پیشنهاد ازدواج از طرف دختر

19:55 - 1391/11/01
به پسری از آشناهامون علاقه مندم تا حالا چند بار خواستم این موضوع رو بهش بگم ولی جلوی خودمو گرفتم که نکنه فکر کنه که دارم خودمو تحمیل میکنم؟؟واسه همین عشقمو تو دلم نگه داشتمو نمی‌تونم کاری کنم...
پیشنهاد دادن دختر

سلام

من دختری ۱۹ ساله هستم که به پسری از آشناهامون علاقه مندم. من تک دختر و فرزند ارشد خونواده مون هستم. تا حالا چند بار خواستم این موضوع رو بهش بگم ولی جلوی خودمو گرفتم که نکنه فکر کنه که دارم خودمو تحمیل میکنم؟؟واسه همین عشقمو تو دلم نگه داشتمو نمی‌تونم کاری کنم. ولی از خدا خواستم که مهر منو تو دلش بندازه و تصمیم گرفتم تا اون ازدواج نکرده من هم ازدواج نکنم. شما بگید چیکار کنم؟؟؟؟

***جواب :

سلام

شاید شما فکر کنی بهترین جواب اینه که من یه راهی به شما پیشنهاد کنم که بدون اینکه خودت بهش بگی مهرت به دلش بیفته و بیاد خواستگاریت اما عرض می‌کنم اگرم چنین راهی باشه با انجامش کار تموم نمی‌شه بلکه با خواستگاری تازه شروع می‌شه یعنی اون وقته که خانواده‌ها و خود طرفین تازه باید بررسیهاشون رو شروع کنن تا معلوم بشه که شما به درد هم می‌خورید یا نه و اگه به درد هم نخورید علی رغم میل طرفینی نخواهید تونست ازدواج کنید

پس تا این مراحل طی نشده علاقه‌ای که داری نه تنها به درد نمی‌خوره بلکه مضر هم هست چون سالها باید درد فراق کسی رو تحمل کنی که اولا معلوم نیست بیاد خواستگاریت و ثانیا اگرم اومد معلوم نیست ازدواجتون انجام بشه

بنا بر این دل به این عشق درد سر ساز نبند و به جای اینکه دعا کنی خدا مهرت رو به دلش بندازه بگو خدایا اگه به درد هم نمی‌خوریم مهرش رو از دلم ببر

البته اگه بتونی کاری کنی که نظرشو در مورد خودت بفهمی خیلی خوبه چون اگه بفهمی که نمی‌خوادت راحت‌تر فراموشش می‌کنی و اگرم بدونی می‌خوادت به عشقت امیدوارتر می‌شی

راههای مختلفی برای فهمیدن نظرش می‌شه پیشنهاد کرد مثل اینکه از طریق فرد سوم از نظرش نسبت به خودت مطلع بشی

یک راه هم صریح گفتنه که همون طور که اشاره کردی احتمالا اثر منفی داره و زدگی ایجاد می‌کنه

راه سومی هم هست که هم عزتت رو حفظ می‌کنه و هم احتمال ضررش کمتره و بلکه ممکنه او رو به سمت تو جذب هم بکنه اون راه اینه که براش نامه‌ای به مضمون زیر بنویسی (البته نامه رو هم در صورتی بنویس که مطمئن باشی ازش بر علیه تو سوء استفاده نخواهد کرد)

می گن اگه دختری به پسر بگه دوستت دارم و می‌خوام باهات ازدواج کنم احتمالا پسره برای ازدواج سراغ این دختر نمیاد چون فکر می‌کنه که لابد دختره یه عیبی داره و می‌خواد خودشو بهش بچسبونه و اگه بره خواستگاریش فوری بله رو می‌گه

منم می‌خوام همونو بهت بگم که مهر تو در دل منه اما معنیش این نیست که الان حاضرم باهات ازدواج کنم بلکه خواستم یه دختر آماده ازدواجی رو بهت معرفی کنم که مهر تو در دلشه، یعنی اگه خواستی ازدواج کنی یکی از کسایی که می‌تونی خواستگاریش بری منم، در ضمن فکر هم نکن که اگه خواستگاری اومدی فوری بله رو می‌گم چون درسته که دوستت دارم اما عقلم می‌گه که به حرف عشق گوش نده و بذار خونواده‌ها بررسی کنن که شما دو نفر تناسبهای لازم رو با هم دارید و به درد هم می‌خورید یا نه

اگه جواب اونا مثبت بود جواب منم "بله" است اما اگه خونواده‌ها به این نتیجه رسیدن که ما به درد هم نمی‌خوریم من به حرف اونا گوش می‌دم و هیچ اصراری هم برای ازدواج با تو ندارم و عشقم رو هم به تدریج فراموش می‌کنم

 اگه این طور نامه بنویسی تنها چیزی رو که بهش فهموندی علاقه ات به او است و خیال نخواهد کرد که اگه جلو بیاد فوری بله رو می‌گی چون بهش گفتی موافقت من منوط به موافقت خانوادمه

در نتیجه با نوشتن این نامه احساس تحمیل نمی‌کنه و اگه تو رو بخواد قدم جلو می‌ذاره و اگرم نخوادت تو می‌فهمی که باید فراموشش کنی و راحت‌تر می‌تونی از دلت بیرونش کنی

موفق باشید

نظرات

تصویر امین
نویسنده امین در

سلام!
به نظر یک پسر؛
اگر پسر خود خواهی نیست،والبت عقده ای که نره همه جا جار بزنه؛
مستقیم بهش بگی بهتره!

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
به نظرت اگه مستقیم بهش بگه پسر خودش را طاقچه بالا نمی ذاره و حالت مطلوبیت به خودش نمی گیره ؟در حالی که پسرها دوست دارند طالب باشند تا مطلوب

تصویر mak
نویسنده mak در

من که 4 سال صبر کردم بعد از 4سال اومد.بعد از ابراز احساساتش بدون اینکه بفهمم چرا گفت دارم ازدواج می کنم.دارم از دوریش سکته می کنم
کاش اصلا بیان نمی کرد منم همیشه فکر می کردم یه طرفه
نمی دونم چی کار کنم.تو رو خدا واسم دعا کنید خدا بهم صبر بده

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

اگر پسره الان اومد و وبهت وعده داد ولی در واقع علاقه ای نداشت وبه خانواده اش بعدها نگفت ووفا نکرد و در برابر تو دلبسته شوی وبعد او وفا نکند ونیاید ودر برابر اعتراض تو به تو وهرکس دیگری بگوید دختره به من گفت بیا من را بگیر من که نگفتم ودوستش ندارم ورفت با دیگری ازدواج کرد آیا تحملش را داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟برای من این اتفاق افتاد وتحملش را نداشتم وخیلی ویران شدم یعنی بدون اینکه بخواهم هم خوار وحقیر شدم هم اسیر عشق وعلاقه یکطرفه که با وعده او فکر کرده بودم دو طرفه هست هم رسوایم کرد که من گفته ام واو نگفته ومن را نمی خواهد هم خنجر نفرتش را برقلب وروحم کوبید ومن عذاب بسیاری کشیدم واو اصلاً برایش مهم نبود ورفت دنبال عشق وحالش با اطمینان از اینکه حق با اوست هیچکس هم حرف من را باور نکرد که او به من گفته بود ووعده داده بود نمی دونید چه بلاهایی سرم اومد که مرگ آرزویم شده بود واز نظر همه من شدم دختر بی حیا وسبک واو شد پسر طفل معصوم
پس من حتی با این نامه هم مخالفم بهترین راه این هست بدانی که باید فراموشش کنی ودلت را به او دو دستی تقدیم نکن که راحت بشکند وبرود انگار نه انگار دلت را برای خدا قرار بده واز خدا بخواه دلت جای هیچکس غیر خدای یکتا نباشد

تصویر yek mard
نویسنده yek mard در

بت قول میدم اگه یه همچین نامه ای به دست من رسید با یه پوسخند هم نامتو هم خودتو فراموش میکنم
البته شاید نامتو نگه داشتم نشون دخترم دادم اگه یه روزی همچین اتفاقی براش افتاد که درس عبرتی بشه براش

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****