-از نگاه قرآن عوامل جلوگیری از عذاب الهی دو امر می باشد.
اشاره
سعادتمندی و رسیدن به قلههای کمال و هدایتشدگی از اهداف آفرینش انسان است. خداوند در قرآن کریم همین نکته مهم را مقصود از برانگیختن پیامبرانش معرفی کرده است: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى؛[1] او خدایی است که فرستاده خویش را به قصد هدایت کردن ارسال کرد.» روشهای متفاوتی برای دعوت انسانها به مسیر حق و هدایت وجود دارد. گاهی با بیان وعدههای بهشتی و ثوابهای متعدد و گاهی با هشدار و وعید به عذابهای آخرت. بسیاری از آیات قرآن کریم به هشدار در مورد عذاب آخرت اختصاص پیدا کرده است. در این میان نسبت به برخی از این آیات، شبهاتی ایجاد شده که پاسخگویی به آنها خالی از لطف نیست.
اشکال
بررسی داستان دعوت پیامبران الهی در قرآن نشان از این دارد که وقتی مردم دعوت پیامبران را قبول نکردند، خداوند پس از آنکه پیامبرش را از آن شهرها به بیرون هدایت کرد، عذابهای دردناک و سخت بر مردم سرکش و گنهکار وارد ساخت. عذاب قوم لوط و قوم صالح و قوم هود از جمله این داستانها است که قرآن نقل کرده است. در واقع تا وقتی که پیامبر خدا در میان قومش بود، عذابی بر مردم وارد نشد مگر وقتی که پیامبر از هدایت شدن آنها ناامید شد و به فرمان خدا از میان قومشان خارج شدند.
اما این قاعده در مورد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) رعایت نشده است. ظهور اسلام در مکه واقع شد و خاتم الانبیاء و مسلمانان نزدیک 13 سال در فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی به سر میبردند اما، تعداد افرادی که در مکه به اسلام گرویدند، زیاد نبود و پیامبر اکرم ناچار شدند به مدینه هجرت کنند. طبق سیره و سنت الهی لازم بود پس از آنکه پیامبر، مکه را ترک کردند، عذاب بر مردم مکه نازل شود؛ چون همین مردم مشرک مکه سبب آزار و اذیت و هجرت پیامبر معظم اسلام شدند. اما چنین عذابی بر مردم مکه نازل نشد.
جالب آنجاست که خداوند در قرآن فرمود: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ؛[2] تا وقتی که تو ای رسول خدا در میان مردم باشی، آنها عذاب نخواهند شد.» یعنی خداوند مردم مکه را تهدید کرده بود که اگر سبب اخراج رسول الله باشید و او از میان شما برود، عذاب الهی قطعی است. اما چنین نشد و پس از هجرت پیامبر به مدینه، عذابی نازل شد. اینها میتواند بخشی از تضادهای درونی میان آیات قرآن باشد که نشان از ساختگی بودن داستانهای آن دارد.
پاسخ
همواره کج فهمی و برداشت غلط از متون مقدس اسلامی سبب ایجاد اتهام به این شریعت الهی شده است که ناشی از جهل یا عناد میباشد و در این اشکال نیز بروز پیدا کرده، از این رو میتوان به صورت زیر به این اشکال پاسخ داد:
الف- سیره و سنت خدا برای عذاب اقوام مختلف، صرفا اخراج پیامبر الهی و فقدان او از میان امتها نبوده است. به تعبیر دیگر، نبودن پیامبر در میان قومش شرط لازم برای عذاب است اما شرط کافی نیست. شرط مهم دیگر برای نزول عذاب الهی، افساد و تباهی در میان تمام مردم آن منطقه است. برای نمونه، قرآن در مورد سرنوشت قوم یونس چنین فرموده است:
«فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا؛[3] مردم هيچ شهر و ديارى نبود كه ايمان بياورند تا ايمانشان به آنها سود برساند مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند، ما عذاب ذلت و خوارى را در زندگى دنيا از آنها برداشتيم.»
قوم یونس به او گفتند: اى يونس، ما دعوتت را اجابت نميكنيم و از تهديدت نميترسيم، اگر راست ميگوئى عذابى را كه به آن هشدار میدهی به سوى ما بفرست. در اینجا بود که پيمانه صبر يونس پر شد و عرصه بر او تنگ آمد و از شهر خارج شد. يونس چندان از شهر دور نشده بود كه آثار عذاب بر قومش پديد آمد؛ هوا تيره و غبارآلوده شد و رنگ چهره مردم دگرگون و صورت آنها زشت منظر شد. متوجه شدند که دعوت يونس حق و تهديدش صادقانه بوده و عذاب الهى نزدیک است. در اين هنگام دلهاشان يكباره به خدا متوجه شد و ايمان آوردند و توبه و استغفار كردند. همانطور که مشخص است، پیامبر خدا در میان این مردم نبود ولی چون آنها ایمان آوردند، عذاب الهی متوجه آنها نشد.[4]
ب- سیره و سنت خداوند بر عذاب امتها چنین بود که تمام یک شهر اهل فساد و تباهی باشند نه آنکه اکثریت چنین ویژگی داشته باشند و برخی از آنها به کار خیر و صلاح مشغول باشند. خداوند در قرآن فرموده: «وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُون؛[5] پروردگار تو نمى خواهد مردم شهر و روستاها را با ظلم و ستم از بين ببرد در حالى كه مردم آن ديار مصلح و نيكوكار باشند.» پس خداوند بر این واقعیت تأكيد میکند که اگر خداوند اقوام بسیاری را نابود و به ديار عدم فرستاد به خاطر آن بود كه مصلحانى در ميان آنها نبودند و با وجود افراد خیرخواه و مومن، عذاب و نابودی در دنیا منتفی خواهد بود.
ج- طبق آنچه گفته شد سیره و سنت خداوند برای عذاب مشرکان مکه و کسانی که خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) را اذیت کرده و سبب اخراج ایشان از مکه شدند نیز مشخص خواهد شد؛ زیرا هر چند فقدان پیامبر الهی در میان مردم مکه یکی از شروط لازم برای عذاب مردم مکه است، اما شرط دیگر محقق نشد؛ زیرا همچنان کسانی در مکه بودند که با پیامبر اعظم به مدینه هجرت نکردند. آیهای که به آن اشاره شد نیز به این نکته اشاره میکند: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛[6] تا وقتی که تو ای رسول خدا در میان مردم باشی، آنها عذاب نخواهند شد و تا وقتی که آنها استغفار کنند عذاب نخواهند شد.» در این آیه به مسلمانانی اشاره میشود که در مکه حضور داشتند و از خداوند طلب غفران و آمرزش میکردند. وجود چنین افرادی که تلاش میکنند صالح و نیکوکار باشند، سبب دفع عذاب از آنها خواهد شد. واقعیات تاریخی نیز این مطلب را تایید میکند؛ زیرا برخی از مسلمانان مثل عباس عموی پیامبر و برخی دیگر، در مکه ماندند و با پیامبر اکرم به مدینه هجرت نکردند.[7]
نتیجه
بررسی آیات قرآن نشانگر این است که حضور پیامبران الهی و استغفار و طلب آمرزش مردم از موانع عذابهای دنیوی میباشد. بنابراین با فقدان این دو شرط مهم، عذاب، قطعی و محقق خواهد بود و با وجود یکی از این شرطها عذاب الهی منتفی میشود.
پی نوشت
[1]. توبه/33.
[2]. انفال/33.
[3]. یونس/98.
[4]. قصص قرآن, ص215-216.
[5]. هود/117
[6]. انفال/33.
[7]. حسکانی، شواهد التنزيل، ج1، ص: 324.
بررسی آیات قرآن نشانگر این است که حضور پیامبران الهی و استغفار و طلب آمرزش مردم از موانع عذابهای دنیوی میباشد. بنابراین با فقدان این دو شرط مهم، عذاب، قطعی و محقق خواهد بود و با وجود یکی از این شرطها عذاب الهی منتفی میشود.