چکیده: در اثبات یا نفی مطالب اعتقادی باید به علم مربوط به آن و منابع اصیل و درست مراجعه کرد. مسأله علم امام مسألهای اعتقادی است که باید از طریق علم کلام دنبال شود و با نقلهای ضعیف تاریخی، نتیجهگیری نکرد.
در آبانماه سال 1349 هجری شمسی کتابی منتشر شد که در صحنه سیاسی و فرهنگی تشیّع جریانی را به راه انداخت که هنوز هم بعد از گذشت سالیان سال اثرات آن در گفتارها و نوشتارها دیده میشود. این کتاب که به «شهید جاوید» مشهور بود، توسّط یکی از دانشآموختگان حوزه به نام «نعمت الله صالحی نجف آبادی»(متوفّی 1385 خورشیدی) به عرصه فرهنگی ایران عرضه شد. در این کتاب اثبات دو مطلب اصلی مورد توجّه نویسنده بوده: یکی اینکه امام حسین(علیهالسلام) برای تشکیل حکومت قیام کرد و دوم اینکه ایشان علم غیب به عاقبت کار خود نداشت.
بعد از انتشار این کتاب موجی از مخالفتها از طرف مراجع و حوزههای علمیه شکل گرفت و بسیاری از بزرگان از جمله: آیات عظام «صافی گلپایگانی» ، «فاضل لنکرانی» و «اشتهاردی» بر این کتاب ردّیّههای مفصّلی نوشتند. «علّامه طباطبایی» در مورد علم امام رساله مجزّایی مرقوم داشتند.
در نوشتار حاضر قصد پاسخگویی به شبهات این کتاب را نداریم. فقط یک نکته بسیار ضروری که مورد غفلت جریان «شهید جاویدی» و جریانات همسوی آن واقع شده تذکّر داده میشود.
مبحث علم امام و چگونگی آن ربطی به علم تاریخ ندارد و بحثی است در حیطه علم کلام و از طریق برهان عقلی و دلیل نقلی قابل اثبات است.[1]
مسأله آگاهی امام از حوادث آینده جزء مسائل اعتقادی است و آنچه در کتب تاریخ آمده قابل اعتماد نیست؛ زیرا به دستور شاهان و به دلخواه ظالمان مطالب درست و نادرست در آنها به هم آمیخته شده است. تاريخى كه سرشار از ساختهها و پرداختههاى مؤلّف يا تاريخ نگارانِ پيش از اوست، نمیتواند بیانگر چهره انسان کاملی که در طول تاریخ مرکز تمام هجمههای شیاطین برای تخریب آن بوده، باشد.
مثلاً همین «تاریخ طبری» که گزارشی از حوادث عاشورا داده و مؤلّف کتاب «رهبر خرد» به آن اعتماد تام کرده و بر اساس آن بر نفی علم غیب امام استدلال کرده است، در نقل بسیاری از حوادث تاریخی به نفع عقائد خود، تاریخ را گزینشی نقل کرده است. علاّمه امينى(قدسسره) در این باره میگوید: «طبرى آنگاه كه به تاريخ ابوذر، صحابى بزرگوار پيامبر(صلىاللهعليهوآله) مىرسد، چنين مىگويد: در اين سال(سال سىام هجرى) آن چه اتّفاق افتاد، همانا برخورد معاويه با ابوذر و تبعيد او از شام به مدينه است. و امّا عدّهاى در توجيه كار معاويه برآمده و او را در اين كار معذور دانستهاند و از سببهايى سخن گفتهاند كه دوست ندارم در اينجا از آنها ياد كنم».
در ادامه مىگويد: «آيا طبرى به چه انگيزهاى فقط به نقل معذور دانستن معاويه و توجيه رفتار نادرست او، از سوى عدّهاى از هوادارانش، بسنده كرده و از نقل رويدادهاى ناخوشايندى كه در جهان اسلام مىگذشت و مصيبتها و ناراستىهايى كه در آن روزگار بر امّت محمّد(صلىاللهعليهوآله) سايه افكنده بود و مصيبتبارتر اين كه، تا به امروز نيز تأثير ناگوار آن برجاى مانده است، امتناع ورزيده است؟
آيا به گمان باطل او، اين حقايق با كتمان طبرى و نظير او براى هميشه پوشيده مىماند؟ در حالى كه علیرغم كتمان طبرى، در خلال روزگاران و در اثناى تاريخ و لابلاى كتابهاى حديث و... تا آنجا كه محقّقان بتوانند از آن رويدادها و واقعيتها، آگاه شوند، از انگيزههاى پليد معاويه، اين دشمن سرسخت اسلام و ابوذر، پرده برداشته و همه آنچه را كه پيامبر(صلىاللهعليهوآله) درباره ابوذر پيشگويى فرموده بود، آشكار كرده است».[2]
آيا شخص طبرى با اين همه پرده پوشىها از دادههاى مسلم تاريخ اسلام، مورد اعتماد است؟ و آيا در تاريخ او، با اين همه كاستىها كه در منابع استناد آن است، هرچه آمده است صحيح است؟
یقیناً جواب منفی است.
البته انسان عاقل منصف، اگر با کنار گذاشتن پیشفرضهای غلطش به همین تواریخ موجود هم مراجعه کند، موارد متعدّدی از خبر دادن امام به شهادتشان ملاحظه میکند.[3]
در نتیجه: در اثبات یا نفی مطالب اعتقادی باید به علم مربوط به آن و منابع اصیل و درست مراجعه کرد تا خدای نکرده گرفتار عقائد باطل در مورد اصول دین نشده و موجبات گمراهی دیگران را هم فراهم نیاوریم. مسأله علم امام مسألهای اعتقادی است که باید از طریق علم کلام دنبال شود و با نقلهای ضعیف تاریخی نتیجهگیری نکرد.[4]
-------------------------------------
پینوشت
[1]. برای مطالعه و مراجعه: امام شناسى، ج12، ص: 13: درس يكصد و شصت و ششم تا يكصد و هفتادم: در باره علوم غيبيه امير المؤمنين.
[2]. الغدير، ج8، ص457.
[3]. http://www.btid.org/fa/news/48846.
[4]. پاسداران وحى، ص209.