ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی فارسی نهم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
معنی شعر ملکا ذکر تو گویم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
ای پادشاه (خداوندا) نام تو را بر زبان میآورم؛ زیرا تو پروردگار پاک هستی. فقط در راهی که تو به من نشان میدهی قدم میگذارم.
معنی کلمات: ملک: پادشاه، نقش «منادا» / ذکر: یاد / مرجع ضمیر «تو»: خداوند / توأم: جهش ضمیر
آرایه های ادبی: «توام راهنمایی» را به دو صورت میشود معنی کرد:
۱- که تو راهنمای من هستی [ تو: نهاد / راهنما: مسند/ ام(من): مضاف الیه / یی: مخفف ”هستی”]
۲- که تو به من راه را نمایی (نشان دهی ) [تو: نهاد/ ام (من): متمم/ راه: مفعول/ نمایی: فعل]
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
فقط بارگاه تو را جست وجو میکنم. تنها در پی فضل و بخشش تو هستم. فقط توحید و یگانگی تو را بر زبان میآورم؛ چرا که تو سزاوار توحید و یگانگی هستی.
معنی کلمات: همه: فقط، تنها / درگاه: بارگاه / جستن: جستجو کردن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جو) / فضل: بخشش، کرم / پوییدن: تلاش، رفتن، حرکت به سوی مقصدی برای به دست آوردن و جست و جوی چیزی / توحید: یکتایی،یگانگی / سزا: سزاوار و شایسته (بن ماضی: سزید، بن مضارع: سز)
آرایه های ادبی: جویم، پویم، گویم: جناس ناهمسان / همه، تو: تکرار، واژه آرایی / واج آرایی: تکرار صامت «ت»
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی
[پروردگارا] تو حکیم و بزرگ و بخشنده هستی. تو دارای فضل و بخشش بی نهایت و سزاوار حمد و ستایشی.
معنی کلمات: حکیم: دانا به همه چیز، دانای راست کردار / عظیم: سترگ / کریم: بخشنده، بزرگ منش / رحیم : بسیار مهربان / نماینده: نشان دهنده / ثنا: ستایش، سپاس (هم آوا: ثنایی، سنایی)
آرایه های ادبی: تو: تکرار / واج آرایی: تکرار صامت «ت» و مصوتهای «و» و «ی»
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نمیتوانم تو را توصیف کنم؛ زیرا در فهم و ادراک محدود انسان نمیگنجی. نمیتوان مثل و مانندی برایت آورد؛ زیرا تو حتی به وهم و خیال انسان در نمیآیی.
معنی کلمات: وصف: توصیف / فهم: درک، دریافت / شبه: مانند / وهم: گمان، پندار، خیال
آرایه های ادبی: فهم، وهم: جناس ناهمسان / جمله «نتوان شبه تو گفتن»: تلمیح به “لیس کمثله شیء” / آرایه “موازنه “ در بیت (رشته انسانی)
همه عزّی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
تو سراسر عزّت و بزرگواری و علم و یقین و نور و شادمانی و بخشش و پاداش هستی.
معنی کلمات: همه: فقط، سراسر / عزّ: عزیز شدن، ارجمندی / جلال: بزرگواری، شکوه، از صفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره دارد / یقین: امری که واضح و ثابت شده باشد / سرور: شادی، خوشحالی / جود: بخشش، سخاوت، کرم / جزا: پاداش کار نیک /
آرایه های ادبی: همه: تکرار / واج آرایی: تکرار مصوت «ای» و مصوت کوتاه «و» / ترصیع (رشته انسانی)
همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی، همه کمی تو فزایی
[خداوندا] تو به تمام امور غیبی و ناپیدا آگاه هستی و همه عیبها را میپوشانی. همۀ کم و زیاد شدنها به دست توست.
معنی کلمات: غیبی: پنهان / غیبی، عیبی: جناس ناهمسان / همه غیبی تو بدانی: اشاره به “عالم الغیب”بودن خداوند / پوشیدن: پوشاندن (فعل دووجهی) / همه عیبی تو بپوشی: اشاره به “ستار العیوب ” بودن خداوند / بیشی: افزونی، زیادی / بکاهی: از مصدر “کاستن”: کم کنی (بن ماضی: کاست، بن مضارع: کاه) / فزایی: بیفزایی، زیاد کنی
آرایه های ادبی: بیشی، کمی: تضاد / بکاهی، فزایی: تضاد / همه، تو: تکرار / تلمیح به آیه ” تعزّ من تشاء وتذلّ من تشاء” (خداوند) هر که را بخواهد عزیز میگرداند و هر که را بخواهد ذلیل می کند) / واج آرایی: تکرار مصوت ”ای” / ترصیع (رشته انسانی)
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بوَدَش روی رهایی
سنایی با همه وجود، یگانگی تو را اقرار می کند. امید است (شاید) برای او (سنایی) از آتش دوزخ [راه] رهایی باشد.
معنی کلمات: مرجع “ش” در “بودش”: سنایی (جهش ضمیر) / بوَد: باشد (بن ماضی: بود، بود: بو)
آرایه های ادبی: لب و دندان: مجاز از “کل وجود”/ لب و دندان: تناسب / سنایی: نام هنری شاعر (تخلص شاعر) / مگر: ایهام، (امید است، شاید) / آتش، دوزخ: تناسب / روی: ایهام تناسب (چاره، امکان، راه)
منابع: گنجور و ستاره