-اینکه تو خودت را باور داشته باشی و برای دانستهها و کارهات ارزش قائل باشی، عالی و ارزشمنده اما سوال من اینه که آیا همین اندازه کافیه و تو را به رشد کامل و حقیقیات می رسونه؟ گاهی خیلی خوب کار می کنی و پیشرفت داری اما نتیجه اصلی کار تو برای دیگری است و تو استثمار شده ای،
اینکه خودت رو باور داشته باشی و برای کارهات ارزش قائل باشی، خیلی ارزشمنده اما اصلاً کافی نیست.
بعضی وقتها خیلی خوب پیشرفت داری، اما نتیجه اصلی کار تو برای یه نفر دیگه است. در واقع زحمت اصلی رو تو میکشی، ولی بقیه لذت میبرن. اون وقته که بعد از عمری کارکردن، به خودت میایی و میبینی ای داد! اگرچه خونه و ماشین و حساب پس اندازت خوبه، اما در اصل هیچ چیزی برای خودت نداری. تو فقط طبق نظر اونهایی بودی که به تو دستور میدادن.
تمام عصاره زندگی و تلاش تو رو برای خودشون خواستن. حالا فاصله تو با اونها انقدر زیاد شده که اصلاً نمیتونی تصور کنی.
اینا رو گفتم تا بدونی یکی از دلائل نارضایتی مردم برای انقلاب کردن همین بود. شاه به عنوان مجری کشورهای استکباری همه امکانات کشور رو در خدمت اونها قرار داده بود.اون در مقبال همه استعدادها، تلاشها و امکانات انسانی کشورش اجناس اونها رو وارد میکرد. ما در مقابل پیشرفت و امکاناتی که اونها داشتند، چیزی نداشتیم. این شد که مردم خواستند و با پل انقلاب از هر چیز کاذبی که برایشان درست کرده بودند گذشتند.