اگرچه طلا گرانبهاست، اما ارزشمندی عمر قابل مقایسه با آن نیست.
گاهی برای اینکه ارزش عمر و وقت را بیان کنند، آن را به طلا تشبیه میکنند؛ مثلاً میگویند «وقت، طلاست». این ضربالمثل میخواهد بگوید همانطور که طلا خیلی باارزش است و همواره کسی حاضر نیست آن را هدر دهد، عمر نیز همینگونه ارزشمند است. ازاینرو باید نسبت به ثانیههای آن حریص باشیم و اجازه ندهیم به هدر برود. بنابراین بزرگترین سرمایه انسان، عمر اوست؛ چه بخواهد و چه نخواهد عمر او میگذرد و تمام میشود. حال باید ببیند عمر را به چه قیمتی میفروشد.
گاهی انسان چند سال در یکراه و هدفی تلاش میکند، اما متوجه میشود مسیر اشتباهی را انتخاب کرده است؛ مثلاً تمام تلاش خود را برای رسیدن به امکانات و تسهیلات دنیایی به کار میگیرد و از آخرت و عالم پس از مرگ غافل میشود. در این حالت انسانها دو دسته میشوند: برخی درصدد جبران اشتباه خود برمیآیند و میکوشند اجازه ندهند باقیمانده عمرشان با این اشتباه سپری شود و برخی دیگر، علاوه بر اینکه مسیر اشتباه خود را جبران نمیکنند، تصور میکنند کار خوبی را انجام دادهاند و همچنان به کار خود ادامه میدهند. قرآن کریم به صراحت اینگونه افراد را زیانکارترین افراد معرفی میکند: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛[1] « بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟ [زیانکارترین] آنها هستند که [عمر و] سعیشان در راه دنیای فانی تباه گردید و به خیال باطل میپنداشتند که نیکوکاری میکنند».
بنابراین باید مراقب باشیم مثل مردی نباشیم که هرچند الماسی در جیب خود داشت، ولی وقتی گردویی روی زمین دید، خم شد گردو را بردارد؛ اما ناگهان الماس از جیب او داخل چاه افتاد و او با حسرت گردو را شکست تا بخورد، ولی متوجه شد پوک است.
پینوشت:
[1]. کهف: 103و104.