16:04 - 1393/06/20
سلام آیدا هستم و ۲۰سالمه. حدودا ۱/۵سالی میشد که با یه آقاپسری ارتباط داشتم البته نه از این رابطه هایی ک الان مد شده چون فعلا شرایط ازدواج نداشتیم واسه خودمون تصمیم گرفته بودیم تا ی مدت فقط از هم باخبر باشیم تا زمان ازدواج....ولی بابام متوجه این رابطه شد و منم همه چیو بهش گفتم اونم رفت ته توی پسره رو درآورد و من فهمیدم که این آقا شرایط خودشو خونوادشوبالاتر از سطح واقعیش بهم گفته و بابامم کاملامخالفه میگه سطحشون پایینه و از این حرفا منم با این که اینارو قبول دارم ولی نمیتونم تصمیم بگیرم ک ولش کنم یا پای احساسم بمونم؟؟از طرفی دیگه همه ش فکر میکنم تموم مدت داشته بهم دروغ میگفته!
انجمنها:
http://btid.org/node/40490
ممنونم م از همگی
کمکم کردید واقعا
از بس با خودم فکر کردم که دیگه نمیتونستم تصمیم بگیرم ولی تونستم جمع بندی کنم دیگه
موفق باشید همگی
مخاطب گرامی!
همینکه زود متوجه شدید از بیراهه خودتون رو به راه اصلی برسونید جای شکر داره
راه اصلی همون اعلام رسمی خواستگاری و اقدام و تحقیق هست
متاسفانه به خاطر خیلی از مسایل هم به دلیل اینجور رابطه های قبل از خواستگاری پدرها هم مجبور میشن زودتر اقدام به تحقیق کنن، کما اینکه هنوز معلوم نیست *خواستن* ی ( خواستگار) در راه است واقعا یا نه
موفق و موید باشید
سلام
ب نظر منم کامل رابطرو قطع کن/اگه دوست داشته باشه و البته خدا هم بخواد رسمی میاد خواستگاری
خودتم جلو اون کوچیک نکن/اگه الان با این دروغا ک بهت گفته بازم بری بچسبی بهش/بعدا میگه این خو ولم نمیکنه هر کاری دلشه میکنه
سلام به سرکار خانم آیدا .......
اینکه شما یکسال و نیم هست با پسری ارتباط داشتید و متوجه دروغ هاش نشدید ......یعنی با یه مار خوش خط و خال طرف هستید که تو زندگی هم معلوم نیست بشه بهش اعتماد کرد ....... اما خب یه نکته ای این وسط هست که باید بهش دقت بشه ...... اگه پسری از دختری خوشش بیاد و شرایط مالی یا چیزهای دیگه اش خوب نباشه بخاطر عشق و علاقش خیلی مواقع مجبور میشه دروغ بگه .... البته قاعدتا نمیشه به همچین افرادی اعتماد کرد تو زندگی و اصلا توجیهی واسه کارش نیست .... اما باید اینجا بین دوجنس از پسرا تفاوت قائل شد .... بین پسری که واقعا دختری رو میخاد ولی شرایطش از دختر پایین تر هست یا نمیخوره و پسری که واقعا اومده واسه دوستی و خوش گذرونی و شیادی .....
شما تنها کار عاقلانه ای که بهتره انجام بدی اینه که به حرف پدرت گوش کن ...... دل و قبل و احساستو نسبت بهش از بین ببر ........
یا به خواستگاریت میاد و خب مراحلش طی میشه حالا یا میشه یا نمیشه و یا کلا خواستگاریت نمیاد .....
پس به طور کامل رابطه ات رو قطع کن بخاطر دل خودت و زندگیت .... اگه رابطه قطع بشه و احساس از بین بره خودت بهتر میتونی برای ایندت و زندگیت تصمیم بگیری .....
ان شا الله که تصمیم درستی خواهید گرفت !!!!!!!!!!!!!
خوشبخت باشید
یاحق
من نمی فهمم حالا که بابات اینجوری از یه رابطه غلط نجاتت داده چرا باز تردید داری از بهم زدنش؟؟؟؟؟یکم فک کن وقتی درمورد مشخصاتش ینی چیزایی که تو دیر یا زود می فهمیدی و اصلا امکان پنهان کاری وجود نداشت بهت دروغ گفته یعنی احتمال نمیداده تو هیچوقت بفهمی ینی قصدش ازدواج نبوده ینی وعده ازدواجشم دروغ بوده!!!!!! به نظر من ادامه دادن این رابطه اصلا به صلاحت نیست کسی که تا اینجا اینارو بهت دروغ گفته از اینجا به بعد دیگه چه دروغای شاخ داری میخود بگه؟؟؟؟؟؟
سلام مروارید جان بله منم کم کم به همین نتیجه رسیدم زیاد احساساتی بودنم خوب نیست؛) مرسی
خواهش میکنم ایدا جان.
با تشکر از نظر کاملتون...
من اینو ننوشتم که ایشون اومده با بابام صحبت کرده و معذرت خواهی و از این حرفا و شرایط زندگیشو به بابام گفته و بابامم بهش گفته که سطح زندگی ما با هم جور درنمیاد ولی با این حال بهش گفته هرزمان که توانایی ازدواج داشتی بیا فقط برای ازدواج و دیگه رابطه ای بینمون نباشه
حالا با این توصیفات من موندم که خودم باهاش صحبتی داشته باشم؟یا واقعا ازش بیخبر باشم تا ببینم سرنوشت چی برام رقم میزنه؟
ایدا جان سلام من پست شما رو خوندم بنظر من اگر شما غیر از حرف پدرتون حرفی بزنی و باهاش در ارتباط باشی برات خوب نیست چون پدرت کاربسیار عاقلانه ای انجام داده و به ایشون همه چی رو گفته حالا اون هست که باید تصمیم بگیره. اگر برخلاف حرف پدرت بخوای باهاش صحبت کنی اینطوری بعدها اقا پسر ازت بقول معروف آتو دستش دادی.
سلام
اینجا دو تا مسئله هست. یکی پایین بودن سطح ایشون و دیگری دروغ گفتن ایشون توی این مدت. در مورد اولی باید عرض کنم صرف پایین بودن اگه خیلی زیاد نباشه مشکلی ایجاد نمیکنه و میشه باهاش کنار اومد اما در مورد دومی باید بیشتر بررسی بشه. اگه ایشون کلا اهل دروغ و کلک باشه زندگی با چنین شخصی با مشکل مواجه میشه. البته ممکن هم هست پدر شما توی تحقیقاتش دقت نکرده باشه یا اینکه چون نمیخواد دخترش اینجوری ازدواج کنه یه مقدار اختلاف رو زیاد جلوه داده!
بنابراین برای روشن شدن همه این موارد بهترین راه اینه که شما به طرف بگی رابطه ما از اول کار درستی نبوده و ادامه دادن اون هم به صلاح نیست. بهش بگید اگه قصد ازدواج شما جدیه باید همین الان رسما اقدام کنی تا علاوه بر اینکه ما با هم بیشتر آشنا میشیم، نظر خونواده ها رو بدونیم ببینیم اصلا موافق این ازدواج هستن یا نه چون نظر ما به تنهایی برای ازدواج کافی نیست. پدر من جریان رو فهمیده و مخالفه مگر اینکه تو بتونی خلاف تصورش رو بهش ثابت کنی. راه ثابت کردنش هم اینه که رسما از طریق خونواده اقدام کنی. اگه گفت فعلا شرایطش رو ندارم بهش بگید اقدام اولیه برای ازدواج نیاز به شرایط خاصی نداره. با این حال اگه فکر میکنی شرایطش رو نداری چاره ای جز فراموش کردن همدیگه نداریم چون من نمیتونم سالها بلا تکلیف بمونم.
اینجوری اگه قصد ایشون جدی باشه حتما اقدام میکنه. وقتی اقدام کرد قضیه کاملا مشخص میشه که جریان چی بوده؟ اینکه ایشون دروغ گفته یا نه و اگه آره چرا این کار رو کرده؟ بعد میتونید با کمک خانواده تمام جوانب ایشون رو بررسی کنید و اگه به نتیجه مثبت رسیدین جواب بله بدین و اگر هم به هر دلیلی به این نتیجه رسیدین که طرف مورد مناسبی نیست جواب رد میدین. خوبی این روش اینه که شما به حقیقت پی میبری و اگه بنا باشه ایشون رو فراموش کنی، راحت میتونی این کار رو بکنی چون عقلا به این نتیجه میرسی که طرف مورد مناسبی نیست در حالی که اگه همینجوری بخوای فراموشش کنی شاید همیشه با خودت بگی کاش باهاش ازدواج میکردم و فراموش کردنش سخت بشه.
پیروز و سربلند
مرحبا استاد
واقعا لذت میبرم از چنین مشاوره ای
ظریف و بادقت
یعنی مث یک طبیب همه زوایارو بررسی میکنید تا طرف از هر جهتی بتونه تصمیم بگیره
زنده باشید