«هفت سر اژدها» با توجه به جسارتی که نویسنده و کارگردان آن در پرداختن محققانه و دغدغهمند به موضوع حساس فساد در بدنه مسئولان نظام داشته است، یک نقطه عطف به حساب میآید و رویهم رفته یک اثر ارزشمند است، اما نواقصی در متن و اجرا دارد که به شدت به کار آسیب زده است و باید در آثاری که از این پس ساخته خواهد شد، مورد توجه هنرمندان انقلابی باشد.
![زور این تبر به «هفت سر اژدها» نمیرسد هفت سر اژدها](https://btid.org/sites/default/files/media/image/hft_sr_jdh00.jpg)
"ابوالقاسم طالبی " از دسته فیلمسازان مؤلف به شمار میآید؛ هرگز سراغ موضوعات دم دستی و بیدردسر نرفته و دغدغهمندی خود را نشان داده است؛ چنان که در «نغمه» از مصائب مجروحان شیمیایی و بیمهریها و شرافتِ دیده نشده آنان گفت و در «بازگشت پرستوها» زوایای دیده نشدهای از زندگی اسرای جنگی دفاع مقدس را به تصویر کشید. از اولین کار سینماییاش سراغ داستانی درباره طراحی یک انفجار بزرگ در جریان راهپیمایی و نقشه ترور رئیس جمهور رفت، اما شاید اولین کار او که به طور مشخص میتوان آن را یک فیلم سیاسی دانست، «آقای رئیس جمهور» بود. او در این فیلم از اتحاد ثروت و قدرت و پشتیبانیهای متقابل مفسدان اقتصادی و سیاسی از یکدیگر گفت، اما «قلادههای طلا» معروفترین اثر اوست؛ فیلمی درباره فتنه 88 و نقش ویژه انگلستان در آشوبها، که بیش از گذشته نشان داد باکی از حاشیهسازیها ندارد.
کار شاخص طالبی درباره فساد اقتصادی، «به کجا چنین شتابان» است. این مجموعه با محور قرار دادن فساد اقتصادی، از نگاه سطحی فراتر رفته و علاوه بر به تصویر کشیدن جزئیات و پیچیدگیهای یک دستگاه فاسد و چگونگی آلودگی افراد، پشتیبانیهای سیاسی با محوریت استعمار انگلیس را نیز مورد توجه قرار داد.
او در آخرین کارش که با فاصله طولانی از اثر قبلی، پیش چشم مخاطبان قرار گرفت، با اندوخته پژوهشی به مراتب سنگینتر، داستانی از اژدهای هفت سر فساد را روایت کرده است. میتوان گفت او همان خط «آقای رئیس جمهور» را در «هفت سر اژدها» بهروزرسانی کرده و از کلافی در هم تنیده میگوید که در سیاست و اقتصاد و فرهنگ ریشه دوانیده است.
هدف طالبی از پرداختن به این موضوع حساس، جذاب کردن داستان برای مخاطب نیست؛ وگرنه میتوانست با چند شعار دهان پرکن و مردمپسند همین کار را بکند؛ از فساد یقه سفیدها، نداری مردم، خانههای اشرافی، زد و بندهای سیاسی، مماشات با دانهدرشتها و... بگوید و به همین بسنده کند، اما چند سال وقت میگذارد و پروندههای فساد را مطالعه و با مسئولان مرتبط گفتگو میکند تا مخاطبش را به آگاهی برساند؛ تصویری شفاف از ساختار فساد ارائه دهد و عوامل سیاسی و فرهنگی آن را بشناساند. همچنین موانع بر سر راه مبارزه با فساد و گوشهای از مجاهدتها در این راه را روایت کند.
طالبی قصهگو است، ولی او هم کم و بیش دچار آسیبی است که در فیلمسازان دغدغهمند کم دیده نمیشود؛ یعنی غلبه دغدغه انتقال پیامهای ارزشی بر بایستههای هنری. شاید همین دغدغه بوده که او را وادار کرده است پژوهش، نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی این مجموعه را با چنین موضوع حساسی به تنهایی عهدهدار شود و با یک دست چند هندوانه بردارد.
موضوع فساد یا مبارزه با فساد، آن هم فساد بزرگی که سلطانخواهها به آن دامن میزنند، به خودی خود جذاب است. طرح کلی داستان «هفت سر اژدها» نیز، سر و شکل درستی دارد و میتوان گفت داستانهای ریز و درشت آن به خوبی به هم چفت شدهاند. اما از اینها که بگذریم، کار با مشکلات قابل توجهی روبهرو است.
افتتاحیه، نقطه آغاز ارتباط مخاطب با اثر است و اولین اشکال در همین دقایق اولیه دیده میشود. اصرار نویسنده بر انتقال حجمی از اطلاعات در قالب دیالوگ، حس و حال تماشای یک داستان سرگرم کننده را میگیرد؛ هرچند در راستای معرفی شخصیت «سلطانخواه» باشد. همین اطلاعات را میشد آرام آرام و حتی در قسمتهای بعد به بیننده داد. چه نیازی بود که در پلانهای اولیه عباراتی مانند اقتصاد مقاومتی، انقلاب، نظام، ملکه، ام آی سیکس و... به کار برود و دست نویسنده برای مخاطبش رو شود؟ به ویژه اینکه بعدتر متوجه میشویم این چند صحنه در واقع بخشهایی بریده شده از قسمتهای آینده بوده که بر خلاف خط روایی داستان به عنوان سکانس آغازین گزیده شده است.
ادامه دارد...