همه درها را ببندید جز در خانه‌ی امیرالمومنین

14:56 - 1394/08/30

چکیده: اینکه امیرالمومنین(علیه‌السلام) بدین فضیلت اختصاص یافت حاکی از منزلت و مقام والای آن حضرت است که تنها ایشان و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جانب خدا متعال دارای چنین منزلتی هستند.

علي(عليه‌السلام)

حدیث «سد ابواب» یکی دیگر از فضایل انحصاری امیراامومنین(علیه‌السلام) است که احدی غیر از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آن با حضرت شریک نیست، که حتی صحابه‌ی بزرگی هم‌چون «حمزه» و «عباس» عموهای پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز از این فضیلت محروم ماندند.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در نخستین روزهای ورود به شهر مدینه، مسجدی ساخت که بعدها «مسجدالنبی» نامیده شد. هم‌زمان با ساخت مسجد، اتاق‌هایی متصل به مسجد برای سکونت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و برخی از همسران آن حضرت ساخته شد. به مرور زمان برخی از صحابه نیز برای خود اتاقی در کنار مسجد ساختند. این اتاق‌ها علاوه بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری نیز به سمت مسجد داشتند و در وقت نماز، صاحبان آن‌ها از آن در وارد مسجد می‌شدند و دوباره از همان در برمی‌گشتند. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سال سوم هجری به فرمان خدا مأمور شد همه آن درها، غیر از در خانه‌ی علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) را ببندد.

برخی از صحابه پس از شنیدن این دستور ناراحت شدند و به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعتراض کردند. حضرت به آنان فرمود: «من مأمور به بستن این درها غیر از در خانه علی(علیه‌السلام) شده‌ام. شما در این باره سخنانی گفتید؛ به خدا سوگند! من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم، من به وظیفه‌ای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم».[1]
برخی از محدثین اهل سنت[۲] از جمله «قاضی نعمان مغربی» در «شرح الاخبار» بیان می‌کند: «عباس بن عبد المطلب به سراغ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و گفت: عمویت، ابوبکر و عمر را منع کرده‌ای و تنها به علی اجازه داده‌ای تا در خانه‌اش به مسجد باز باشد. حضرت فرمود: «این دستور خدا بوده است».[۳] البته وی در جای دیگر از حمزه به عنوان سوال کننده یاد می‌کند.[۴] سید جعفر مرتضی این سخن حمزه را اعتراض به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌داند، بلکه به گفته وی سوال از اسرار این موضوع بوده‌است.[۵]

سند حدیث
«ابن شهر آشوب» نقل‌های مختلف این روایت را از راویان گوناگون ذکر کرده است.[۶] به گفته وی حدیث سد ابواب را حدود ۳۰ نفر از صحابه مانند: «زید بن ارقم» ، «سعد بن ابی وقاص» ، «ابوسعید خدری» ، «ام سلمه» ، «ابو رافع» و... روایت کرده‌اند.
«ابن بطریق» در فصل بیستم کتاب «العمده» تحت عنوان «فی سدّ الابواب من المسجد الا باب علی(علیه‌السلام)»، یازده حدیث را با اسناد مختلف در این باره ذکر کرده است.[۷]
«قندوزی» در «ینابیع الموده» در باب ۱۷ تحت عنوان «فی سد ابواب المسجد الاّ باب علی(علیه‌السلام)» احادیث زیادی با اسناد مختلف نقل کرده است.[۸]
«ابن عساکر» نیز حدود ۳۰ صحفه از کتاب «ترجمه امام علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام)» را به ذکر این احادیث اختصاص داده است.[9]
«علامه مجلسی» روایت سد ابواب را از روایات متواتر می‌داند.[10]
«علامه امینی» در «الغدیر» قبل از ذکر این احادیث می‌نویسد: «پیشوایان اهل سنت با اسانید صحیح و فراوان حدیث سد الابواب را از جمعی از صحابه که تعداد آن‌ها به حدی است که تواتر را ثابت می‌کند نقل کرده‌اند».[11]و[12]

فضیلت اختصاصی امیرالمومنین(علیه‌السلام)
حدیث سد ابواب، فضیلتی انحصاری برای امیرالمومنین(علیه‌السلام) بود که بسیاری از افراد آرزوی آن را داشتند. «حاکم نیشابوری» پس از نقل حدیث سد ابواب و بیان این نکته که این حدیث صحیح الاسناد است، می‌نویسد: «از «عمر بن خطاب» نقل شده است که گفت: به علی(علیه‌السلام) سه خصلت عطا شد، که دوست داشتم یکی از آن‌ها برای من باشد. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: 1. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را به ازدواج او درآورد؛ 2. او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او آن‌چه برای خودش حلال بود؛ ۳. پرچم را در روز خیبر به دست او داد».[13]

ابن‌بطریق می‌نویسد: «نافع» غلام عمر می‌گوید: «به عبدالله بن‌ عمر گفتم: «چه كسی پس از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از همه برتر است؟» گفت: «به تو چه ربطی دارد، ای بی‌مادر!».
سپس گفت: «استغفرالله! بهترین آن‌ها پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) كسی است كه هر آن‌چه بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حلال بود بر او نیز حلال بود و هر آن‌چه بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرام بود بر او نیز حرام بود».
گفتم: «او چه كسی است؟»
گفت: «علی(علیه‌السلام)». سپس گفت: «پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درهای مسجد را بست؛ مگر در خانه‌ی علی(علیه‌السلام) و به او گفت که هر آن‌چه در این مسجد بر من جایز است بر تو نیز جایز است. ... تو وارث من و وصی من هستی، دین مرا ادا می‌كنی... .» [14]

بسته شدن درهای دیگران به استثناء در حجره امیرالمومنین(علیه‌السلام) فضیلتی است که خود حضرت نیز در شورای شش نفره که برای تعیین خلیفه سوم شکل گرفته بود، به آن استناد کرد.[15]

در نتیجه: این‌که این فضیلت مختص به امیرالمومنین(علیه‌السلام) شد، حکایت از منزلت و مقام والای آن حضرت دارد، که تنها ایشان و نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جانب خداوند متعال دارای چنین منزلتی هستند و آن‌که در منزلت هم‌پای پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد، مستحق خلافت است.

 

__________________________
پی‌نوشت
[1]. نیشابوری، حاکم، المستدرک، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا، ج۳، ص۱۲۵؛ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۴۲؛ فتال نیشابوری، محمد، روضه الواعظین، قم، منشورات الرضی، بی‌تا، ص۱۱۸؛ ابن حنبل، احمد، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، دارالتفسیر، ۱۴۳۳ ق، ص۱۷۷. ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، بيروت، دارالفكر، 1415 ق، ج 42، ص 138؛ عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، بيروت، دارالمعرفه، بی‌تا، چاپ دوم، ج7، ص13.
[2]. مستدرک الحاکم ج ۳ ص ۱۱۷؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا، ج۲، ص۲۰۴؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۷ق، چاپ اول، النص، ص۱۷۶، شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، نشرجهان، ۱۳۸۷ق، چاپ اول، ج۱،ص:۲۳۲؛ کرکی، سید محمد حائری، تسلیة المجالس و زینة المجالس، موسسه المعارف الاسلامیه، قم، ۱۴۱۸ق، ج۱،ص:۲۷۸.
[3]. شرح الأخبار، پیشین، ج۲، ص۲۰۵.
[4]. همان، ج۲، ص۱۹۶.
[5]. عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۶ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۴۴.
[6]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ش، ج ۲، ص۳۶- ۴۰.
[7]. اسدی حلی، ابن بطریق؛ العمده، قم موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ق، چاپ اول، ص۱۷۵- ۱۸۱.
[8]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده، بی‌جا، دارالاسوه، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص۲۷۵ ۲۶۰.
[9]. ابن عساکر، ترجمه امام علی بن ابی طالب، دوم، بیروت، موسسه المحمودی، ۱۹۷۸م، ج۱، ص۲۷۵_ ۳۰۵.
[10]. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۳ق، ج ۳۹، ص۳۵.
[11]. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چهارم، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۹۷ق، ج ۳، ص۲۰۲.
[12]. حديث مذكور در بسياری ديگر از كتاب‌های اهل سنت و شيعيان ذكر شده است که به عنوان نمونه از میان کتب اهل سنت می‌توان به چند مورد اشاره نمود: «نسائی، احمد بن شعيب؛ سنن الكبری، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411ق، ج 5، ص 118؛ خصائص علىّ بن ابى‌طالب(عليه‌السلام)، ج7، ص71، حديث 40؛ طبرانی، سليمان بن احمد؛ المعجم الاوسط، بی‌جا، دارالحرمين، بی‌تا، ج 4، ص 186؛ ابن ابی‌الحديد، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، داراحياء الكتب العربيه، بی‌تا، ج9، ص 173؛ بغدادی، احمد بن علی الخطيب؛ بيروت، دارالكتب العلميه، 1417 ق، ج 7 ،ص 214؛ صحيح تِرمذى، ج 5، ص 410؛ كتاب مناقب، مناقب على بن ابى طالب، حديث 3753.
[13]. مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵.
[14]. العمده، پیشین، ص 180.
[15]. الغدیر، پیشین، ج ۳، ص۲۱۳؛ ابن‌نجیم مصری، البحرالرائق، بیروت، دارالكتب العلمیه،  1418ق، ص 341 .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 3 =
*****