ملاک احتیاج معلول به علت چیست

10:36 - 1402/04/01

فلاسفه اسلامی بحثی را تحت عنوان ملاک احتیاج به علت مطرح کرده اند که نتیجه آن تعیین موضوع برای اصل علیت است .

فلاسفه اسلامی بحثی را تحت عنوان ملاک احتیاج معلول به علت چیست مطرح کردهاند که نتیجه آن تعیین موضوع برای اصل علیت است و حاصل آن این است .

اگر موضوع این قضیه موجود بطور مطلق باشد معنایش این است که موجود از آن جهت که موجود است نیاز به علت دارد و لازمهاش این است که هر موجودی نیازمند به علت باشد ولی چنین مطلبی نه تنها بدیهی نیست بلکه دلیلی هم ندارد و بالاتر آنکه برهان بر خلاف آن داریم زیرا براهینی که وجود خدای متعال را اثبات میکنند بیانگر این مطلب هستند که موجود بینیاز از علت هم وجود دارد پس موضوع قضیه مزبور مقید است اکنون باید ببینیم که قید آن چیست .

متکلمین پنداشتهاند که قید آن حادث استیعنی هر موجودی که حادث باشد و در یک زمانی موجود نباشد و بعد بوجود بیاید نیازمند به علتخواهد بود و از این روی موجود قدیم را منحصر به خدای متعال دانستهاند و چنین استدلال کردهاند که اگر موجودی ازلی باشد و سابقه عدم نداشته باشد نیازی ندارد که موجود دیگری آن را بوجود بیاورد .

در برابر ایشان فلاسفه معتقدند که قید موضوع در قضیه یاد شده ممکن استیعنی هر موجودی که ذاتا امکان عدم داشته باشد و فرض نبودن آن محال نباشد نیازمند به علتخواهد بود و کوتاه بودن یا دراز بودن عمرش او را بینیاز از علت نمیسازد بلکه هر قدر عمرش طولانیتر باشد نیاز بیشتری به علتخواهد داشت و اگر فرض شود که عمر آن بینهایت باشد نیازش هم به علت بینهایتخواهد بود بنا بر ابن عقلا محال نیست که موجود معلولی قدیم باشد .

ولی باید دانست امکانی که بعنوان قید موضوع و ملاک احتیاج به علت ذکر شده صفت ماهیت است و بقول فلاسفه ماهیت است که خود بخود اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد و به دیگر سخن نسبتش به وجود و عدم یکسان است و باید چیز دیگری آن را از حد تساوی خارج سازد و آن چیز همان علت است و از این روی ملاک احتیاج به علت را امکان ماهوی قلمداد کردهاند .

علت

اما این بیان با اصالت ماهیتسازگار است و کسانی که قائل به اصالت وجود هستند سزاوار است که تکیهگاه بحثهای فلسفی خود را وجود قرار دهند و به همین جهت است که صدرالمتالهین فرموده است که ملاک احتیاج معلول به علت نحوه وجود آن است و بعبارت دیگر فقر وجودی و وابستگی ذاتی بعضی از وجودها ملاک احتیاج آنها به وجود غنی و بینیاز میباشد پس موضوع قضیه مزبور موجود فقیر یا موجود وابسته خواهد بود و هنگامی که مراتب تشکیکی وجود را در نظر بگیریم که هر مرتبه ضعیفتری وابسته به مرتبه قویتر است میتوانیم موضوع قضیه را موجود ضعیف قرار دهیم و ملاک احتیاج به علت را ضعف مرتبه وجود بدانیم .

با دقت در بیان صدرالمتالهین بدست میآید که اولا رابطه علیت را باید در میان وجود علت و وجود معلول جستجو کرد نه در ماهیت آنها و این همان نتیجه طبیعی قول به اصالت وجود است بر خلاف کسانی که پنداشتهاند که علت ماهیت معلول را محقق میسازد و یا آن را متصف به موجودیت میکند و به اصطلاح جعل به ماهیت تعلق میگیرد و یا به اتصاف ماهیت به وجود و این هر دو قول مبتنی بر اصالت ماهیت است و با ابطال آن جایی برای اینگونه نظرها باقی نمیماند .

ثانیا معلولیت و وابستگی معلول ذاتی وجود آن است و وجود وابسته هیچگاه مستقل و بینیاز از علت نخواهد شد و بعبارت دیگر وجود معلول عین تعلق و وابستگی به علت هستیبخش است و بر این اساس است که وجود عینی به دو قسم مستقل و رابط تقسیم میشود و این همان مطلب نفیسی است که قبلا به آن اشاره کردهایم و آن را از ارزشمندترین ثمرات حکمت متعالیه دانستهایم و در این مبحث باید به تبیین آن بپردازیم

منبع: حوزه

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 5 =
*****