کی گفته ازدواج از طریق دوستی غیر موفقه؟

19:05 - 1393/07/02

من و شوهرم بعد از پنج سال دوستی ازدواج کردیم و خانواده هامون مخالف ازدواج ما بودند اما اخر مجبور به پذیرش ازدواجمون شدند و خانواده من و همسرم از روز خواستگاری با هم نمیساختند و کلا منتظر بهم خوردن عقد ما بودند بیستم شهریور ماه که گذشت مراسم عروسیمون و برگزار کردیم مادر شوهرم نمبخواست به مراسم بیاد و با اصرار شوهرم اومد و منتظر جرفه بود که مراسم و بهم بریزه و اخر شب مراسم سر یه حرف کوچیک از طرف خانواده خودم دعوا راه انداخت و جلو همه مهمونها شروع به داد و بیداد کرد و بحث بین دو خانواده بالا گرفت و فقط کم مونده همدیگر و بزنند بعد از اون شب همسرم اجازه نمیده خانواده ام و ببینم یا باهاشون تلفنی حرف بزنم و گفته اونا هم حق ندارن بیان خونمون حالا من موندم این وسط از طرفی دل تنگ خانواده ام و از طرفی نمیخوام زندگیم بهم بخوره... شما راهنماییم کنید بگید من چیکار کنم؟؟؟؟؟

http://btid.org/node/41703

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 13 =
*****
تصویر mohammad6258

سلام شما باید با پدر و مادرتون رابطه برقرار کنید نه دور از چشم همسرتون نه

ولی باهشون حرف بزنید اونا هم خوشبختی شما رو یمخاند دیگ بگید خوشبختم بالاخره هر جور هس راضی شون کنید چون رضایت پدر و مادر هم این دنیا و هم اخرت مهمه

ولی یادتون نره اول باید اوکی همسرتون بگیریدا با پنهان کاری چیزی  درست نمیشه

باتشکر

تصویر larisa
نویسنده larisa در

سلام خدمت دوستان. گلم اول اینکه میخوام تشکر کنم از راهنمایی های خوبتون...
دوم اینکه من هنوز موضوعی یا تیتر و انتخاب نکرده بودم دستم خورد ارسال کردم وگرنه اصلا موضوع من این نبود که برخی دوستان گفتن خودش هم اعتراف میکنه که ازدواج از طریق دوستی ناموفق هست
نه من هنوز به این موضوع اعتقاد ندارم و خیلی ها رو دیدم که از طریق دوستی ازدواج کردن و خوشبختند.....

تصویر هانا
نویسنده هانا در

آره حدیث جان راس میگی منم خیلی وقتا دیگه دوس ندارم بیام سایت چون ناامید کنندس 

البته شما حتما چیزی شده که انقد ناراحتی ولی حرفتو قبول دارم اوضاع خیلی بدتر از چیزیه که ما تو این سایت میبینیم

من دله کسیو که دوس دارم شکستم چون احترامه خونوادمو داشته باشم چون دله اونا نشکنه و خدا ازم راضی باشه اون دیشب رفت خواستگاری یکی دیگه اونم به اصرار خودم ولی من تنهام ولی در عوض دختریو میشناسم با پسری که دوست بود تو عرضه دوسال کله ایرانو سفر کردن هرشبو هر روز مهمونی بودن و بیرون بودن الان خیلی راحت داره با یکی دیگه که موقعیته بالاتری از دوست پسرش داره ازدواج میکنه پسرای جامعه ما فقط حرف میزنن فقط میگن پاکی نه یه فکرو اعتقاده پاک منظورشون دختریه که دست نخورده باشه برا دله خودشون برا ارضای خودخواهیشون میگن قبل از ازدواج روشن فکرو آزادن موقعه ازدواج مذهبی میشن انقد توقعاتشونو ایده آلاشون زیاده که پاکیه یه دختر توش گمه ولی باز خدا نکنه یه دختر بخواد باهاشون روراست باشه میشن پسره پیغمبر و پاکترین آدم روی زمین میتونن مجازات کنن سرکوفت بزنن فتوا بدن دلم برا دخترای کشورمون میسوزه 

تصویر hadiis
نویسنده hadiis در

نظرمن ربطی نداره به مشکل شما چون دیگه تصمیم گرفتم تواین سایت نظری نزارم  چون دیگه به حرفایی که قبول داشتم باور ندارم چون همه چی تغییر کرده چون تواین سایت و بقیه سایتا همش دم از یه چیزاییی میزنن که توجامعه واقعی توهمی و فانتزی به نظرمیرسه مثل همین قضیه دوستی وازدواج من این تیترو خوندم برعکس فکر کردم چون الان که خیلیم موفقه! همه ازدواجام شده دوستی !!! یعنی اولش دوستی بوده بعد به ازدواج ختم شده کم کم دارم به همه چی شک میکنم این یه مورده هزار موردو دیدم که موفق بودن اتفاقا باهمین مقدار سابقه دوستی.....

 

تصویر hadiis
نویسنده hadiis در

بقیه موضوعاتم همینطوره هرچی تواین سایت و سایتای دیگه بد به نظر میرسه تو دنیای واقعی مون شده خوب!!!!! کاری به بدو خوبش ندارم ولی شده دیگه!! حقیقت اینه این حرفا فایده ای نداره جامعه مون لجن تر ازاونی شده که فکرشم می کردیم لااقل به من یکی که ثابت شده الان آدمای خائن موفق ترن یا وفادار؟؟؟؟؟ادمای ساده یا ریاکار؟؟؟؟؟؟دخترای هرزه یا پاک؟؟؟؟؟ میدونم شاید nتا منفی بخوره مطالبم ولی شماها تویه سایت دورهم جمع شدین و هی حرف ازخوبی و خوب بودن میزنین انگار چشاتونو بستین و دنیارو نمی بینین به نظر من کار از کار گذشته خودتونو خسته نکنین..............

تصویر m.snake
نویسنده m.snake در

سلام دوست عزیز

اساتید خیلی خوب راهنمایی کردن

بنظرم کمی مراقب باش،            برخی              نظامی ها ( مخصوصا جاهای سخت گیر مثل نیروی انتظامی، تکاور ها، ... ) رفتارهای سادیسمی دارن، البته دست خودشون هم نیست ها، منم تو خدمتم سادیسم گرفته بودم بدون اینکه بخوام یا بدونم، ده ها برنامه کثیف برای اذیت کردن هم خدمتی ها میریختیم و میخندیدیم و لذت می بردیم الان که فکر میکنم میبینم واقعا اون من بودم؟ ،       تقریبا         تمام سربازها رفتارهای سادیسمی دارن

این لینک رو بخونی خوبه، واقعا دست خودشون نیست، محیط اینطوری میکنه

تصویر marymd
نویسنده marymd در

عزیزم یکم بزاار زمان بگذره و اعتماد همسرت بهت جلب بشه بعد کم کم برای ارتباط با خانوادت باهاش صحبت کن، به همسرت برس و در هیچ بعد زندگیت براش کم نزار، درست میشه خودش موضوع، بهش بگو 5 سال برای رسیدن به همدیگه سختی کشیدین حالا تنها هدف خوشبختی و آرامشمونه، همه چی به مرور زمان درست میشه فقط باید ملایمت  از خودت به خرج بدی وقتی که ببینه واقعا دوستش داری و کاملا هم شیفتت شد بگو دلتنگ خانوادتی، به قول دوستمونم با خانوادش رفت و آمد داشته باش طوری هم برو که با شوهرت بری و بیای که زخم زبونی نخوان بزنن، پایه های زندگیتو استوار کن تا اگرم خواستن ازدواجو به هم بزنن نتونن

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

یعنی خداوکیلی تیتر با موضوع اصصصصصصصصصصصصصصصصصصلاً همخوانی نداره هااااااااااااااااااااااااا surprise

حالا ما کدومشو جواب بدیم؟؟!!!!!!! laugh

تصویر marymd
نویسنده marymd در

آقای مهدیار من هم قبول دارم دوستی ها به جایی نمیرسه اما خانواده های محترم هم باید این ظرفیتو توی زندگیشون بوجود بیارن که پسری که تحت تربیت خودشون قرار گرفته رفته با دختر خانومی دوست شده اگه درست تربیتش میکردن آقا پسرشونم مخفی کاری نمیکردن که بعد از 5 سال بیان بگن با دختری دوست بودم و الان باهاش میخوام ازدواج کنم

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام

جناب بصیرت تفسیر تیتر این میشه که ازدواج از طریق دوستی ناموفقه اما علت اینکه اینجا سوال معکوس شده به خاطر این است که کاربر خودش به ناموفق بودن اینگونه ازدواجها اعتراف کند

تصویر larisa
نویسنده larisa در

با سلام خدمت جناب مهدیار
زمانی که من مطلب خودم و نوشتم هنوز موضوعش رو انتخاب نکرده بودم گزینه ارسال و زدم وگرنه اصلا همچنین نظری و ندارم و باز هم میگم میتونن ازدواج کنن و خوشبخت شند
ممنون از راهنمایی خوبتون اگر میشه کمی بیشتر و واضحتر راهنمایی کنید ممنون میشوم.....

تصویر ناجی
نویسنده ناجی در

سلام پاسخ جناب مهدیار و خانم هانا بسیار خوب و راهگشاست  و اگر بخوایید این راهکارها بهتر جواب بده ببینید همسرتون  چه نقطه ضعفی داره از همون جا  عمل کنید مثلا اگر عاطفی و مهربونه براش گریه کنید  و... البته بدون افراط و تفریط

 

تصویر yosef
نویسنده yosef در

باعرض سلام و تشکر
ازدواج یکی از مهمترین اتفاقات زندگی بشری است که اگر با دقت مراحل آن طی نشود باعث مشکلاتی خواهد شد . شما  اگه نظرات و يا تجربه ديگران را قبول نداريد پس خودتان تجربه كنيد .

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

فعلا بذار یکم شوهرت آروم بشه چون تازه این درگیری پیش اومده کاری نکن باهاشون خوب باش فعلا صبر کن تا عصبانیتشون بخوابه و اصلا با خونواده شوهرت وارده هیچ بحثی نشو تا اگر هنوز امیدی به جداییتون دارن با خونسردی و مصمم بودنه تو نا امید بشن بعد از یکی دوماه به یه نفر که دلسوزو عاقل و مورده اعتماده بگو با شوهرت صحبت کنه فقط اینو حواست باشه سفره دلتو برا همه باز نکن پیشه کسی از دلتنگیاتو خونواده شوهرت چیزی نگو مخصوصا به کسی که با خونواده شوهرت ارتباط داره حتی اگر بهش اعتماد پیدا کردی بهش چیزی نگو تا جایی که میتونی هیچ نقطه ضعفی دسته کسی نده خیلی مودبانه و با احترام با همه برخورد کن سعی کن تو همه مراسمایی که خونواده همسرت هستن باشی و خیلی خوب رفتار کنی تا حتی اگر کسی به خاطره دعوای عروسیت دیدش بد شده نسبت به تو دیدش عوض بشه 

شما از اول از مخالفته خونواده ها آگاهی داشتید پس میدونستید احتماله زیاد بعد از ازدواج پشتیبانی هیچکسیو ندارید و خودتون باید برا زندگیتون تلاش بکنید الانم ممکنه خیلی سخت باشه بخواید همه چیو با هم هماهنگ کنید و مراقبه همه چی باشید و ممکنه تا چند سال باید همه تلاشتونو بکنید ولی بلاخره به دوره آرامش میرسید فقط سعی کنید وجهه خودتونو بالا ببرید 

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

سلام

احسنت هانا جان  ا ز نظرات خوبي كه مي ذاري ممنونم

تصویر هانا
نویسنده هانا در

ممنون ترنم جان شما محبت داریدheart

تصویر mahseta
نویسنده mahseta در

اینجور پست ها رو میخونم از ازدواج میترسمsad

تصویر هانا
نویسنده هانا در

عزیزم با دیدنه اینجور پست ها باید از احساسی تصمیم گرفتن بترسی از دوستیه قبل ازدواج بترسی و همینطور از نارضایتیه پدرو مادر متاسفانه بعضیا فک میکنن تا خطبه عقد خونده شد همه مشکلات حله و یه زندگیه کاملا آرومو عاشقانه دارن ولی این ماله فیلما و قصه هاس که ازدواج کردن آخره داستانه ازدواج شروعه تازه اوله زحمت کشیدناس دو نفر باید سعی کنن با وجوده هر مشکلی زندگیشونو تا اونجایی که میتونن حفظ کنن و برا بهتر شدنش زحمت بکشن

تصویر یه عاشق واقعی

جواب استاد مهدیار کامل بود ابتدا باید احسنت گفت yes

سپس از تیتر ها و عناوین بی نظیرشون تشکر کرد ...... واقعا بی نظیر و فوق العاده است عناوینی که استفاده میکنید ....

ودر اخر بگم اگه دوستی خوب بود که خداوند اونو حرام نمیکرد!!!!!!!!! وقتی حرامه یعنی برای ما ضرر داره !!!!!!!!!!!!

امیدوارم از راهنمایی های استاد استفاده کنید 

یاحق

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

کاربر گرامی برای گرفتن مشاوره کمی دیر شده مثل اینکه کسی بعد از اینکه عفونت تمام بدنش را بگیرد به دکتر مراجعه کند در حالی که اگر در مراحل اول بیماری به پزشک مراجعه می کرد دکتر می توانست با یک نسخه ساده معالجه اش کند البته این بدین معنی نیست که بیماری وی درمان نخواهد داشت بلکه ممکن است برای درمان کلی زجر بکشد.

اولین اشتباه شما این بوده که خواستید از طریق دوستی ازدواج نمایید چرا که ازدواج های این چنینی مشکلات فراوانی دارند حالا خداتون را شکر کنید که بعد از 5 سال دوستی این ازدواج نیم سوز صورت گرفته و الا ممکن بود با اسیب های روحی فراوان در انتظار خواستگار بشینید

دومین اشتباه شما این بوده که بدون توجه به خواست خانواده ها ازدواج نمودید باید صبر می کردید و حداقل رضایت خانواده را جلب می کردید که این کار هم نکردید

تا اینجای پاسخم پاسخ سوال شما نبود چرا که این کارها دیگه زمانش گذشته و زندگی ریست شدنی نیست که برگردید از اول شروع کنید این مطالب را برای سایر دوستان گفتم تا خیلی دنبال دوستی نباشند و انتخاب عاقلانه ای داشته باشند تا از حلاوت خوشبختی بر خوردار باشند.

اما پاسخ شما

چه اشتباه و چه صحیح الان شما ازدواج نمودید و زن و شوهر هستید لذا باید هر کاری از دست تان بر میاد انجام دهید تا زندگی تان پایداری بیشتری داشته باشد و از انجام اعمال تنش زا جدا خودداری نمایید

شوهر شما فعلا از کار پیش امده ناراحت می باشد و بهتر است کمی بهش فرصت دهید خیلی در مورد این مسئله بحث نکنید تا کمی شعله های اختلاف فروکش کند اگر خواستید این مسئله را پیش بکشید هیچ وقت زمانی که شوهرتان از بیرون میاد خونه یا زمانی که حوصله ندارد انجام ندهید بلکه این بحث را بگذارید به زمان مناسب مخصوصا زمانی که شوهرتان ارامش دارد و مشغله ذهنی ندارد که در ان موقع می توانید با ارامش و مهربانی بهش بگویید که بالاخره درست است خانواده تان ان طور که باید شایسته برخورد نکرده اند اما بالاخره خانواده شما هستند و شما هم نیاز به پدر ومادر دارید بهشون بگو که اگر منو دوست داشته باشی باید ریشه ام را هم بپذیری هر چند اگر ریشه ام تلخ باشد چرا که درخت بدون ریشه قادر به ادامه حیات نیست و زود می خشکد لذا باید خانواده ام را بپذیری همان طور که من خانواده شما را پذیرفتم

یادتون باشد از کارهای غیر منطقی خانواده تان دفاع نکنید چون این مسئله باعث تشنج در خانواده می شود همچنین به خانواده وی خیلی گیر ندهید بلکه خودش را قاضی کنید تا بین خانواده ها قضاوت کند مثلا بهش بگید به نظرتون فلان رفتار خانواده من خوب نبود؟

اگر انتقادی دارید هیچ وقت از کلمات مانند هرگز، هیچ وقت، همیشه استفاده نکنید مثلا نگویید همیشه تو طرف خانواده ات را می گیری یا هیچ خیری از خانواده ات ندیدم...

در نهایت ارتباط خود را با کسی از اعضای خانواده که مورد قبول شوهرتون هست شروع کنید مثلا اگر مامان تون را خیلی قبول داره با مامان یا برادر و... بهشون بگید خب شما که با این شخص مشکلی ندارید چه دلیلی داره باهاش صحبت نکنم پس بذار باهاش ارتباط داشته باشم و برعکس با عضوی از خانواده که خیلی مشکل داره فعلا حرفشو نزنید تا به مرور رابطه به حالت عادی برگردد.

موفق و بهروز باشید

 

تصویر آقا سعید

آخ گفتی آقای مهدیار

کاش زندگی هم ctrl+z داشت میزدیم برمیگشتیم عقب و اصلاحش میکردیم.واقعا حیف که اینو نداره

تصویر naeimeh
نویسنده naeimeh در

هر موقع ماهی رو از آب بگیرین تازه ست...