برخلاف ادعای برخی فیلسوفان قارهای، داراییهای انسان، منحصر در آزادی نیست و آزادی مطلق انسان نه تنها ناممکن است حتی آزادی محدود انسان نیز نباید در مسیر تباهی صَرف شود.
برخی فیلسوفان قارهای و اگزیستانسیالیستی(Existentialism)[1] مدعی هستند که آزادی تنها ویژگی وجود انسان است و آنچه انسان را از غیر انسان متمایز میکند این نکته است که انسان آزاد است و میتواند چگونگی خود را تعیین کند.
اگر از برخی از این فیلسوفان پرسیده شود که انسان چیست؟ احتمالاً مضمون پاسخ آنها این خواهد بود که انسان هیچچیز نیست جز آزادی، و او با تنها سرمایهاش یعنی آزادی میتواند هر چیزی بشود. این آزادی، مطلق است و در تجربههای آزادانه است که انسان، خود حقیقی را پیدا میکند. آیا ما هیچ نیستیم بهغیراز آزادی و انتخاب آزادانه؟ آیا بهراستی آزادی مطلق وجود دارد؟
انسان دارای سرمایههای فطری و الهی
نمیتوان سخن از آزادی و اختیار انسان بر زبان راند، اما از خداوند که این موهبت عظیم را به انسان عطا کرده غافل بود. هر چه که هست و هر سرمایه وجودی که دارد از جانب هستیبخش عالَم دارد و در ویژگیهای خویش مستقل و بدون مبدأ نیست. «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ»؛[2] «خداى يكتاست كه شما و هر چه مىسازيد، آفريده است».
با این نگرش، سرمایه وجودی انسان، منحصر در امکانِ انتخاب آزادانه نیست، باید دید خداوند چه چیزی به بشر اعطا کرده است. داراییهای فطری و توأم با آفرینش انسان، صرفاً توانشی و منحصر در آزادی نیست، انسان بینشها و گرایشهای سرشتی نیز دارد. انسان بهصورت سرشتی علم حضوری به خداوند و بینش الهی دارد و گرایش به رشد و کمال، کمالجویی مطلق، میل به خداپرستی و حقیقتطلبی از گرایشهای فطری است.
بهطور خلاصه درک توحید و میل به توحید از سرمایههای وجودی انسان است. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛[3] «پس روی خود را با گرايش تمام بهحق، بهسوی اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمىدانند».
آزادی مطلق افسانهای خام
انسان محدودیتهای فراوانی دارد، ما پدر و مادر خویش، محل تولد، چهره، رفتار دیگران، قوانین کلی طبیعت و مسائل پرشماری را کنترل نمیکنیم، درحالیکه تحت تأثیر اینها هستیم. در همان آزادی محدودی که داریم نیز خداوند اجازه هر تصمیمی را به ما نداده است. بله انسان به خاطر میل به لذتهای زودگذر علاقه دارد هر کاری دلش خواست انجام دهد، اما این راه موجب شقاوت و بدبختی است و دین اسلام اینگونه آزادی را تائید نمیکند. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ»؛[4] «(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او میخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند!».
پینوشت:
[1]. فلسفه قارهای؛ جریان فلسفی رایج در قرن 19 و 20 در اروپاست که به بررسی فلسفی مسائل اساسی وجود انسانی؛ مانند آزادی، امید، مرگ و ... میپردازد.
[2]. صافات: 96.
[3]. روم: 30.
[4]. قیامت: 5.