سلام خسته نباشید. از اول شروع میکنم به تعریف کردن. من وقتی که به خدا ایمان نداشتم درگیر چند سال (۲ ۳ سال) خودارضایی شدم بعد از مدتی متوجه شدم این داره توی زندگیم تاثیر میزاره و رسالتم و شادی واقعی رو حس نمیکنم و پیدا نمیکنم به خاطر همین کم کم شروع کردم از دوستانم کمک گرفتن. رابطم با مادرم و خانواده ام خوب نبود که همچین چیزی بزرگی رو بهش بگم. کم کم متوجه شدم وابستگی شدیدی به ۲ دوستم پیدا کردم جوری که هر روز باید باهاشون تماس تصویری میگرفتم و همه ی فکر و ذهنم اونها شده بودن. بعد از اینکه استوری های اونها رو میدیدم و بی محلی های دوست دیگرم هم میدیدم کم کم حسم قوی تر شد که باید ترکشون کنم تا شخصیتم رو پیدا کنم و خدارو شکر خودم متوجه ی این موضوع شدم و مشکلات شخصیتی زیادی رو پست سر گذاشتم و همزمان وابستگی ام رو کم کردم و خودارضایی رو هم ترک کردم و کلا ۵ ۶ ماه طول کشید و رابطم با مادرم هم بهتر کردم. خیلی احساس بهتری داشتم و دقیقا حرف مادرم شد و شخصیتم شکوفا پیدا کرد. درس هام خیلی بهتر شده بود مثلا توی ۳ ۴ تا درس افت داشتم که همرو به بالای ۱۹ رسوندم این اوکیه. ولی چند وقتیه احساس میکنم عاشق دوستم شده ام. اول تابستان من رو دعوت کرد خونشون. نصف روز رو باهم بودیم. اخراش میل جنسی ام خیلی زیاد شد. جوری که به زور تونستم تحمل کنم. این دومین باری بود که کنارش اینجوری میشم. کنار هیچکسی اینجوری نمیشم. این دو هفته که گذشت خیلی خیلی تحقیق کردم و متوجه شدم آثار انحرافی که توی وجودم بود داره خودشو نشون میده یا خدا میخواد یک چیزی بهم نشون بده برای همین تحمل کردم و ورزش والیبالم و نقاشیام رو ادامه دادم توی فکر ۲ تا کلاس دیگه هم هستم. هر موقع احساس میکردم در افکارم یک سری چیزها داره اتفاق میوفته. یه چند حرکت یوگا انجام میدادم. خیلی بهتر شدم و این احساس رو عادی کردم. من دو کار رو خیلی خوب بلدم یکی اینکه هرچی به ذهنم بیاد مینویسم و با احساساتم خیلی روراستم. وقتی شک کردم. خیلی خودمو سرزنش کردم برای اینکه به یک همجنس همچین حسی پیدا کردم. ولی وقتی این احساساتم رو میپذیرم آروم تر میشم، میل جنسیام تا حد قابل تاملی کم میشه، ولی بهتر میتونم روی پیشرفتم تمرکز کنم خیلی جزییات داره ولی درکل تونستم به خودم فکر کنم. دوتا سوال ازتون داشتم. یکی اینکه واقعا دوست دارم دوستم از این احساساتم خبر داشته باشه. میتونم احساساتم رو بهش بگم و باهاش دوست بمونم؟ و دوم اینکه ارتباطم با پسر به مشکل نمیخوره یعنی میتونم در آینده عشق با جنس مخالف رو تجربه کنم مثل پدر و مادرم و خانواده ام؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دختر گلم
خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم
احساس میکنم با دختر قدرتمندی صحبت میکنم که به خوبی مسائل را درک میکنه و خیلی خوب راهحل آنها را پیدا میکنه.
دختر گلم اینکه تونستی این کار را کنار بگذاری خیلی جای تشویق داره و باید عرض کنم خدمتتون که گاهی فکر به چیزی انگیزه در انسان ایجاد میکنه همانطور که در روایات داریم که امام علی علیهالسلام میفرماید: مواظب افکارت باش که گفتارت میشود،مواظب گفتارت باش که رفتارت میشود،مواظب رفتارت باش که عادتت میشود، مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.
گاهی انسانها با فکر کردن به چیزی توهم نسبت به آن پیدا میکنند. با توجه به شرایطی که قبلا پشت سر گذاشتید مواقعی پیش میاد که احساس میکنید آن حالتها برای شما پیش میآید ولی واقعیت چیز دیگهای هست پس به خوبی میتونیم مانع حضور آن افکار بشیم و همانگونه که سعی در فعالیتهای اجتماعی داری تا این حس را کنترل کنی بهترین راه را انتخاب کردی.
در مورد حس شما به دوستتون عرض کنم که در بین دختران همسن شما گرایش به دوستان تا حد زیادی اتفاق میافتد و اصولا نوجوانان این حس را با به اشتباه تعبیر میکنند. اگر واقعا شما تمایل به همجنس داشته باشید برای تشخیص این اختلال باید با یک روان درمانگر ملاقات داشته باشی ولی اغلب شرایط محیطی و خانوادگی باعث ایجاد این حالت در افراد میشه و با توجه به تجربههای قبلی شما این حس برگرفته از همون اتفاقات هست که با کنترل ذهن میتونید رها بشید.
در مورد سوال اول:
دختر گلم توجه داشته باشید ما در جامعهای زندگی میکنیم که با افراد مختلف در ارتباطیم و تصور کنید با بیان این حس که احتمالا خاص این دوره است ممکنه باعث بشید دیگران نسبت به شما قضاوت هایی داشته باشند که تا مدتها نتونید این طرز فکر و قضاوتها را از خودتون دور کنید و خدایی نکرده با بیان این مطلب دچار مشکلات بیشتری بشید. در حالی که خیلی خوب مشکلات را مدیریت کردید پس کمی در بیان احساسات خودتون عاقلانه قدم بردارید.
در مورد سوال دوم :
این که ترس دارید از نحوه ارتباط با جنس مخالف باید عرض کنم ، اگر این قضیه ادامه پیدا میکرد در روابط بعدی و ازدواج دچار مسائلی میشدید که شما را اذیت میکرد ولی خوشبختانه با ترک و قدم گذاشتن در مسیر خودسازی انشاالله آینده روشنی در انتظار شما هست، پس بدون نگرانی و با قدرت سعی کن در مسیری که انتخاب کردی پیش بری و امیدوارم هر روز موفقتر از روز قبل و قویتر باشی.
اگر با وجود این صحبتها باز هم موردی برای پرسش بود ما در خدمت شما هستیم.
مولاعلی یارت و حق نگهدارت باشه دخترعزیزم
در حال پاسخ گویی