این همان مهدویان است که بود؟

16:48 - 1400/06/09

زمانی که مسعود فراستی مهدویان را "بی جهان"  خواند خیلی از دوستداران سینما حرفهایش را تند، افراطی و خالی از منطق دانستند و زدن این حرف در آن زمان حتی برای کسانی که پیگیر صحبت‌های فراستی بودند هم عجیب بود. اکنون که چند سال از این سخن فراستی گذشته، مهدویان با ساختن آثار جدید سویه‌های تاریکی از جهان خود را به نمایش گذشته است.

زخم کاری نقد

این همان مهدویان است که بود؟

زمانی که مسعود فراستی مهدویان را "بی جهان"  خواند خیلی از دوستداران سینما حرفهایش را تند، افراطی و خالی از منطق دانستند و زدن این حرف در آن زمان حتی برای کسانی که پیگیر صحبت‌های فراستی بودند هم عجیب بود. اکنون که چند سال از این سخن فراستی گذشته، مهدویان با ساختن آثار جدید سویه‌های تاریکی از جهان خود را به نمایش گذشته است.

"زخم کاری" خنجری از پشت بود که مهدویان بر پیکره اخلاق و خانواده ایرانی زده و واقعا جای این سوال باقی است که نهادهای نظارتی در زمان اجرای وظایف خود مشغول چه کار دیگری بوده اند و چرا باید چنین اثری که جیغ بی حیایی سر داده است ساخته و بدتر از آن پخش شود؟؟؟

در تحلیل محتوای  قسمت ابتدایی باید به مباحثی اشاره کرد که حتی لیست کردن این فجایع در کنار هم و تصور وجود آنها در یک اثر هم قابل درک نیست ولی متاسفانه واقعیت این است که باید بپزیریم که این اتفاق تلخ به وقوع پیوسته است. تحقیر انسان ها، بی بندوباری و بدتر از آن عادی بودنش، عادی بودن مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، طمع و دسیسه، زندگی تجملاتی، فقر و فقیر کثیف و احمق، کثیف بودن تمامی انسانهای موجود در فضای داستانی، روابط نامشروع، قتل وغیره و غیره تمام چیزهایی است که مولف برای سرگرم کردن من و شمای مخاطب گرد هم آورده است.

حال به ریز اتفاقاتی که در این دو قسمت می گذرد می پردازیم :

اقتباس

پیش از شروع هر قسمت چیزی که نویسنده و کارگردان اثر تلاش دارد تا آن را به شکل ویژه ای به مخاطب نشان داده و با تاکید و اصرار به خورد تماشا کنندگان اثر بدهد، مساله اقتباس اثر از کتاب "بیست زخم کاری" نوشته محمود حسینی زاد و تراژدی مکبث است که همین مساله خود جای بسی تامل و تفکر دارد.

کتاب "بیست زخم کاری" اولین رمان نویسنده است که در سال ۸۰ نوشته شده و تا سال ۹۴ به دلیل مشکلات و مفاهیم ضد دینی و مذهبی موفق به کسب مجوز نشده بود تا در دولت روحانی این مجوز را اخذ می کند و بعد از نشر در سال ۹۵ ، در سال ۹۸ بنا به همان دلایل توقیف نشر شده است.

حال مساله این است که چرا مهدویان که با فیلم های ارزشی و با حمایت همین قشر رشد کرده و به شهرت و محبوبیت رسیده، باید چنین کتاب معلوم الحالی را برای اقتباس انتخاب کند و نه تنها  قشر مذهبی بلکه برای همه مردم جامعه ایرانی شمشیر را از رو ببندد و به دنبال وارد آوردن یک ضربه کاری بر بدنه این جامعه باشد.

علاوه بر این انتخاب عجیب ، مساله دیگری که همین بحث اقتباس ایجاد کرده، مساله ولنگاری فرهنگی و بی بند و باری است که در ادامه به بیان برخی از آنها خواهیم پرداخت.

 

شروع

در ابتدای داستان با یک شخصیت اصلی (جواد عزتی) روبرو هستیم که عقده حقارت شدیدی دارد. او در حالی که زندگی کاملا تجملاتی و پر زرق و برقی دارد، با طمع سرشارو برای پیشبرد اهداف کثیف خود، در فضایی پر از تنفر به دنبال دسیسه و نیرنگ است تا بتواند هر کسی را که سر راه اوست را از پیش رو بردارد. در این راه کثیف همسرش (رعنا آزادی ور) که دارای مشکلات شخصیتی و رفتاری عجیبی نیز هست او را تحت کنترل و حمایت خود دارد.

روی خوش اعتیاد

در ادامه داستان استعمال مواد مخدر به شیوه اعیانی و مصرف مشروبات الکی در جاهای مختلف فیلم دیده می شود و در لابه لای این گونه مصرف‌ها، دیگر سیگار کشیدن مدام بازیگران مختلف مخصوصا جواد عزتی اصلا دیده نمی شود. میزان مصرف سیگار در این سریال به قدری زیاد بوده و به زیبایی به تصویر کشیده شده که می‌توان آن را به عنوان تبلیغی زیبا و جذاب برای کمپانی های سازنده سیگار دانست. در مورد مصرف مشروبات و مواد مخدر به صورت علنی و بی پروا، گفتن این نکته خالی از لطف نیست که تنها زنی که در این دو قسمت مورد ستایش قرار می گیرد و می توان این صحنه را در ابتدای قسمت دوم تماشا کرد همان زنی است که برای مردان خانواده بساط عیش و مستی و خماری را فراهم می کند و خرده ای به آنان نمی گیرد.

 

"زخم کاری" خنجری از پشت بود که مهدویان بر پیکره اخلاق و خانواده ایرانی زده و واقعا جای این سوال باقی است که نهادهای نظارتی در زمان اجرای وظایف خود مشغول چه کار دیگری بوده اند و چرا باید چنین اثری که جیغ بی حیایی سر داده است ساخته و بدتر از آن پخش شود؟؟؟

نظرات

تصویر soheile
نویسنده soheile در

 

سریال زخم کاری گرچه از لحاظ تهیه کنندگی و سرمایه گذاری در راستای انتخاب بازیگر ولوکیشن وهزینه جشن های انچنانی مناسب وتقریبا در حد وشان بیننده عمل کرده ودر مقابل هزینه ای که بیننده برای تماشای فیلم صرف خواهد کرد رعایت انصاف را نموده است  ، ولی از لحاظ فیلم نامه در زخم کاری گویی شاهد عروسک هایی ادم نما هستیم ادمک هایی بی حس وبی شعور که فقط نفس میکشند وطبق خواست ونیاز نویسنده وسپس کارگردان به ایفای نقش خود می پردازند که هرگزنمی توان مشابه اینچنین شخصیت هایی در بیرون از این شکل وشمایل سریال در جامعه سراغ  گرفت. تو گویی فیلم نامه تمام قواعد روانشناسی وشخصیت پردازی وجامعه شناسی را به یک حرکت قلم خط بطلان کشیده در هم پیچیده ودر ظرف زباله انداخته است وبی هیچ اعتنایی به تمام این قواعد انچه کرده که خود طلب می کرده . میثم گاهی به حدی باهوش وزیرک می شود که تمام رفتارهای پدر را زیر نظرونگاه  تیزبین خود قرار می دهد وگاهی به حدی ساده که با جدی ترین اتفاقات مانند خوردن ماست وخیار تسلیم می شود وحتی در زمانی که پدرش در قسمت اخر سریال همچو یک " رمال " به او میگوید یا معامله میکند ویا بر نمیگردد میثم کاملا بی تفاوت پدرش را رها میکند تا پدرش برود وبمیرد بدون اینکه این بار او را تعقیب کند. گرچه بارها پدرش مالک به او نصیحت وهشدار داده بوده که از تعقیب او دست بردارد ولی شم پلیسی ودر واقع جاهلانه  میثم این اجازه را به او نمیداد ولی چه شد حالا که نیاز به تعقیب وحمایت از پدر وجود داشت به راحتی تسلیم فرمان پدر شد؟ وباید پرسید کدام پسری در این شرایط بحرانی پدر را رها میکند . چرا میثم با این وسعت تیزبینی وهوش وعشق فرازمینی که با مائده از خود نشان میداد هرگز نسبت به عامل اصلی خودکشی مائده یعنی دروغ مادرش پیگیر نشد ؟

شخص مالک گاهی به حدی تیزبین وپر قدرت است که در یک صحنه دیدنی ان معامله عظیم کاملا خونسرد ومسلط وبسیار عالی رفتار میکند وگاهی فقط کتک می خورد وچون کودکی عقب مانده گریه میکند گاهی به حدی باور نکردنی رفتار واعمال دیگران را مدیریت میکند وپرونده سازی وتهدیدمیکند و حتی به راحتی روشن کردن سیگارش یک نفر را کشته وبه اتش میکشد وبدون هیچ بیمی از قانون در حضور دیگران به انجام این قتل به عنوان تهدید با افتخار وقدرت یاد میکند (گویی در یک مسابقه جهانی یک حریف قدرتمند را شکست داده است ) . وگاهی بی هیچ دلیلی بر سر قراربسیارخطرناک با دشمنان قسم خورده خود یعنی ناصربی هیچ محافظی با علم به اینکه شاید به قتل برسد حاضر می شود بدون اینکه حتی از کسی بخواهد تا به پلیس خبر بدهد (بدون در نظر گرفتن مسئولیت سنگینی که نسبت به همسر بیمارش وتنها پسرش دارد ). او که درکسب درامد به قولی خدای اقتصاد است ومفهوم پول را خوب میفهمد حتی به قیمت قتل ونابودی دیگران ، ولی با مرگ دخترش ودیدن وضع همسرش گویی افسون شده است وحالا به ناگاه در قبال زیاده خواهی ناصر سر تعظیم واطاعت فرو می اورد حتی در قبال برگرداندن اموالی که پدر ناصر به او داده یعنی ویلا وخانه نیز رضایت خود را اعلام میکند اموالی که اکثرا به نام زن وفرزندانش است واو برای باز گرداندن انها هیچ حقی ندارد . با نمک تر اینکه پس از ضربات چاقو توسط منصوره واحتمال نجات مالک ، ناصر هیچ اقدامی برای نجات او انجام نمی دهد علیرغم اینکه خوب میداند تنها کسی که میتواند این اموال را به او برگرداند جسم زنده مالک است ومرگ مالک همه را با یک مشکل بزرگتر روبرو خواهدکرد و دست انها را از تصرف مال کوتاه میکند ولی ناصر بی هیچ تلاشی ما را با تصویر جان کندن مالک در ساحل تنها میگذارد  در حالی که او ومنصوره با رویای تصرف تمام اموال در داخل خودرودر حال حرکت  هستند.

 واما کیمیا این دانا وعقل کل که از همه در ردیابی اسناد مدارک حتی  از پلیس دقیقتر است  این همه دانش وعلم در ردیابی اسنادوفاکتورهارااز کجا به دست اورده است که دیگران از ان عاجزند؟ با این سن کم وبا تجربه بسیار اندک کار در شرکت در لحظات بحرانی چندین برابر یک وکیل ویا شخص مالک وچند نفر کلاهبردار می فهمد وبیشتر می داند وچرا باید افراد شرکت به او اعتماد داشته باشند؟ ظاهرا نویسنده با انتخاب نام "کیمیا" قصد خالی کردن شانه خوداز پاسخگویی به این سوالات را داشته و به جای پاسخ به این سوالات فقط یک نام را انتخاب کرده است "کیمیا".

واینبار سریال زخم کاری  بر خلاف بعضی سریال های تلویزیونی راه تفریط را پیموده وپلیس یا در تمام قتل وجنایات وفساد وجود ندارد ویا بسیار عقب است واطلاعات مهم خود را ازافرادی چون مالک( به کمک کیمیا ) می گیرد .چگونه است که افراد مظنون به قاچاق مواد مخدر که هنوز در مرحله بازجویی هستند (که شخص متهم در زمان بازجویی از هر نوع ملاقات ومکالمه ممنوع است ) وکیل ناصر ومنصوره آزادانه با او ملاقات کرده وبرای پذیرش اتهامات با او وارد معامله میشود ؟ دونفر همکاران مالک چرا باید در خارج کشورداخل هتلی که تمام راهروها مجهز به دوربین مداربسته است (با توجه به هزینه وریسک چند صد برابری نسبت به ایران)  بدون اینکه آب از اب تکان بخورد به قتل برسند ؟

 واما در نوشتن قرار دادها توسط یک شرکت معتبر وبا قیمت های کلان وبا افرادی توانمند و اکثرا غیر ایرانی  چگونه است که می پذیرند پولی به حجم یک قرار داد کلان  را به حساب یک کارمند ویا نماینده شرکت واریز کنند ؟ دیدن دو مقتول(مائده وحاج عمو) توسط سمیرا در حین رانندگی جاده شمال پذیرفتنی است  ولی چرا این تصویر در حالی که سمیرا با صورتی خونی روی کیسه هوا افتاده است ادامه می یابد؟ اینبار چه کسی راه رفتن وحرکت مائده وحاج عمو به سمت عقب خودرو را میبیند در حالی که زاویه دید سمیرا به سمت راست خودرو ودختر مجروحش است  ؟

 واما در پایان متوجه میشویم که فیلم سعی در اثبات این مفهوم بیت شعرسعدی را دارد که که در حاشیه تصویر پایانی نوشته شده "چشم تنگ دنیا دوست را…" در حالی که به نظر می رسد همین بیت نوشته انهم به خط بسیارریز یک سرو گردن از تمام این سریال بالاتر قرار گرفته است .

 گرچه خوشبختانه در پایان این فصل سریال تقریبا با داستانی نیمه تمام ویا گنگ وبه قول معروف اوپن روبرو نیستیم ولی به شدت اتفاقات وگره های ریز در دل داستان همچنان گنگ وبی پاسخ باقی می مانند برای نمونه موضوع قتل دو همکار مالک، موضوع صیغه بودن سمیرا و…

 گرچه خلق دراماتیک وگره افکنی بعضی صحنه ها در ساختار داستان وسپس فیلم نامه برای جذب تماشاچی را نمیتوان نادیده گرفت واینکه داستان در جذب بیننده برای دنبال کردن قسمت های سریال نسبتا موفق عمل کرده ودر چیدن میزانسن ودکوپاژبعضی صحنه ها تا حدودی موفق بوده است برای مثال میتوان به  صحنه رودرویی سمیرا ومنصوره برای فاش کردن  صیغه بودن سمیرا وعمو بودن میثم اشاره کرد ولی این نمونه صحنه های مثال زدنی متاسفانه در این سریال نادر بودند  . اگر فرصت ویا شوقی بود که دوباره این سریال را ببینم شاید نکات مثبت بیشتری ثبت میکردم  .

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 5 =
*****