ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین و بانوی دو عالم علیهماالسلام، ازدواج دو نور الهی بود که از ازل در عرش الهی قرین یکدیگر بودند. این ازدواج با برکت، با ثمره بزرگی چون ظهور دولت کریمه و برپایی حق و عدالت همراه خواهد شد و در قیامت، عظمت این زوج بیتکرار، بر مردم نمایان میگردد.
ازدواج نورهای جدانشدنی | خداوند نور آسمانها و زمین است[1] و هیچچیزی در کنار او، قابلمقایسه با ذات متعالیاش و مِثل او نیست؛ «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»؛[2] «هیچچیز همانند او نيست». هرچند پروردگار عالمیان مِثل و مانندی ندارد؛ اما مَثَل و جلوه دارد؛ «وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛[3] «در آسمانها و زمين نمونه والا، از آن اوست». تمام موجودات جهان جلوه و نشانه کمالات خالق خویش هستند؛ اما جلوه و نمونه برتر و والا، کاملترین مخلوق است؛ ازاینرو پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند: «أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلی»؛[4] «تو صراط مستقیم و جلوه والای خداوند هستی». کاملترین موجودات نظام هستی بر دیگران مقدم هستند و بنا بر روایات شیعیان، پنجتن آل عبا از ازل وجود نوری در عرش الهی داشتهاند و بر تمام انسانها، حتی آدم ابوالبشر علیهالسلام سبقت دارند.[5]
یاوران زمینی؛ همراهان عرشی
بنا بر برخی نقلها اول ماه ذیالحجه سال سوم هجری، روز ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه علیهماالسلام است.[6] گویا دو نور عرشی که از ازل همراه یکدیگر بودند، باید در زندگی ظاهری دنیایی نیز به یکدیگر میرسیدند. قرار است کاملترین مخلوقات، نسلی پُر از نور و برکت را باقی بگذارند و زمینه تکامل تمام بشریت را فراهم کنند تا هدف از خلقت و نزدیکی به نور الهی، تأمین شود. این ازدواج مقدس برای خدا و در راه قرب الهی بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام در توصیف همسر خویش، ایشان را بهترین یاور برای اطاعت خداوند معرفی میکند.[7] پیوندی بینظیر و تاریخی رخ داد که ریشه در آسمانها دارد[8] و ثمره نهایی آن، آسمانی شدن تمام جهان و نزدیکی مردمان به نور الهی خواهد بود. واژه نور و نورانیت نهتنها از ابتدای خلقت با نام و یاد این بزرگان آمیخته است؛ بلکه در زندگی و منش رفتاری ایشان نیز نورانیت جلوهگر است. نور سپیده صبح، زردی نورِ ظهر و سرخی آن در غروب آفتاب را به سجادهنشینی و عبادتِ سرور بانوان بهشت، نسبت دادهاند.[9] دو همراه قدیمی که نورهایشان با یکدیگر همراه بوده، در چنین روزی به یکدیگر میرسند تا جهان را پُر از نور و هدایت کنند.
همراهان بهشتی
در جهان آخرت از آسمان و خورشید، خبری نیست و روشناییبخشی ستارگان و ماه از بین میرود. آسمان مانندِ نامه و طوماری بههمپیچیده میشود؛[10] خورشید، تاریک و خاموش و ستارگان، کِدِر و بینور میگردند.[11] وقتی نوری نیست، انسانها در صحرای محشر و تاریکی دلهرهآور، چگونه راه را پیدا میکنند؟! حقیقت این است که در قیامت نور مادی کاربردی ندارد و نور ایمان است که راهگشاست. «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»؛[12] «روزى كه مردان منافق و زنان منافق به كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: درنگى كنيد تا از نورتان فروغى گيريم. گويند: به دنيا برگرديد و از آنجا نور بطلبيد». با این حساب، بهشت با نور ایمان سراسر روشنایی و بهجت، و جهنم خالی از نور و طبقاتی از تاریکی سوزان و جانکاه خواهد بود. تمام بهشتیان، صاحب نور هستند و هرکدام در روشنایی بهشت سهمی دارند؛ اما در بین اینهمه زیبایی و درخشش، بهیکباره، نوری عظیم در بهشت نمایان میگردد، به حدی که بهشتیان تصور میکنند که خورشید دوباره طلوع کرده است و از علت این نور میپرسند. خبر میدهند که این نور تبسم و شادی علی و فاطمه علیهماالسلام است.[13]
این زوج آسمانی که از ازل و با خلقتی نوری همراه یکدیگر بودند، در جهان خاکی نیز باعث گسترش نور و نابودی ظلمت و جهالت شدند و تنها نور تبسم آنها از نور تمام بهشتیان شدیدتر است. چنین همراهی و زوجیتی در جهان خلقت، نظیر ندارد.
پینوشت:
[1]. نور: 35.
[2]. شوری: 11.
[3]. روم: 27.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج38، ص111.
[5]. صدوق، محمدبنعلی، من لا یحضره الفقیه، چاپ دوم، جامعه مدرسین، 1413ق، ج2، ص613.
[6]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج43، ص92.
[7]. قمی، محمدرضا، کنز الدقائق و بحر الغرائب، چاپ اول، دارالغدیر، 1423ق، ج9، ص485.
[8]. یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ یعقوبی، چاپ اول، دارصاد، بیتا، ج2، ص41.
[9]. صدوق، محمدبنعلی، علل الشرایع، چاپ اول، مکتبة الحیدریة، بیتا، ج1، ص180.
[10]. انبیا: 104.
[11]. تکویر: 1-2.
[12]. حدید: 13.
[13]. عروسی الحویزی، عبدعلی، نورالثقلین، چاپ چهارم، اسماعیلیان، 1415ق، ج5، ص410.