برخی افراد جامعه را میتوان در شمار قربانیان ترور ذهنیتی قرار داد؛ به این معنی که در راستای تاثیرپذیری بیش از حد از رسانههای معاند، ذهن و باورشان در تسخیر دشمن قرار گرفته و هر چیزی او بگوید، بلافاصله میپذیرند.
باورپذیری ذهنی، از مهمترین رویکردهایی است که مشخصا میتوان تمرکز اصلی دشمن را در این باره مشاهده کرد. ماموریت این است: مخاطبی که در جامعهی فعلی ایران زندگی میکند، باید به مرحلهای برسد که هر چه اعلام شود، باور کرده و مهمتر از آن، بر اساس این باور عمل کند .
تحقق این مسئله در میان مردم و خصوصا قشر خاکستری را در حد قابل توجهی میتوان احساس کرد. تسلط جدی و همه جانبه بر فضای رسانهای از ناحیهی دشمن، جبههی ذهنیتی و روانی قوی را برای او رقم زده و نتیجه این میشود که برخی از مردم در این شرایط حق مسلم را به دشمن داده و او را دوست میپندارند. نمونهی بارز آن، همین ذهنیت سرکوبگرایانهای است که نسبت به نیروی تامین امنیت در میان برخی از جوانان شکل گرفته است.
مشاهده میشود که تروریستها کودکان را میکشند و نیروی رسانهای پشتیبان، به راحتی حاکمیت را در جایگاه قاتل معرفی میکند و عدهی زیادی از مردم به سادگی این را میپذیرند. کیان پیرفلک کودکی 9 ساله بر اثر تیراندازی مستقیم تروریستها در ایذه به شهادت میرسد؛ اما روایتی که از این اتفاق در باور برخی از مردم نقش میبندد این است که مسئول قتل این کودک، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران هستند. در این میان ماموریت برخی افراد هم، شکلدهی به این باور ذهنی است.
به عنوان مثال بلافاصله پس از این اتفاق، مادر این کودک در موضعگیری بسیار عجیبی در همان زمینی بازی میکند که برایش تعریف شده و باز بر اساس همان، به راحتی نمایش دروغش را بر اذهان مردم تحمیل میکند و در این میان برخی این نمایش را یک واقعیت مسلم میپندارند.
قدرت رسانه در راستای مدیرت اذهان، کار را به جایی رسانده است که امروز جبههی انقلاب باید برای اثبات مسلمات و بدیهیات، ساعتها و روزها وقت گذاشته و استدلال بیاورد.