انقلاب اسلامی از اولین روزهای تشکیل خود با تهدید، ترور، نفوذ، تحریمهای کمرشکن، جنگ 8 ساله، تهاجم رسانهای سنگین و مواردی از این دست که توسط مستکبران عالم طراحی شدهاند، مواجه بوده و با هدایت و درایت امامین انقلاب توانسته به سلامت از این مشکلات عبور کند.
جمهوری اسلامی از زمان استقرارش تا به الآن همواره در جبهههای متنوع و با ابزارهای متناسب با آن جبههها درگیر بوده و از این جهت میدانهای مختلفی شکل گرفته که قطعا این درگیریها در آینده هم ادامه خواهند داشت.
میدان اول، جبهه تمدنی و ایدئولوژی؛ جایی که جریان منقطع از معنویت و غرق در عالم ماده را جلوی خود میبیند و همواره با سلاح فطرت و تعالیم بزرگانی همچون علامه طباطبائی(ره) و شاگرد شهیدش مطهری با این جریان به مبارزه برخاسته و در سالیان اخیر نیز با پرچمداری رهبر انقلاب اسلامی و شخصیتهایی مثل آیت الله مصباح(ره) ادامه یافته است و قطعا شاگردان این بزرگان، طلایه داران این بخش مبارزه در آینده خواهند بود.
شاید بتوان گفت مهمترین و حساسترین میدان برای انقلاب اسلامی، همین جبهه میباشد. در واقع در اندیشه و مکتب امامین انقلاب، ظهور، متوقف بر این غلبه تمدنی است.
میدان دوم، جبهه خواص غربزدگان داخلی است که تنها راه سعادت را اولا در تعالی صرفا مادی خود میبینند و ثانیا بهترین مسیر برای نیل به این هدف خود را در دنبالهروی از سیاستهای فکری غرب میدانند و همه آمال و آرزوهایشان در سیستمهای برآمده از تفکر اومانیسم غربی خلاصه میشود.
این جبهه حقا و انصافا بیشترین انرژی را از نظام و امت اسلامی - چه در جمهوری اسلامی و چه در سایر بلاد اسلامی - میگیرد؛ چون این قشر آرایش شبه روشنفکری به خود گرفته و با ایجاد جوّ خود نخبه پنداری، تزهای توسعه و پیشرفت ارائه میکنند و از این طریق با تزریق ارزشها و نظریههای جدید مبتنی بر رویکرد مادی، باعث گمراهی بخشی از خواص و نخبگان جامعه و به تبع آن قسمتی از عموم مردم میشوند.
میدان سوم، جبهه بریدگان و کم آوردگان از آرمانهای متعالی اول انقلاب میباشد. شهید دیالمه با تشبیه این افراد به زبالههایی که هرازگاهی دریا با موجش، آنها را بیرون میریزد و به ساحل منتقل میکند، به بهترین شکل این میدان را توصیف کردهاند.
مهمترین علت شکلگیری این قشر، سست شدن اعتقادات اولیه به آرمانهای انقلاب و عدم استقامت کافی در مسیر نیل به این اهداف میباشد. در واقع تاریخ انقضای اعتقادات آنها سر میرسد و ناچار شروع به فاسد شدن میکنند، به طوری که نتیجه و اثرش را به صورت عمده در زاویه پیدا کردن با ولی جامعه نشان میدهند.
مهم ترین وسیله شناخت این افراد هم عدم بصیرت کافی داشتن این افراد و گاه دشمنیشان با مبانی انقلاب میباشد. این قشر از صدر اسلام (افرادی مانند طلحه و زبیر و کشته شدگان جنگ نهروان و...) تا به الآن وجود داشته و قطعا در ادامه هم وجود خواهد داشت.
میدان چهارم، جبهه سنگین تبیین میباشد؛ جایی که جمهوری اسلامی با وجود دشمنان فراوان داخلی و خارجی که برای ضربه زدن به انقلاب از هیچ حربهای دریغ نمیکنند، باید تمام آرمانها و اهداف خود، به همراه مسیر رسیدن به این قلهها را به آحاد امت خود تفهیم کند.
جمهوری اسلامی در تبیین باید مشکلات و آسیبهای این راه را برای مردم قابل تحملتر بکند. در این بین همه باید ایفای نقش کرده و محتوای این تبیین را خواص جامعه از امام و ولی خود گرفته و در قالب یک جهاد تبیین در اختیار عموم مردم قرار دهند.
میدان پنجم، جبهه گسترده و متنوع دشمنیهای استکبار است. انقلاب اسلامی از اولین روزهای تشکیل خود با تهدید، ترور، نفوذ، تحریمهای کمرشکن، جنگ 8 ساله، تهاجم رسانهای سنگین و مواردی از این دست که توسط مستکبران عالم طراحی شدهاند، مواجه بوده و با هدایت و درایت امامین انقلاب توانسته به سلامت از این مشکلات عبور کند.
مقاومت، امیدواری به آینده، ثبات و استقامت در مسیر، کلیدواژههای مهم این میدان میباشند.