هرگز از روشهای ابداعی و غیر کارشناسی برای تربیت فرزندان اشتفاده نکنید.
قطعا یکی از بدترین روشهای تربیتی که نتنها نتیجه مناسب نمی دهد بلکه ممکن است نتیجه معکوس در تربیت فرزند دهد روش سختگیرانه و نادرست یا ابداعی در تربیت فرزندان می باشد که گاها هیچگونه زمینه علمی و کارشناسی ندارد و در آن والدین از روشهای نادرست در تربیت فرزندان بهره می برند.
لذا به قطع میتوانیم از آن به بدترین روش تربیتی برای فرزندان یاد کنیم روش سختگیرانه والدین در تربیت فرزندان میباشد دیوونه فرزندان تصور میکنند که همان طوری باید رفتار کنند که خانواده پدر و مادر از آنها انتظار دارند و بدون چون و چرا باید تمام عوامل والدین را اطاعت کنند. اینگونه رفتارهای کنترلی فرزندان نه تنها سبب تربیت صحیح آنان نمیشود بلکه به زودی در آینده نزدیک و با رشد تدریجی آنان میتواند فرمان ناپذیری و سرباز دادن از مسئولیت را به ارمغان آورد. کودکانی که در این گونه خانوادههای با تربیت سختگیرانه پرورش پیدا میکنند معمولاً از چند خصلت و ویژگی های شکننده برخوردار میباشند که برخی از آنان عبارتند از:
۱. ممکن است اینگونه فرزندان با این نوع از تربیت، فرمانبردار باشند ولی در رفتارشان پرخاشگری موج میزند.
۲. معمولاً اینگونه فرزندان از استقلال کافی در تصمیم گیری برخوردار نخواهند بود و نمیتوانند در شرایط و زمان نامناسب تصمیماتی مهم را اتخاذ کنند.
۳. به جهت ارتباطگیری ضعیفی که دارند معمولاً نمیتوانند در بین همبازیهای خود قرار بگیرند و به آنان ارتباط کافی و تعامل مطلوبی را برقرار کنند لذا محبوبیتشان بین هم بازیهای خود ضعیف میباشد.
۴. در جمعی که قرار میگیرند و یا در کنار هم بازیهای خود برای حقوق آنان احترام قائل نمیشوند و حق آنان را زیر پا میگذارند.
۵. اگر اشخاصی از آنان انتقادهای سازنده داشته باشد در برابر آنها موضع میگیرند و هرگز تن به انتقادهای سازنده برای اصلاح رفتار خود نمیدهند.
۶. معمولا نسبت به اتفاقاتی که اطرافشان میافتد بیتفاوت عبور میکنند و به نوعی ارتباط عاطفی با همسران خود یا همبازیهای خود برقرار نمیکنند.
۷. معمولاً اینگونه فرزندان از اراده کمی برخوردار میباشند و هرگز مسئولیتی را نمیپذیرند و اگر پذیرفتند در قبال آن مسئولیت بیمسئولیتی میکنند و یا به خوبی نمیتوانند از پس آن برآیند.
۸. اینگونه فرزندان با این نوع تربیت هرگز در کارهای گروهی شرکت نمیکنند و به صورت فردی عمل میکنند و فردگرا میباشند چرا که در ارتباطگیری گروهی ضعیف عمل میکنند و نمیتوانند ارتباط بگیرند و ارتباط عاطفی با دوستان برقرار کنند.
والدین باید در نظر داشته باشند که با رفتار و سختگیرانه خود نسبت به اینگونه فرزندان آنان را دچار مشکل میکنند و آینده آنان را درگیر میکنند چرا که اینگونه فرزندان معمولاً با والدین سختگیر خود به هیچ عنوان احساس راحتی نمیکنند و آن حس خودمانی که فرزندان دیگر با والدینشان دارند این گونه فرزندان ندارند و ترجیح میدهند تنهایی خودمانی و بی دغدغه خود را داشته باشند تا اینکه با دوستان یا آشنایان و همسالان خود وقت بگذرانند و با آنان وقت و اوقات فراغت خود را پر کنند. لذا مشکلات عدیدهای که اینگونه فرزندان با والدین خود دارند زمانی که به سن نوجوانی میرسند والدینشان بیش از حد آنها را کنترل میکنند و همین کنترلگریهای بیش از حد توسط والدین صدمات روحی عدیدهای رو به فرزندان وارد میکند که گاهاً برخی از این صدمات غیر قابل جبران میباشد چرا که وضعیت سنی این نوجوان را در نظر نمیگیرند که در سن بلوغ میباشد و ممکن است از مشکلات روحی خاص سن خود برخوردار باشد یعنی به جای اینکه والدین درصدد رفع مشکلات روحی او در این سن خاص برآیند مشکلی بر مشکلات او اضافه میکنند، لذا ما میبینیم که در این سن فرزندان والدین سختگیر معمولاً تن به دروغگویی میدهند و رو به دروغگویی میآورند برای پاسخگویی صحیح به والدین و در بسیاری از موارد به جای اینکه واقعیت را به والدین خود بگویند سعی در پنهان کردن واقعیت دارند و والدین نباید از این رفتار فرزندان تعجب کنند چرا که اسباب اصلی این رفتار خودشان میباشند.
بس بهترین روش و مناسب ترین روش در تربیت صحیح فرزندان، استفاده از روشهای تربیتی مناسب و کارشناسی شده می باشد.