آیا باید به خاستگاری که قصد ازدواج با او راداریم حقایقی را درباره والدین مان بگوییم مثلا ازدواج مجدد پدر؟چرا که گاهی خانواده پسر بشدت مخالفت میکنند با ازدواج و از طرفی اگر بعد از ازدواج مطلع شوند دعوا راه می اندازند که شما دروغ گو هستین و...
چه باید کرد؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
سلام
صداقت یکی از مهمترین ویژگی ها در ازدواج هست. اگه از همون اول نگید، بعدها براتون مشکل ساز میشه یا اینکه بعد از چند جلسه اشنایی، ضربه بدی به روح هر دوتون میخوره
جلسات اول نگید؛ بذارید چند جلسه بگذره، چون شاید همون جلسه اول و دوم سر مسایل کلی با هم تفاهم نداشتید و کنسل شد کلا.
ولی اگر خوب جلو رفت، پیش از آنکه قطعی شود، بگویید.
ولی گفتنش بنظرم خیلی بهتر از نگفتنشه.
سلام بگید بهتره.چون ممکنه بعدا بقول خودتون بهانه باشه که پنهان کاری کردن لابد خودشون میدونستن چجور خانواده ای هستن و...در حالی که هیچ مشکلی هم نداره ازدواج مجدد پدر شما نه کار بدیه نه جرمه نه به کسی مربوطه ولی همین که تقی به توقی بخوره شلوغش میکنن و بعنوان یه اهرم برای تخریب طرف مقابل ازش استفاده میکنند.اگه به مراحل قطعی رسیدید بشینید هر چی که به نوعی به شما میتونه مربوط بشه رو بگید که من اینم فردا نگی بابات ال بود داییت فلان بود.که دیگه اضطراب اینو هم نداشته باشید که نکنه بفهمن یا حالا که فهمیدن چی میشه و...
با سلام خدمت شما مخاطب گرامی
معمولا جلسات خواستگاری بیشتر برای شناخت بهتر نسبت به سلایق و معیارهای دو طرف است و سخن از ازدواج مجدد پدرتان که گناهی هم مرتکب نشده جایی در این جلسات ندارد و بهتر است در جلسات اولیه گفته نشود.
بگذارید خودشان متوجه این مسأله شوند ( در این صورت شما دروغ نگفیتد بلکه یک اتفاق را برایشان توضیح ندادید، که گفتنش، واجب و لازم نبوده است.)
یا بعد از چندین جلسه به ایشان بگویید. ( که باز هم میگویم، پدر شما گناهی نکرده و در ضمن شما دختر هستید و کسی را بخاطر کار پدرش از ازدواج محروم نمیکنند.)
پس با خیال راحت در خواستگاری در مورد موضوعات مهم زندگی و آینده تان حرف بزنید و با آگاهی بهتر برای ازدواج اقدام کنید. و به این مسائل حاشیهای فکر نکنید.
امیدوارم موفق باشید. با تشکر
اینکه دوتا خواهرم بعد از اینکه خانواده همسرشان متوجا این موضوع شدند شروع به بهانه گیری کردندمثلا گفتند ما نمیخواستیم پسرمان باچنین خانواده ای وصلت کندو چندین وچندسال هر موضوعی رو به ازدواج مجدد پدرم ربط میدادند و خواهرم خیلی اذیت شد حتی مشکلات اخلاقی پسرشان را اینگونا توجیح میکردند که خواهر من بخاطر زندگی در چنین خانواده ای احتمالا مشکلات روانی دارد و پسر ما خطایی انجام نمی دهد چون توی خانواده ی درستی بزرگ شده...اینها را میگفتند درحالی که به عینه روابط محبت آمیز والدینم نسبت به ما و یکدیگر رو میدیدند اما خوب بهانه خوبی پیداکرده بودند برای نمذیرفتن رفتار های اشتباه خود و پسرشان.
برای همین ترجیح میدم قبل از ازدواج مطرح کنم اما چگونه واقعا نمی دانم.
ممنون میشم راهنماییم کنید که چجوری بیان کنم که حرمت پدرم حفظ شود راستش حداقل در فرهنگ ما نمی شود گفت کارخطایی صورت نگرفته چراکه ازدواج مجدد ،خیانت به همسر و خانواده است و اصلا کار عادیی نیست.
با سلام خدمت شما
اگر نظرم رو دقت کرده باشید متوجه میشوید که بنده عرض کردم جلسات اول این موضوع را نگویید زیرا شاید آنها از این مسأله سوءاستفاده کنند و هر بحثی که شود به موضوع ازدواج مجدد پدرتان ربط دهند. از آن جایی که پدرتان کار اشتباهی نکرده، شما نباید در موضع ضعف قرار بگیرید. بلکه با اعتماد به نفس در جلسه خواستگاری حاضر شوید و در مورد ملاک های اصلی حرف بزنید. در ضمن این موضوع آن قدر هم مهم نیست که بخواهد یک ازدواج بر مبنای آن تشکیل شود یا نشود. ازدواج موفق معیارهای مهمتری دارد که باید بررسی شود.
با این حال اگر قصد دارید این موضوع را مطرح کنید. سعی کنید هر زمان بر سر مسائل اصلی به توافق رسیدید. این موضوع را بیان کنید. ولی به گونه ترحم آمیز نباشد که شما را در موضع ضعف قرار دهد. بلکه به گونه غیرمستقیم وارد شوید مثلا: هر کسی باید جوابگوی اعمال خود باشد. همه ما و شما فقط از اعمال خودمان از ما سوال میشود. اگر پدری کاری کرده، به پای دخترش نوشته نمی شود. یعنی به گونه غیر مستقییم بیان کنید و از موضع ضعف حرف نزنید که بعدا برایتان دردسر شود.
موفق باشید.
سلام؛ عزیزم!
ابتدا پوزش میخوام که از من نپرسیدید؛ ولی من ورود میکنم. عزیزم من بعنوان کسی که هم فرزند طلاقه و هم پدرم دو زن داره و مادرم همسر دوم هست؛ بعنوان کسی که اینروزها درگیر مشکلات برادرم هستم که ایشان هم مثل شما گرفتاره؛مینویسم...
فدای دلت بشم اینجا بهت مشاوران مشاوره های خوبی میدن. من از مشاوره هاشون زیاد استفاده کردم و نتیجه مطلوب گرفتم. ولی در رابطه با این موضوع خاص بهت میگم ورای هم راهکارهایی که بهت میدند باید دلت رو بزرگ کنی... باید بتونی یک گوشت در باشه یک گوشت دروازه... باید اینقدر روی خودت کار کنی که حرفهای صدمن یک غاز دیگران در این رابطه خم به ابرویت نیاره... جوری که ارامشت روحفظ کنی و اذیت نشی عزیزم. سنت را ننوشتی؛ حدس میزنم جای فرزند من هستید. ولی باید همینجوری ادامه بدی تا بحدی پختگی بیاموزی که دیگران از سنگینی رفتارت به خودشون اجازه ندند با هر ادبیاتی با شما سخن بگویند. و اِبا کنند هر حرف بیخودی رو به شما بزنند.
عزیزم ادم گاهی حس میکنه هر یک از اعضای خانواده که کمی بیش از محدوده عرف حرکت کنه هرچند که براساس حکم شرع هم باشه؛ ولی از حق بقیه افراد خانواده زده...
بهتره ادامه ندم....
ببخشید قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم. فقط به عنوان یک همدرد حس کردم بهتون باید یک چیزهایی رو بگم.
فدای دل خسته ات...
برات ازدواجی خوب و همسری ارزشمند و دلی پر از آرامش آرزو میکنم. امین
یاعلی
سلام و تشکر از صحبت های خوب و خیر خواهی شما.
سلام صبح بخیر عزیزم
خیرخواهی هم خوبه؛ ولی ای کاش بلد بودم راهکار بدم. منتها زندگی به من آموخت ارامش بهترین نعمت خداست. آرامشی که از درون آدم میاد، رو هر کسی نمیتونه بهم بزنه. و خوبیش به اینه که این ارامش اکتسابی هست. یعنی ما میتونیم خودمون ارامش را در درون خودمون پرورش بدیم.
برای خودم و شما و همه هم میهنانم خاطری آرام و دلی مطمئن را ارزو میکنم. امین
یاعلی
باسلام و عرض ادب
استاد؛ کاش به همین آسانی و راحتی بیان و کتابت بود، که فرمودید ؛ متاسفانه ابدا چنین نیست.