سلام من یک خانم ۳۱ ساله هستم با دو فرزند دختر ۱۲ و ۴ ساله ۱۳ ساله ازدواج کردم ولی زندگی سختی و پشت سر گذاشتم از جمله اینکه یک پدر بداخلاق داشتم که دائما با مادر در حال دعوا و کتک کاری بود به خاطر فرار از خانه پدری تن به ازدواج با مردی که یک ازدواج ناموفق داشته و۱۲ سال از خودم بزرگتر بود دادم اوایل ازدواج سعی کردم بهش علاقه مند بشم حتی خیلی زود بچه دار شدم و واقعا شوهرم و دوست داشتم ولی ایشون خیلی بهم بی محبتی کردن و اینکه خیلی به خانوادشون وابسته بودن هزار بار گریه کردم التماسش کردم که بهم بی توجه نباشه ولی چند روز رفتاراش خوب میشد ولی بعد یک مدت دوباره میشد همون آدم ثابق منم واسه فرار از زندگی تلخی که داشتم به سیگارو مشروب روی اوردم که متوجه شد و کارمون به دادگاه و طلاق کشید ولی با اسرار من چند جلسه رفتیم پیش مشاور و مشاور هم گفت بهترین کار اینه که از هم جدا بشید آبروی من و تا خانوادش و کل فامیلشون برد ولی بازم به اسرار من دوباره به زندگیمون برگشت تا چند وقت رفتاراش خیلی خوب بود و منم باب میلش رفتار میکردم و راه میرفتم و دوباره باردار شدم و بچه دومم و به دنیا اوردم ولی شوهرم دوباره اون رفتاراش و بی محبتیاش برگشت انقدر تو زندگیش عذاب کشیدم که کلا ازش سرد شدم و دیگه هیچ حسی نصبت بهش ندارم الان جوری شده که همش بهم محبت میکنه ولی با همه ی وجودم ازش متنفرم همش به جدایی فکر میکنم اینکه ازش جدا بشم برام مثل یک آرزو شده ولی ایشون دست از سرم برنمیداره محبتاش و توجه هاش دیگه هیچ تاثیری روم نداره هرکار میکنم دوسش داشته باشم نمیتونم فقط دارم عذاب میکشم تورو خدا راهنماییم کنید چطوری میتونم ازش طلاق بگیرم
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
درست است که ایشان کارها و رفتارهای بعضا نادرست و ناخوشایندی را انجام داده که باعث رنجش و دل آزردگی شما نسبت به او شده است، ولی ساخت زندگی با از خودگذشتی و صبر و شکیبایی معنا پیدا میکند. تا به حال فکر کردهاید اگر از همسرتان جدا شوید، ادامه زندگی برای شما چگونه خواهد بود؟ آیا امکان ازدواج مجدد شما با توجه به آبروریزی که صورت گرفته در آینده وجود دارد؟ آیا به این فکر کردهاید که در آینده معیشت خود را چگونه سپری کنید؟ آیا به این فکر کردهاید که وضعیت فرزندانتان بعد از طلاق و جدایی چگونه میشود؟ آیا با شما زندگی میکنند یا با همسرتان؟ آیا به این فکر کردهاید که چه ضربه روحی به فرزندانتان با این طلاق وارد میشود و این امکان هم وجود دارد که این تجربه تلخ را در زندگی خودشان هم تکرار کنند؟
به شما حق میدهم که از همسرتان بسیار ناراحت و رنجور باشید، ولی آیا به اشتباهات و خطاهایی که خودتان هم در زندگی داشتهاید فکر کردهاید؟ آیا بهتر نیست به خاطر خودتان و فرزندانتان و حتی شوهرتان یکبار دیگر به او فرصت بدهید تا این زندگی را به یک زندگی خوشایندی تبدیل کنید تا آینده فرزندانتان تحت تاثیر زندگی موفق شما بتوانند زندگی خوشبختی را در آینده تجربه کنند؟
موفق باشید.
سعی کنید با هم کنار بیایید اخه الان با دو تا بچه و طلاق به نظرم صلاح نیست. شما فک کردی اگه طلاق بگیری مرد ارزوهات میاد با اسب سفید و باهات ازدواج میکنه . به نظرم به این فک کن که این بار شاید شوهرتون واقعا عوض شده و قصد اصلاح و محبت به شما رو داره