طبق نظر امام علی آیا انتساب صفت به خداوند شرک است؟

09:14 - 1400/06/18

نفی این‌گونه صفات از خداوند منافات ندارد که خداوند را متصف به صفاتی بدانیم که عین ذات خداوند است. یا صفاتی را به لحاظ فعل خداوند انتزاع کنیم و بدون این‌که این انتساب و اتصاف موجب تغییر در ذات خداوند گردد، خداوند را به این اوصاف متصف بدانیم.

پرسش:در خطبه‌ی اول نهج البلاغه، انتساب صفت به خداوند، برابر شرک دانسته شده است، با این اوصاف در بسم الله الرحمن الرحیم، دو بار به خداوند شرک بسته شده است و تمام متون دینی متونی مشرکانه‌اند، این تناقض را چگونه توجیه می‌کنید؟

پاسخ:
امام علی(ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه در اوصاف خداوند می‌فرماید: آغاز دین شناخت او است، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت باور کردنش یگانه دانستن خداوند، و سرانجام یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از او است، چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است.

پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده، و هر کس او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هر کس دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هر کس او را داراى اجزاء بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته، و هر آن‌کس براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر کس محدودش بداند؛ مانند معدود به شماره‏‌اش آورده است.[1]

منظور امام(ع) از نفی صفات خداوند، صفاتی است که زائد بر ذات و غیر ذات خداوند است؛ یعنی نباید خداوند را مانند انسان‌ها موجودی بدانیم که بسیاری از صفات (مانند علم، قدرت و ...) را در ابتدای آفرینش ندارد و ذات او خالی از آن صفات است، و به مرور زمان و در سایه سعی و تلاش آن صفات را کسب می‌کند. دلیل و گواه بر این‌که مقصود حضرت نفی صفات زائد بر ذات است، سخنان ایشان است که به عنوان توضیح و شرح فوراً به دنبال این سخنان بیان فرمودند: «چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است».

بنابراین، نفی این‌گونه صفات از خداوند منافات ندارد که خداوند را متصف به صفاتی بدانیم که عین ذات خداوند است. یا صفاتی را به لحاظ فعل خداوند انتزاع کنیم و بدون این‌که این انتساب و اتصاف موجب تغییر در ذات خداوند گردد، خداوند را به این اوصاف متصف بدانیم.

همان گونه که امام علی(ع) بارها در سخنان خود خداوند متعال را به اوصاف کمالی و جمالی می‌ستاید؛ به عنوان نمونه به یک قطعه کوچک اشاره می کنیم: «او خدایى‏یگانه است همان گونه که خود را وصف نموده‏ است.»[2]

برای اطلاع بیشتر در این موضوع پاسخ‌های 5369 (فرق صفات خدا با صفات انسان)؛ 19220 (وحدت بین صفات ذاتی خدا) و 2229 (چگونگی ارتباط صفات فعل با حوادث زمانی).
 

پی نوشت:
[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه، انصاریان، حسین، ص ۴۳- ۴۴، تهران، پیام آزادى، چاپ دوم، 1386ش. «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَه‏ ...».
[2] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة / ترجمه انصاریان، ص 628، پیام آزادى - تهران، چاپ: دوم، 1386 ش.

بر گرفته از اسلام کوئست

پی نوشت:
[1]. «وَ جَعَلَ شَمْسَهَا آیَةً مُبْصِرَةً لِنَهَارِهَا وَ قَمَرَهَا آیَةً مَمْحُوَّةً مِنْ لَیْلِهَا وَ أَجْرَاهُمَا فِی مَنَاقِلِ مَجْرَاهُمَا وَ قَدَّرَ سَیْرَهُمَا فِی مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا لِیُمَیِّزَ بَیْنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِهِمَا وَ لِیُعْلَمَ عَدَدُ السِّنِینَ وَ الْحِسَابُ بِمَقَادِیرِهِمَا». شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 128، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. استاد حسن زاده آملی در این زمینه می‌گوید: مطلب دیگر که دانستن آن نیز در فن هیئت لازم است، حرکت و سکون ارض است. در آن اختلاف دارند که آیا پدید آمدن شب و روز بگردش وضعى زمین است؟ وضع به معناى تمام مقوله که نسبت آن با خارج که شمس و قمر و دیگر ستارگان ثابت و سیار است، بوده باشد و یا زمین ساکن است و آن اجرام برگرد او گردانند؟. برخى از پیشینیان چون ابرخس (هیپارک) قائل به حرکت وضعى زمین بود. ابرخس در قرن دوم قبل از میلاد مسیح(ع) می‌زیست. او است که منطقة البروج را به دوازده قسمت کرد و هر یک را برج نامیده است و در نام‌گذارى از هیئت اجتماعى ستارگان در هر برجى که به صورت خاص حکایت می‌کند استفاده کرده است و به اسامى حمل و ثور و جوازء و... نام نهاده است، و آغاز سال را از اعتدال ربیعى حساب کرده است. در دانش بشر آمده است که هیپارک فاصله خورشید از زمین را به دست آورده است و آن‌را اختراع او دانسته است(ص 67 ط 1) و نیز در صفحه 97 آن آمده است که:«هیپارک، ابرخس‏Hopparque در حدود 126 تا 161 قبل از میلاد در «رودز» به دنیا آمده است. او طول ماه قمرى را (29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 2 5 ثانیه) معین کرد. و سال نجومى را (365 روز و 6 ساعت و 10 دقیقه) محاسبه نمود. هیپارک از مثلثات استفاده می‌کرد، او را باید کاشف ستاره جدید یا «نووو» دانست. جمیع ستارگان آسمان را 1800 دانست، و ستارگان را از نظر روشنائى به شش قدر تقسیم کرد، و این تقسیم بندى امروزه نیز معلوم است. او حرکت تقدیم اعتدالین یا رقص محورى را شناخت».
استاد حسن زاده سپس از ابو ریحان بیرونی چنین نقل می‌کند: «از ابوسعید سجزى اسطرلابى بسیط دیدم که از شمالى و جنوبى مرکب نبود و آن‌را زورقى نامیدى، آن عمل زیاده مرا پسند افتاد وى را بسیار تحسین کردم چه آن‌را بر اصلى قرار داده بود قائم بذات. بنیاد آن عمل و مدار آن صنعت بر عقیدت مردمى بوده است که ارض را متحرک دانسته و حرکت شبانه روزى را بفلک منسوب ندانسته اند، قسم با جان خود که آن عقیدت شبهه ایست که تحلیلش در نهایت دشوارى است، و قولى است که رفع و ابطالش در کمال صعوبت است. مهندسین و علماء هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه است در نقض آن شبهت و رد آن عقیدت بسى ناچیز و تهى دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلى نتوانند نمود، و این معنا مایه طعن ایشان نشود؛ زیرا که حرکت مرئیه را چه از ارض دانند و چه از سما شناسند در هر حال به صناعت ایشان زیانى نرساند، و اگر دفع آن شبهت در حیز امکان آید و در آن باب یاراى دم زدن باشد بافکار و انظار طبیعیین فلاسفه منوط است هم مگر ایشان باشراق نفوس شریفه رد آن مقال را افادات و افاضاتى بیاورند». وی پس از نقل عبارت بیرونی می‌گوید:  نظر ما از نقل آن چند مطلب است یکى این که پیشینیان قائل بحرکت وضعى و انتقالى زمین بوده اند، و کپرنیک و گالیله بدان متفرد نبوده اند. ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، دروس هیئت و دیگر رشته‌‏هاى ریاضى، ج 2، ص 315و 316، قم، بوستان کتاب، چاپ چهارم، 1378ش.
[3]. ر. ک: همان، ص 316.
[4]. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم»‏. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 1، ص 195، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.

بر گرفته از اسلام کوئست

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 9 =
*****