فرزندان نمیدانند دروغ مصلحتی یعنی چه؟ تصویر و درک صحیحی از مفهوم دروغ مصلحتی در ذهن ندارد؟
در هرنقطه ای از این کره خاکی فارغ از هر دین و هر مذهبی،انسان میتواند خانواده های را بیابد که در آرزوی داشتن فرزندانی صحیح و سالم،خوب و شایسته هستند.همه خانوادهها و همه والدین تمام تلاششان این است،تا بتوانند فرزندان خود را به شایستگی تربیت کنند،متاسفانه چه بسا والدینی که در این مسیر، راه را از بیراهه تشخیص نداده و از مسیرصحیح،فرسنگ ها منحرف گشته و به دنبال کورسوی امیدی میگردند تا راه صحیح را به آنان نشان دهد. چه بسا خانوادههایی که فرزندانی خوب و شایسته تربیت میکنند که مایه سرافرازی والدین میگردند وبالعکس،توجه داشته باشیم که فرزندان ما هرانچه باشند با هر نوع تربیتی، حاصل زحمات ما هستند، خوبی آنان حاصل زحمات ما و بدی آنان حاصل بد تربیت کردن مااست.
والدین برای تربیت صحیح کودکان ابتدا باید دنیای کودکان را درک کنند و بشناسند،دنیای کودکان مانند خودشان ساده است و از پیچیدگی دنیای بزرگسالان برخوردار نیست. البته دنیای کودکان درعین سادگی، به اندازه خود پیچیده و پر رمز و راز است،لذا برای تربیت صحیح کودکان باید دنیای آنان را شناخت و با آنان در دنیای خود بازی کرد. دروغگویی در کودکان یک نوع اختلال رفتاری برای آنان محسوب میشود، شاید بسیاری از والدین از دروغگویی کودکانشان رنج ببرند و به دنبال راهکار و راه حل برای درمان این نوع از اختلال، در فرزندان خود باشند.عادت ناپسند دروغگویی در همان دوران ابتدایی کودکی در کودکان شکل میگیرد،لذا والدین باید به این مهم توجه داشته باشند که در همان دوران کودکی باید با بروز این اختلال رفتاری مقابله کنند تا در او نهادینه نگردد.باید به فرزندان خود بیاموزیم که یکی از عادات زشتی که ممکن است در انسان نهادینه گردد و به راحتی اصلاح نشود صفت ناپسند دروغگوی است.
باید به کودکان خود بیاموزیم که اگر عادت به دروغ گفتن در آنان نهادینه گردد، ممکن است دوستانش را از دست بدهد و دیگر کسی به او اعتماد نکند. والدین باید انگیزه دروغگویی در کودکان را واکاوی کنند،کودکان دنیای جالبی برای خود میسازند گاهی در دنیای خیالی که برای خود ساختهاند زندگی میکنند، لذا دروغگویی در کودکان با دروغگویی در بزرگسالان متفاوت است و نباید این دو را با یکدیگر مقایسه کرد. نکته مهم:کودکان در ذهن و خیال خود و در دنیای خیالی که برای خود ساختهاند بسیاری از مطالب را دروغ نمیپندارند تا قبحی برای آن قائل شوند. یعنی اصلاً بسیاری از مطالب از دیدگاه کودک، دروغ نیست تا قبیح باشد،بلکه از دیدگاه والدین دروغ محسوب میشود.لذا والدین نباید فکر کنند که حرفهای غیر واقعی که کودک از کودک میشنوند دروغ است.
معمولا اینطور است که وقتی کودکی دروغ میگوید والدین به یکدیگر نگاه میکنند و بسیار عصبانی شده و به مبانی تربیتی خود شک میکنند و خطاب به کودک میگویند: دروغ گفتن را از چه کسی آموختهای؟ ما که به تو دروغ گفتن یاد ندادهایم پس چرا دروغ میگویی؟ گاهی والدین برای اصلاح کودک از این صفت ناپسند اخلاقی دست به تنبیهات فیزیکی میزنند، و یا تنبیهات اخلاقی سختی برای کودک در نظر میگیرند، قبل از هرگونه تنبیهی باید به دنبال علت و علل دروغگویی در کودکان باشیم، بیابیم که به چه علتی و به چه انگیزهای کودک ما این دروغ کوچک یا بزرگ را گفته است؟
آیا با گفتن این دروغ سود یا نفعی میبرد یا خیر؟
آیا سختگیریهای بیش از حد والدین سبب شده است تا کودک دروغ بگوید؟
آیا والدین در محیط خانه و در مقابل دیدگان فرزندان، دروغ میگویند یا خیر؟
آیا فرزند ما در محیط مدرسه یا بیرون از محیط خانواده با دوستانی در تعامل است که دائماً در حال دروغگویی هستند؟
و دهها سوال دیگر در این زمینه میتواند مطرح شود، لذا والدین باید به دنبال علت و علل و انگیزه دروغگویی در فرزندان باشند بعد به دنبال راه حل.به طور مثال دروغگویی در کودکان در سنین مختلف متفاوت خواهد بود و بیان شد که در برخی از سنین کودک هیچگونه درک و مفهومی از کلام راست و کلام دروغ ندارد،طبعا کلامی که به زبان جاری میکند از نظر او کاملاً راست و صحیح است و هیچگونه دروغی در آن نیست،به طور مثال کودکی را در نظر بگیریم که اسباب بازی دوست و همبازی خود را برداشته است و میگوید این اسباب بازی برای من است او به خیال خود هیچ دروغی نگفته است چون هیچ مفهومی از دروغ گویی در ذهن او شکل نگرفته است.
نکته دیگر اینکه حافظه کوتاه مدت در کودکان بسیار متفاوت از بزرگسالان است و معمولاً حافظه کودکان ضعیفتر از بزرگسالان است.لذا ممکن است که والدین سوالی را از کودکان خود بپرسند و کودک به جهت اینکه حافظه کوتاه مدت او ضعیف بوده و از ماجرای قبل،چیزی در ذهن او باقی نمانده است،کلامی بگوید یا حرفی بزند که والدین گمان کنند این کودک در حال دروغ گفتن به آنان است،حال آنکه کودک اصلاً چنین قصدی نداشته و حقیقت را میخواهد بیان کند.
گاهی اوقات والدین چند فرزندی، تمام توجه خود را معطوف به کودک نوزاد خود میکنند، توجه و محبت و مودت خود را از کودک بزرگتر برمیدارند، این کم توجهی و یا بیتوجهی،کودک بزرگتر را آزار میدهد واحساس میکند دیگر به چشم والدین نمیآید،لذا برای اینکه خود را در چشم والدین عزیز کند و والدین توجه بیشتری به او داشته باشند و یا سبب جلب توجه والدین گردد به دروغگویی روی میآورد، در این هنگام والدین باید حواسشان جمع باشد که علت اینکه فرزند به دروغگویی روی آورده است کم توجهی خود والدین به فرزند است و باید توجه خود را به فرزند بزرگتر معطوف دارند،که به کرات تجربه ثابت کرده است، این عمل بسیار موثر واقع خواهد شد در تربیت دینی کودک تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.
البته عدالت درتقسیم محبت و مودت بین فرزندان،باید از سوی والدین رعایت گردد که اگر والدین در تقسیم محبت بین فرزندان کوتاهی کنند، تبعات منفی بیشماری در پی خواهد داشت که یک مورد آن دروغگوی است. نکته مهم دیگر این است که والدین باید بدانند خواسته یا ناخواسته الگوی فرزندان هستند، یعنی گاهی اوقات والدین کلامی را به زبان جاری میکنند که فرزندانشان میشنوند یا در حال دیدن آنان هستند و میبینند که والدین در حال دروغ گفتن هستند،لذا فرزندان این حرکات، این رفتار را از والدین خود میآموزند،
والدین گرامی ما چیزی به نام دروغ مصلحتی نداریم دروغ، دروغ است. فرزندان نمیدانند دروغ مصلحتی یعنی چه؟مفهومی ازدروغ مصلحتی برای آنان معنا ندارد و ذهنیتی از آن ندارند؟ فرزندان ما نمیدانند توریه یعنی چه؟ پس مقابل چشمان فرزندان توریه نکنیم یا دروغ نگوییم چرا که از ما الگو خواهند گرفت. در نهایت دروغ در هر سنی باید از سوی والدین پیگیری گردد،اما آنچه که مهم است این است، که بدانیم به چه انگیزه و به چه علتی فرزندمان دروغ گفته است، اگر علت را شناسایی کردیم یقیناً در ایجاد راه حل مناسب بسیار موثر خواهد بود، بسیاری از دروغها به دلیل ایجاد فشارهای زیادی است که والدین به فرزندان میآورند، لذا فرزند با گفتن یک دروغ کوچک و ساده خود را آسوده خاطر میکند، پس روش تربیتی ما بسیار حائزاهمیت است.