اجرای قانون دین، امری مقدس و در راستای سعادت و کمال فرد و جامعه است. مقاومت در برابر قانون و احساس رنج از محدودیت قانونی، امری طبیعی و متداول است که اختصاص به قانون دینی ندارد و بسیاری از معضلات امروز ما، ریشه در عدم رعایت عدالت اجتماعی دارد.

قانون با اهداف و حکمتهای ویژهای وضع میگردد و در بسیاری از موارد اجرای قانون، نیاز به اعمال قدرت پیدا میکند و بهطور طبیعی تن دادن بهاجبار برای انسانها رنجآور و آزاردهنده است. این مسئله اختصاص به نظام حقوقی اسلام ندارد و در قوانین سکولار نیز احساس اکراه و گاه نفرت در مردم به وجود میآید.
قوانین راهنمایی و رانندگی، بهخودیخود از حدود الهی و احکام دینی محسوب نمیشوند و در حکومتهای دینی و غیردینی اعمال میگردند و میل به دور زدن قانون و ناراحتی از اعمال جریمه نیز در هر دو جامعه وجود دارد. آیا این ادعا معقول است که اعمال جریمه موجب ناراحتی و بدبینی مردم نسبت به شأن و جایگاه پلیس راهنمایی میشود؛ پس بهتر است قانون را لغو کنیم؟! میشود نسبت به نحوه اجرای قوانین به شکلی عمل کرد که تنش کمتری ایجاد شود. باید شأن انسانی افراد متخلف حفظ گردد و آسیب کمتری به مقبولیت اجراکنندگان قانون وارد آید؛ اما نمیتوان به بهانه آسیبها و ناراحتیهای احتمالی، اساس قانونگذاری و اجرای آن را زیر سؤال برد و انکار کرد.
برخی افراد اینگونه و با چنین استدلالهایی نظام جمهوری اسلامی را به ایجاد بدبینی در مردم نسبت به دین اسلام، متهم میکنند. برای مثال میگویند؛ حکومت با بگیروببند و اجرای قانونهای دینی در جامعه، مردم را نسبت به اسلام بدبین کرده است. گاهی هم به خیال خودشان، برای نجات دین خدا اینگونه استدلال میکنند که خداوند خودش اینهمه سخت نگرفته و اینها از خدا هم مقدستر شدهاند. با توجه به آنچه در مقدمه سخن گذشت، نیکوست نکاتی را پیرامون اینگونه شبهات یادآور شویم:
1. هرچند قبول الزام قانونی در موارد زیادی نیاز به رنج و سختی دارد؛ اما اگر مردم طعم شیرین نظم را بچشند و اهدافی که از قانونگذاری مدنظر بوده است، تأمین شود، این احساس سختی و رنج کاهش مییابد و مقبولیت بیشتر میشود.
2. گاهی آسیب بدبینی از جهت اجرای سلیقهای، کج دار و مریز و ناقص قانون است. قانون حجاب اگر بخواهد همراه با تبعیض بین افراد مشهور و عادی اجرا شود یا در اجرای آن ایام انتخاباتی و غیر آن مؤثر باشد، مطمئناً مشکلات و بدبینیهایی ایجاد میکند؛ ازاینرو مشکل مرتبط به دین و احکام دینی نیست.
3. برخلاف ادعاهای مطرحشده در رسانههای ضدانقلاب، عمده رویکرد نظام اسلامی درباره مسئله حجاب، مبتنی بر مدارا و برخورد فرهنگی بوده است. برخورد انتظامی غالباً مربوط به پوشش بسیار نامتعارف و برهم زننده عفت عمومی میشود و ازاینجهت گاهی کمکاری و سهلانگاری نیز شده است.
این ادعا که نظام اسلامی با قانون حجاب و اصرار بر اجرای احکام الهی باعث بدبینی و نفرت مردم از دین میشود، ناشی از عدم درک معنای قانون، حکمت آن و عوامل تولید نفرت در جامعه است. مشکل ما برخورد گزینشی و اجرای غلط برخی قوانین است. قانون اسلام و حکومت دینی منجر به نفرت نمیشود؛ بلکه وقتی مردم آثار اجرای احکام اسلام ازجمله عفت و امنیت را در جامعه مشاهده نکنند، نسبت به قانون دینی سرد و بیتفاوت میشوند.