تفاوت مفهوم برده داری در اسلام و سایر آئین ها

12:17 - 1400/02/29

به گواه پژوهشگران غربی برده داری در اسلام یک ماهیت کاملا متفاوت از جوامع غیر دینی دارد و دارای ساختار انسانی در برخورد با برده می‌باشد. 

برده داری در اسلام

اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر می‌داند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و ... قائل نمی‌شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا می‌شمرد و گرامی‌ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان می‌داند.[1] اسلام مردم را مانند دانه‌های شانه با هم برابر می‌داند، چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ؛[2] مردم مانند دانه‌های شانه برابرند.» همچنین امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) فرمودند: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ؛[3] مردم از دو صنف و دو دسته بيرون نيستند: يا برادر دينى تو هستند و يا نظير تو، انسان مي‌باشند.» در نگاه اسلام، نابودی ملت‌ها و اقوام مختلف، ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که می‌خواهد ثابت کند غلام و برده به صورت فطری وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر، بردگی نزد عده‌ای فطری است و خداوند عده‌ای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند.[4]

اسلام بردگی را فطری نمی‌داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است؛ یکی آزاد و دیگری غلام و برده. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در این باره فرمودند: «إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ؛[5] حضرت آدم نه غلامى به دنيا آورد و نه كنيز، بندگان خدا آزادند.» اسلام بر خلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، درباره بردگان مبنی بر اینکه آنان هیچگونه حقوق اجتماعی ندارند، ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر گاهی در حقوقشان اختلاف ناچیزی دیده می‌شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن منظور نبوده است. اگر اساس موضوع برده‌داری مطلوب اسلام مى‌بود، به ترغيب و تشويق به استرقاق بشر و برده‌فروشى و توصيه به رفتارهايى كه به تكثير برده‌دارى منجر مى‌گردد و جلوگيرى از آزادى آنان و ... مى‌پرداخت. ولی از آنجا که اساس آن بر خلاف خواست اولیه اسلام و صرفاً در بعضی موارد از سر ناچارى تجويز شده، به طور طبیعی از استرقاق انسان ها منع نموده و به پرهيز از بردگى و برده‌فروشى و در نظر گرفتن راه‌هايى براى تقليل بردگان و آزاد سازى آنان و ... توصيه مى‌فرمايد.

برده‌دارى و برده بودن با آن معنا و مفهومى كه در اروپا و يونان رواج داشته و ظلمى كه به گواه تاريخ نويسان غربى بر بندگان و غلامان مي‌رفته و حتی تا دو قرن پیش از این نیز رواج داشته، امرى زننده و ناپسند است و همين معنا در زمان عرب جاهلى نیز در مورد بردگان و غلامان وجود داشته است. به عنوان نمونه «ويل دورانت» در مورد وضع بردگان در يونان می‌گويد: «اگر غلامى بدرفتارى يا خطايى كند، با تازيانه تنبيه می‌شود. اگر بر امرى شهادت دهد، شكنجه می‌شود. اگر آزاد مردى او را بزند، نبايد از خويش دفاع كند، ولى اگر ظلمى بزرگ بر او وارد شود، وى می‌تواند به معبدى پناه ببرد.»[6] در این جوامع آنان هيچ گونه حقوق اجتماعى نداشتند و حتى آزاد شدگان يعنى كسانى كه قبلا برده بودند و بعد آزاد شدند در محروميت از حقوق سياسى قرار داشته و از نظر اقتصادى وضعى مشابه با اتباع خارجى داشتند.[7] علامه طباطبايى نيز معتقد است كه روم و يونان قديم به برخورد ظالمانه با بردگان شهرت داشتند.[8]

بردگان در طول تاريخ سرنوشت بسيار دردناكى داشته‌اند. به قول نويسنده کتاب روح القوانين، غلامان اسپارتى -اسپارتها به اصطلاح قومى متمدن بودند- به قدرى بدبخت بودند كه تنها غلام يك نفر نبودند، بلكه غلام تمام جامعه محسوب می‌شدند و هر كسی بدون ترس از قانون می‌توانست هر قدر بخواهد غلام خود يا ديگرى را آزار و شكنجه دهد و در حقيقت زندگانى آنها از حيوانات نيز بدتر بود.[9]

هنديان معتقد بودند كه چون بردگان از قسمت پاى خدايان آفريده شده اند، پس به طور طبیعی موجوادت پست و سزاوار تحقير مي‌باشند و مي‌بايد به انواع خوارى و شكنجه تن در دهند تا مگر به قانون «تناسخ» روح پست آنان در اثر زجر و شكنجه ترفيع يافته و پس از مرگ بتوانند در كسوت موجودات فاضله درآيند! خلاصه آن كه هم بايد مورد اهانت و تحقير قرار بگيرند و هم به آن رضايت دهند!! در ميان ملل كلده و آشور و مصريان قديم و پارس ها و يهود نيز وضع اسيران جنگى كمابيش بدان سان بوده و رفتارشان با بردگان نرم تر و انسانى تر از ديگران نبود.[10]

دكتر گوستاو لوبون معتقد است تمام جهانگردانى كه درباره مساله برده‏ دارى در مشرق زمين به تحقيق پرداخته‌اند معترفند كه اين سر و صداى مغرضانه‌اى كه برخى از اروپاييان در اطراف آن به راه انداخته‌اند، به كلى بى اساس است. بهترين دليل آن اين است كه در مصر بندگان به مجرد تقاضای آزادی می‌توانند خود را از قید بندگی نجات دهند اما با این حال، اقدام به آزادى خود نمی‌کنند. همچنین این نویسنده غربی در تحقیق از نظرات سایر پژوهشگران چنین می‌نویسد:
مسيو «ايبر» در اين باره می‌نویسد: «بايد بردگان را در شهرهاى اسلامى جزء خوش ‏شانس ها و سعادت‏مندان در زندگى دانست و من براى گواه، شواهد زيادى براى اين مطلب دارم، ولی به گفتارهاى گروهى از مؤلفان كه اخيرا وضع بردگان را در مصر از نزديک مشاهده کرده‌اند، اكتفا می‌کنم: مسيو شارم می‌نویسد: موضوع بردگى در مصر به اندازه‏ اى طبيعى و عادى و نافع و سودمند است كه الغاى آن در حقيقت مصيبت تازه خواهد بود. مسيو «دو واژانى» رئيس دانشكده زبان هاى خارجى در قاهره می‌نویسد: بردگان از اين آزادى كه اخيرا به ایشان داده شده بسيار كم استفاده می‌کنند، با اينكه اين آزادى طورى است كه به هر نحو بخواهند مى‏ توانند آزادانه بدون هيچ گونه مزاحمتى زندگى كنند.»[11]

همچنین یک جهانگرد انگليسى به نام خانم «بلونت» در سفرش به «نجد» در مورد گفتگويى كه ميان او و يك نفر عرب اتفاق افتاده می‌گوید: «از چيزهايى كه درک آن براى اين عرب مشكل بود اين مساله بود كه می‌گفت: انگلستان چه سودى از جلوگيرى فروش برده می‌برد؟ چرا آن را ممنوع كرده؟ همين كه به او گفتم اين مطلب به خاطر دفاع از شرافت انسانى است‏، به من پاسخ داد: در خريد و فروش برده چه ظلم و ستمى است كه مخالف با شئون انسانيت‏ باشد؟ كيست كه بردگان را بيازارد؟ راستى ما نمی‌توانیم موردى را پيدا كنيم كه يكى از بردگان در شهرهاى اسلامى مورد اذيت و آزار قرار گرفته باشد و چنانچه مشهور است‏ برده نزد اعراب به يك فرزند عزيز و محترم خانه، بيشتر شباهت دارد تا به يک نوكر و اجير.»[12]

خلاصه اينكه بردگى تابع اسم و لفظ نيست. آنچه زشت و ناپسند است مفهوم و محتواى بردگى است. ولى با توجه به اينكه اساس دين اسلام و تعاليم آن بر مبناى اهميت ‏به «حق الناس» بنا نهاده شده و حتى در دستورهاى اسلامى حق الناس بر حق الله ترجيح داده شده، از اين رو در مورد رعايت ‏حق بردگان نيز - كه در زمره «ناس» هستند - توصيه‏ هاى بسيارى شده است. اسلام مفهوم بردگى را عوض كرد. كشتن، شكنجه، آزار و اذيت آنها را نهى كرد و براى برده ها شخصيتى همانند ساير انسان ها قائل شد.

پی‌نوشت
[1]. حجرات/13.
[2]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص379.
[3]. نهج البلاغة/نامه53.
[4]. مونتسکیو، روح القوانین، ص415.
[5]. شیخ کلینی، الكافي، ج‏8، ص69.
[6]. ویل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ص 873.
[7]. همان، ص 872.
[8]. علامه طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج‏6، ص349.
[9]. روح القوانین، ص426.
[10]. حسین انصاریان، تفسير حكيم، ج‏5، ص282.
[11]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص497.
[12]. همان، ص497-498.

برده داری در طول تاریخ همواره وجود داشته است اما، قبح و زشتی آن وابسته به مفهوم و کابردی است که در جوامع از آن بهره می‌گیرند. متاسفانه پیش از اسلام و حتی در دوران معاصر از برده و مفهوم آن به شکل غیر صحیح استفاده شده است. به گواه نویسندگان غربی، برده داری در اسلام کاملا با آنچه که در جوامع غیر اسلامی رواج داشت، تفاوت دارد و بر خلاف دیگر ادیان، برده، کاملا مورد احترام مسلمانان می‌باشد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 5 =
*****