-زندگی و نشاطی که حاج قاسم توی زندگی داشت نمونه واقعی کسی هست که از هیجانهای خودش استفاده کرد.
زندگی و نشاطی که حاج قاسم توی زندگی داشت، نمونهی واقعی کسی هست که از هیجانهای خودش استفاده کرد.
دوران نوجوونی با هیجانش معنی پیدا میکنه. اصلا اگه نوجوون باشی و هیجان نداشته باشی، با پیرمردها چه فرقی داری؟
بعضی از نووجونها فکر میکنن که این هیجانها یه نیروی اضافه است توی وجودشون و به هر شکلی که میشه باید تخلیهاش کنن.
این هیجان سرمایهی دوره نوجوونی شماست. باعث میشه نوجوون انگیزه پیدا کنه تا کارهایی انجام بده که بقیه حوصلهی فکر کردن در مورد اون رو ندارن.
وجود این هیجانها توی دورهی نوجوونی، سرمایهای برای شروع دورهی جدیدی از زندگی برای بی نهایته. ولی بعضیها این دوره رو هنوز شروع نکرده، تمومش میکنن.
اگه میخوای ببینی این هیجانها رو درست استفاده کردی یا اسرافشون کردی، به نشاط و شادابی خودت توی تصمیمهای مهم زندگی نگاه کن.
اگه هیجانهای خودمون رو مدیریت نکنیم و فکر کنیم این نیروی اضافی رو باید تخلیه کنیم، دیگه حوصلهای برای انجام کارهای مهم زندگی نداریم.
هیجانها میتونن دلخوشی آدمها رو مدیریت کنن. هیجانها میتونن تعیین کنن که دلخوشی آدمها چی باشه.
هر کدوم از آدمها برای زندگی و پیشرفت نیاز به دلخوشی دارن.
کسی که تونست هیجانهای خودش رو مدیریت کنه و بزرگترین دلخوشی رو داشته باشه، شهید حاج قاسم سلیمانی بود.
حاج قاسم با مدیریت هیجانهای خودش تا لحظهی آخر با نشاط بود. اصلا مثل یه جوون پر انرژی و شاداب بود. همیشه نشاط توی زندگیش موج میزد.
زندگی و نشاطی که حاج قاسم توی زندگی داشت، نمونهی واقعی کسی هست که از هیجانهای خودش استفاده کرد. این کارهای بزرگی که انجام داد، نیاز به هیجان و انرژی بالایی داشت.
این انرژی و هیجان به غیر از ارتباط آدما با خدا، جای دیگهای پیدا نمیشه.