی شدم که داره بیچارم میکنه نمیتونم لحظه ای به آینده فک نکنم ...بی انگیزه شدم و نمیتونم تصمیم درست بگیرم ...احساسم میگه دوشخصیتی شدم طوری که 2 روز خوبم و 2 روز دیگه افسرده ...دارم دیوونه میشم و مثل شمع آب میشم ...اشتها به غذاندارم ...شاید بگین افسرده شدم و ممکنه اینطور باشه اما نمیدونم این افکار رو چیکار کنم که ذهنم رو باز کنه تا بهتر فک کنم و تصمیم بگیرم و اقدام کنم ...اشتباه من این بود که دوران کارشناسی نرفتم سرکار تا توی محیط باشم و با آدما باشم تا بتونم با روحیات آدما آشنا بشم تا در این سن دچار چنین وسواسی نشم ...از همه دوستان میخوام که اول از همه برام دعا کنن چون عمرم داره هدرمیره و دوم اینکه راهکارایی بدن که کارساز باشه و من رو از این بحران نجات بده...

http://btid.org/node/70597
تصویر elham63
نویسنده elham63 در

سلام بر مشاور و دوستان گرامی

هنوز نتونستم این وسواس رو برطرف کنم بدجوری ترس و اضطراب رو در دلم محکم کرده طوری که حتی پیش روانشناس هم رفتم و دارم سعی میکنم ترس رو از خودم دور کنم اما واقعا مثل خوره افتاده به جونم ...یه موقعیت خیلی خوب ازدواجم رو هفته پیش به همین دلیل از دست دادم طوری که حتی نتونستم کلماتم رو خوب بیان کنم ...همش شکسته صحبت میکردم و بیشتر سکوت ...ذهنم کامل قفل کرده بود زبونم باز نمیشد و فقط نگاه میکردم و از رفتار طرف متوجه شدم که گند زدم و به 15 دقیقه نکشید اون بنده خدا دید نمیتونم پا شدیم و خاتمه یافت...90 درصد مطمئنم درست حرف نزدن و شکسته حرف زدنم و ترس باعث جواب ندادن ایشون بود...حتی واسه کار هم ترس دارم...مشاور عزیز شما بگین آیا پیش روانپزشک با مصرف دارو ممکنه بهتر بشم....تو رو خدا کمکم کنید دارم داغون میشم ...کوه و ورزش هم میرم اثری نداره ...نمیدونم چه مرضیه که ولم نمیکنه ...روانشناس گفت تو رو کسی در قاب قرار داده که نمیتونی راحت صحبت کنی و میخوای بی نقص باشی و واقعا هم حرفاش درسته استاد من دوره ارشد از من یه آدم حساس و دقیق و منظم ساخته که خارج از اون چارچوب نمیتونم کاری کنم و همش میترسم اشتباه کنم و فقط روی اشتباهاتم زوم کردم و مثبتهام رو نمیبینم و همین منو داره داغون میکنه....ازتون خواهش میکنم بیشتر راهنماییم کنید ....التماس دعا

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

سلام کتا* افسردگی چرا* رو بخون فک کنم کمکت کنه. (فک کنم نویسندش برنز باشه)یه تستم هم توش هست که میزان افسردگیت رو معلوم میکنه

تصویر پروانه

سلام عزیزم
بهت توصیه میکنم حتما به یه روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنی، خیلی میتونه کمکت کنه ، وسواس فکری و خلق نامتعادل فقط با مشاوره حل نمیشه، نیاز به درمان اساسی داره بالاخره روح هم گاهی مثل جسم بیمارمیشه و نیاز به درمان داره
موفق باشی

تصویر توفیقی

سلام
از اعتماد شما به گروه مشاوران "رهروان  ولایت" تشکر میکنم.
واسواس و افسردگی دو مشکلی هست که هر کدام راهکارها و مهارتهای درمانی خاص خود را دارد. در برخی از اوقات افسردگی انسان برخاسته از وسواس اوست که در این صورت با درمان وسواس افسردگی هم برطرف میشود. اما گاهی اوقات مسئله برعکس میشود یعنی وسواسی که در یک فرد وجود دارد ممکن است به خاطر افسردگی وی باشد پس در این صورت باید افسردگی درمان شود تا وسواس هم برطرف شود. با این توضیح لازم است برای تشخیص درست و درمان اساسی با مشاوره حضوری با یک روانشناس پس از تشخیص و ارزیابی مشکل خود را کاملا برطرف نمایید .

البته اگر وسواس شما یا افسردگی شما در حد یک نگرانی جزیی باشد و بیشتر تصور باشد تا یک مشکل حادِ روانشناختی، توصیه های زیر می‌تواند به شما کمک کند تا حدودی بهتر شوید ولی در صورتی که واقعا دچار وسواس یا افسردگی باشید انجام دادن آن تقریبا غیر ممکن میباشد.

از جمله:
 1.تجديد نظر دربارة شناخت ها، باورها و انتظارات. به اعتقاد برخي روان شناسان، افسردگي برخاسته از تفكرات، باورها و انتظارات غلط دربارة خود، جهان، ديگران و پديده هاي زندگي است. اگر انتظارات انسان غيرواقعي بوده و تفسير و تحليل درستي از قضايا نداشته باشد، ممكن است به افسردگي مبتلا شود، لذا بايد به فرد افسرده كمك نمود تا قالب هاي شناختي و افكار و انتظارات خود را اصلاح كند.
مثلا فردی که خود را فرد شكست خورده و ناتوان مي داند به كلي از زندگي نااميد شده و نسبت به ديگران بدبين می باشد و ديگر انگيزه اي به تعامل و ارتباط با ديگران و حضور در جمع ندارد.
و یا اگر فردي انتظار داشته باشد كه ديگران هميشه به او احترام بگذارند، و به نيازها و خواسته هاي او به موقع پاسخ دهند، ممكن است در صورت عدم ارضاي نيازهاي او يا مشاهدة صحنه اي از برخوردهاي منفي ديگران، فوراً ناراحت شده و نگرش منفي پيدا كند، اين در درازمدت ممكن است مبتلا به افسردگي گردد.
انسان نبايد هميشه انتظار پيروزي را داشته باشد، نبايد هميشه انتظار داشته باشد كه ديگران به او احترام بگذارند. بايد تصورات و تفكرات كلي و قاطعانه خود را اصلاح كند، مثلاً به جاي انتظارِ احترام دايمي از همگان، بگويد: اگرچه من دوست دارم ديگران به من احترام بگذارند، ولي شرايط هميشه بر وفق مراد من نيست.[1]

2.بهبود روابط بين فردي. يكي از عوامل اصلي و عمدة افسردگي، روابط ناسالم و يا محدود با ديگران است. افراد به هر اندازه بتوانند گسترة روابط بين فردي و اجتماعي خود را افزايش داده و بيشتر اوقات و ساعات شبانه روز خود را با دوستان نزديك خود سپري كنند، از رنج آن ها كاسته مي شود. در اين گونه موارد، خانواده و دوستان بايد پيشگام شوند و روابط صميمي و عاطفي با فرد بيمار برقرار كنند.

3.تفريح و سرگرمي. پرداختن به سرگرمي هاي مفيد و مفرّح نيز مي تواند در كاستن افسردگي فرد مؤثر باشد. بايد برنامه اي تنظيم كرد تا حدّ اقل هفته اي سه بار به تفريح و سرگرمي و بازي ها و ورزش هاي مفيد پرداخت.

 4.اشتغال و برنامه ريزي براي اوقات فراغت. بسياري اوقات افسردگي برخاسته از بي برنامه‌گي و بيكاري است. افرادي كه بيشتر اوقات بيكار و در منزل هستند، بيشتر به افسردگي مبتلا مي شوند.

5.توجه به مسايل معنوي و توکل و تقويت ارتباط خود با خدا. از نظر ديني بهترين روش براي درمان افسردگي ارتباط معنوي با خدا و ذكر و ياد او است. با ياد خدا انسان به آرامش مي رسد. الا بذكر الله تطمئن القلوب [رعد/ ۱۳] تحقيقات تجربي نيز نشان داده است كه ذكر و ياد خدا و انجام عبادات موجب درمان افسردگي است.[2]
 

موفق باشید

منبع:
[1]. آلبرت اليس، احساس بهتر، بهتر شدن، بهتر ماندن، ترجمه: مهرداد فيروزبخت، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ اول، ۱۳۸۲، فصل ۲ و ۳.
[2]. مجموعه مقالات اسلام و بهداشت روان، پژوهشكدة فرهنگ و معارف، ۱۳۸۲، ص ۱۰۳-۷۳.