جريان مشروطه و سرنوشت آن را توضیح دهید؟

14:56 - 1394/01/18
چکیده: نهضت مشروطه خواهي در سال‌هاي آخر سلطنت مظفرالدين شاه با توجه به زمينه‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده مردم ابتدا به صورت پراكنده و سپس در حركت‌هاي سازمان يافته به شيوه حكومتي شاه و درباريان اعتراض كردند. اقشار و طبقات مختلف شهرنشين تلاش كردند با بهره گرفتن از روش هاي سنتي...

خلاصه اي از جريان مشروطه و سرنوشت آن و نيز علت مخالفت شيخ فضل الله نوري با آن را بيان فرمائيد؟

پاسخ:

بحث پيرامون حوادث و تحولات مشروطه بسيار مفصل است. اما در بيان خلاصه جريان مشروطه همين قدر بايد عنوان كرد كه اهم وقايع آن به مشروطه اول، استبداد صغير، مشروطه دوم تقسيم مي‌ گردد. اين مسائل و تحولات تا ابتداي جنگ جهاني اول در ايران باعث شد فضاي خاص و شرايطي ويژه در ايران ايجاد شود. نگاهي گذرا به نهضت مشروطه خواهي در سال‌هاي آخر سلطنت مظفرالدين شاه با توجه به زمينه‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده مردم ابتدا به صورت پراكنده و سپس در حركت‌هاي سازمان يافته به شيوه حكومتي شاه و درباريان اعتراض كردند. اقشار و طبقات مختلف شهرنشين تلاش كردند با بهره گرفتن از روش هاي سنتي يعني بست نشيني و مهاجرت و راهپيمايي، خواسته‌هاي خود را به اطلاع دولت برسانند. يكي از مهمترين اقدامات مردم پايتخت، مهاجرت به حرم حضرت شاه عبدالعظيم و تحصن در آنجا بود. اما دولت برخلاف وعده‌هاي داده شده، با دستگيري و قتل عام مردم به ستمگري خود ادامه داد. به همين دليل مردم با بست‌نشيني و مهاجرت به قم (مهاجرت كبري، 1323 هجري قمري) به مبارزه خود شكل سازمان يافته‌تري بخشيدند. آنان طالب تأسيس عدالتخانه و عزل حاكم تهران بودند، البته در ادامه اين اعتراضات خواسته و تقاضاي آن ها به برقراري مشروطه و تأسيس مجلس شوراي ملي و تدوين قانون اساسي تبديل شد و سرانجام پافشاري علماء و مردم مظفرالدين شاه را وادار به تسليم كرد، به نحوي كه عين الدوله را از كار بر كنار كرد. سپس مظفرالدين شاه در 14 مرداد سال 1285 (14 جمادي الثاني 1324) با صدور فرمان مشروطه دستور داد مجلسي از منتخبان شاهزادگان، علما، اعيان و اشراف، ملاكين، تجار و اصناف تشكيل شود. البته اين فرمان اشاره‌اي به خواسته‌هاي مردم نمي‌كرد و با تقسيم‌بندي طبقاتي خاص خود، هيچ حقي براي اكثريت جمعيت ايران يعني كشاورزان قائل نمي‌شد لذا مردم دست از مبارزه برنداشتند. مظفرالدين شاه مجبور شد چهار روز بعد فرمان ديگري در تكميل فرمان قبلي صادر كند و براي به رسميت شناختن حق حاكميت تمامي طبقات و اقشار مردم، دولت را به برگزاري انتخابات و تشكيل مجلس مأمور نمايد. بلافاصله مشروطه طلبان در مدرسه نظام گرد هم آمدند و تصميم گرفتند نظامنامه‌اي براي انجام انتخابات مجلس شورا تدوين كنند. و پس از آنكه مورد تأييد شاه قرار گرفت، انتخابات نمايندگان مجلس شوراي ملي در تهران برگزار و نخستين مجلس شوراي قانونگذاري در 18 شعبان 1324 افتتاح شد.(1) از تدوين قانون اساسي تا هرج و مرج و استبداد صغيرپس از تشكيل مجلس، قانون اساسي و نظامنامه به سرعت تدوين شد. مدتي بعد يعني در تاريخ 24 ذي قعده‌ي سال 1324 قمري مظفرالدين شاه بر اثر بيماري فوت كرد و پسرش محمدعلي ميرزا، كه پيش‌تر حاكم آذربايجان بود، جانشين پدر شد. در دوران پادشاهي محمدعلي شاه مجلس تصميم به نگارش متمم قانون اساسي گرفت. شايان ذكر است قانون اساسي و تدوين آن پديده‌اي جديد براي مردم ايران به شمار مي‌آمد. به همين دليل برخي از روشن فكران سكولار كه مأمور تدوين قانون اساسي شده بودند، فوراً به دنبال نسخه‌ي از قانون اساسي دولت‌هاي غربي، مانند بلژيك و انگليس و فرانسه رفتند و گمان مي‌كردند صرف كپي‌ برداري از آن قوانين مي‌تواند در ساماندهي يك جامعه اسلامي نقش مثبتي بيافريند. اما متأسفانه افرادي كه براي تدوين قانون اساسي دور هم گرد آمده بودند سعي كردند محتواي قالب‌هاي مزبور را با قوانين غربي، كه بعضاً با مباني و احكام ديني ملت مسلمان ايران مغايرت داشت پر كنند. شايد بتوان گفت عمل اين افراد معلول دو پديده ي غرب‌ زدگي و ناتواني و بي‌ بهره‌گي از درك احكام اسلامي بود. تدوين قانون اساسي بر مبناي انديشه‌هاي الحادي و سكولاري غرب موجب شد در صفوف ملت در دفاع از مشروطيت تفرقه ايجاد شود و نيروهاي مذهبي در حمايت از آن ترديد كردند. در ميان عالمان ديني شيخ فضل الله نوري به شدت با اين وضعيت مخالفت كرد. عمده‌ي اعتراض شيخ اين بود كه قوانين موجود در قانون اساسي كاملاً بايد مطابق شريعت باشد و قانون موجود در موارد متعددي با مباني و احكام اسلامي مغايرت دارد. وي به اتفاق هيجده تن از علماي تهران در حرم حضرت عبدالعظيم متحصن شد. اثر تحصن شيخ در حرم عبدالعظيم كه در اثر ناامني شهر و تهديدهاي مشروطه خواهان افراطي صورت پذيرفت به گونه‌اي بود كه مخالفت و افشاگري شيخ، به عنوان يكي از علماي طراز اول تهران، موجب ترديد بسياري از متدينان كشور نسبت به حسن نيت و وثاقت نمايندگان مجلس گرديد.(2) سرانجام با اين اعتراض‌ هاي شيخ متمم قانون اساسي به تصويب مجلس رسيد كه مهم‌ترين اصل آن نظارت پنج تن از علما و مجتهدين بر مصوبات مجلس بود . به دنبال اين ماجرا، مشروطه‌ خواهان افراطي كه همه چيز را فداي آزادي بي‌حد و حصر و اصطلاحات موهوم و تعريف نشده مي‌كردند در روزنامه‌ ها و شب‌نامه‌ ها و سخنراني‌ هاي خويش در مجلس و بيرون مجلس، به فحش و تهمت و افترا و ناسزاگويي به مشروعه‌ خواهان دست زدند و آنها را به هم دستي با محمدعلي شاه و حمايت از استبداد متهم ساختند. اختلاف مشروطه خواهان تندرو پس از ورود نمايندگان تبريز به مجلس كه در راس آنها سيدحسن تقي‌ زاده رهبر افراطيون قرار داشت، با مشروطه‌خواهان معتدل و دين مدار بالا گرفت و افراطيون جنگ رواني و تهديد جاني را عليه هر كسي كه به گمان آنها با مشروطه مخالف بود، اعم از مشروطه‌ خواهان و شخص شاه آغاز كردند و جو رعب و وحشت عجيبي را به وجود آوردند. ابتدا اتابك - (صدر اعظم) – را ترور كردند قتل اتابك از يك سو بر التهاب موجود در كشور افزود و از سوي ديگر سرنوشت مجلس و مشروطه را به مخاطره جدي افكند. روز جمعه 25 محرم 1326 قمري نسبت به محمدعلي شاه سوء قصد شد ولي شاه جان سالم به در برد و به فكر چاره‌اي جدي افتاد و به همين دليل سربازان به فرماندهي لياخوف، افسر روسي قزاق خانه، به مجلس حركت نموده و مجلس را به توپ بستند و بدين سان عمر اولين مجلس مشروطيت پايان يافت و دوران استبداد صغير آغاز شد. دوران استبداد صغيربه دنبال به توپ بستن مجلس و دستگيري و ضرب و شتم و تبعيد مشروطه خواهان اساس مشروطيت فروپاشيد و بار ديگر كشور به حالت يك نظام پادشاهي مستبدانه درآمد. اين وضعيت براي حاميان مشروطه قابل تحمل نبود در اين ميان فتواي سه تن از علماي نجف (مرحوم آخوند خراساني، عبدالله مازندراني، و ميرزا خليل تهراني) موجب تهييج نيروهاي مردمي در قيام عليه استبداد و محمد علي شاه گرديد. برخي از علماي حاضر در ايران نيز به مخالفت با استبداد محمد علي شاه برخاستند از جمله حاج آقا نورالله اصفهاني و آقا نجفي اصفهاني مردم اصفهان را عليه استبداد متحد كردند، انقلابيون شهرهايي چون تبريز، رشت و مشهد و شيراز نيز به التهاب درآمدند.(3) تهران در 27 جمادي الثاني 1327 ق فتح شد و پس از فتح، قدرت به سرعت به دست مشروطه خواهان سكولار و عناصر تندرو و دمكرات و نيز فرماندهي نيروي انتظامي شهر به دست يفرم خان ارمني افتاد بسياري از چهره‌هاي تندرو همچون تقي زاده بار ديگر به مسند قدرت نشستند و با مخالفان مسلك سياسي خود تصفيه حساب كردند. در نخستين گام، تقريباً 16 روز پس از فتح تهران در 13 رجب 1327 ق روز تولد امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ شيخ فضل الله نوري را در ميدان توپخانة تهران به دار آويختند و پس از مدتي سيد عبدالله بهبهاني يكي از چهره‌هاي بانفوذ مشروطه خواه متدين را ترور كردند. مرحوم سيد محمد طباطبايي را نيز در انزواي سختي قرار دادند. آنگاه به سراغ مشروطه خواهان حامي روحانيت و وفادار به اسلام و ايران و مخالف لامذهبي و غرب زدگي رفتند و ستارخان و همراهان وي را در پارك اتابك تهران قلع و قمع و خلع سلاح كردند. مجلس دوم كارش را آغاز كرد ولي اين بار فضاي مجلس بيش از گذشته تحت تأثير سياسي فكري مشروطه خواهان سكولار بود. بار ديگر روزنامه‌هاي تندرو و جنجالي به درج مقالات ضد روحانيت و مذهب دست زدند و فضاي وحشتناك و خفقان اواخر دوران مجلس اول بر جامعه حاكم شد . علماي نجف، يعني مرحوم آخوند خراساني و ملا عبدالله مازندراني، با صدور اعلاميه‌هاي متعدد به شدت با عناصر افراطي مشروطه خواه مخالفت كردند، ولي اين مخالفت ‌ها نتوانست انحراف پديد آمده را از بين ببرد چرا كه علماي نجف از نزديك با مشروطه ارتباط نداشتند، حال آنكه عناصر سكولار حضور مستقيم و فعال داشتند. البته مرحوم آخوند (ره) و دوستانش پس از ترور مرحوم بهبهاني و هنگام اولتيماتوم روس‌ها، براي مقابله با تجاوز آنها و اصلاح امور كشور، از نجف به سوي ايران حركت نمودند، ولي آن بزرگوار در همان آغاز حركت، در 21 آذر 1290 ش به طرز مشكوكي از دنيا رفت. اما مشروطه خواهان سكولار، افرادي چون محمد علي و ابوالحسن فروغي، جعفر قلي خان سردار اسعد بختياري، سيد حسن تقي زاده، ميرزا كريم خان رشتي، اردشير جي، ابراهيم حكيمي، حسينقلي خان نواب، محمود جم، وثوق الدوله و برخي ديگر، پس از حذف نيروهاي مذهبي از صحنه‌‌هاي سياسي ـ اجتماعي مشروطه دوم، نتوانستند يك حكومت مستقل و آزاد را پايه ريزي كنند و مملكت حالت هرج و مرج به خود گرفت و آنها به باج دهي به استعمار انگليس روي آوردند و در چنين شرايطي وثوق الدوله قرارداد ننگين (1919 م) را با انگليس منعقد كرد. سپس برخي از همين مشروطه خواهان تندرو، كودتاي سوم اسفند 1299 ش، را زمينه سازي كردند و تقي زاده سركرده سكولارها حرف معروف خود را مبني بر لزوم فرنگي شدن ايرانيان در ظاهر و باطن و در جسم و روح را اعلان كرد(4) و با دلالي افرادي مانند اردشير جي، اندك اندك قدرت سياسي از دست چهره‌هاي معروف مشروطه خواه خارج شد و در دست رضاخان قرار گرفت . رضاخان ابتدا سردار سپه (وزير جنگ) و سپس نخست وزير شد و سرانجام در سال 1304 ش، به عنوان شاه ايران تاج گذاري كرد و اكثر مشروطه خواهان سكولاري كه دم از آزادي و استقلال مي‌زدند جذب حكومت رضاخان شدند و اختناق رضاخاني را پذيرفتند .

پاورقی:

1. ازغندي، عليرضا، تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران، تهران، نشر سمت، ج2، ص3.
2. سليماني، جواد، از عدالت خانه تا مشروطه غربي، قم، نشر مرکز مطالعات حوزه علميه، ص230.
3. همان، ص234.
4. آجوداني، ماشاء الله، مشروطة ايراني، تهران، اختران، ص 344.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.