چکیده:اگر علم امام را از حیث عقلی بررسی کنیم محدوده کمتری را در بر گرفته و فقط مربوط به حوزه دین و شریعت میشود، یعنی امام لازم است تنها به تمام دین و آنچه به دین مردم مربوط میشود، عالم باشد و علم به سایر موارد که به دین ربطی ندارد، یا مربوط به گذشته و آینده و عالمی دیگر است، شرط نیست.
اما اگر از حیث نقلی بررسی شود، در روایات متعددی که انسان را مجاب میکند، وارد شده است که ائمه اطهار(علیهمالسلام) دارای علم «ماکان و مایکون» هستند، یعنی علمی کامل به ضمایر انسانها، به گذشته و آینده و حتی عالم بزرخ و روز قیامت و بهشت و جهنم.
یکی از مسائل مهم مبحث امامت، بحث «علم امام» است. این بحث از دو لحاظ قابل بررسی است: یکی اینکه آیا لازم است امام اعلم زمان خود باشد یا خیر؟ و دیگری اینکه محدوده علم امام تا کجاست؟
برای پاسخ به سوال اول باید گفت: بدون شک امام باید حداقل در مسائلی که به نحوی مربوط به دین میباشند، اعلم روزگار خود باشد. چرا که اعلم بودن امام، از صفات معتبر در افضليت است. و ما در این مطلب اثبات کردیم که امام باید افضل امت باشد؛ حال که باید افضل امت باشد، پس باید در علم نیز سرآمد همه بوده و هیچ کسی در میان امت، علمش در مباحث دینی از امام بیشتر نباشد، زیرا در غیر اینصورت بسیار قبیح است که انسان عالم از جاهل و پایین از خود تبعیت کند.
در نتیجه در پاسخ به سوال اول باید گفت: بدون شک امام یک امت، باید عالمترین فرد آن جامعه، نسبت به مسائل شرعی و تمام مباحثی که به دین مربوط میشوند، باشد.
اما در پاسخ به سوال دوم که سوال از محدوده علم امام است، باید گفت: در رابطه با علم امام، گاهی عقلی بحث میشود و گاهی نقلی؛ یعنی گاهی میگوییم از حیث عقل، علم کسی که رهبری و امامت جامعه را بر عهده دارد چه مقدار است و گاهی از حیث روایات این مساله بررسی میشود که خود معصومین(علیهمالسلام) علم خود را چگونه توصیف کرده و دایره آنرا چه مقدار وسعت دادهاند.
بدون شک عقل بشری حکم میکند که امام لازم است در تمامی علومی که مربوط به شریعت است و به نحوی به دین ربط دارند و هدایت افراد جامعه بر آن متوقف است، به نحو تام و کامل اشراف داشته باشد تا هیچگاه به خطا نرود و جامعه را با خود به بیراهه نبرد. اين جامعیت، اختصاص به علوم شرعى ندارد، بلكه علوم غير شرعى را هم در بر مىگيرد؛ يعنى امام بايد در امور غير شرعى هم اعلم باشد؛ مثل سحر و شعبده، تا در صورت مواجهه با ساحران و شعبدهبازان، بتواند سحر آنان را خنثى کرده و حيلههاى آنان را برای مردم روشن و از گمراه شدن مردم، جلوگيرى كند.
همچنین امام بايد علم مناظره با ديگران را بداند تا در برخورد با آنان كه ايجاد تشكيك مىكنند و مىخواهند عقايد مردم را سست کنند، پيروز شود و دين را از نابودی، حفظ کند.
اما در مورد اینكه امام بايد تمام صنايع و فنون مختلفى كه در اعصار و ازمنه به وجود مىآيد را بداند يا نه؟ اختلاف است؛ بعضى آن را واجب مىدانند؛ به اين علت كه اگر امام، اين صنايع و فنون را نداند، آنان كه عالم به اينها هستند، از امام تبعيت نمىكنند؛ زيرا خود را در اين علوم، از امام بالاتر مىدانند و اگر امام، اين فنون را بداند، آنان به انقياد و تبعيت، نزديكتر خواهند شد. بعضى ديگر عقيده دارند كه آگاهى از اين علوم، عقلا بر امام واجب نيست؛ در عين حال كه ممتنع هم نمىباشد. شیخ مفید نظر دوم را پذیرفته است.[1]
به عقيده برخى از متكلمان شیعه علم غيب داشتن، از صفات واجب امام و شرط امامت نيست و عقل، به وجوب چنين شرطى، حكم نمىكند و اگر خداوند، امام را به اين صفت متصف كند، از باب اكرام و لطف به امام است. اگر اخبارى در اين باره رسيده باشد كه ائمه اطهار(عليهمالسلام) چنين علمى داشتند، واجب است بپذيريم و مانعى هم در تحقق چنين علمى براى امام، وجود ندارد. اشكالاتى كه بر امكان چنين علمى براى امام وارد شده است نيز درست نیست؛ زيرا امام به تأييد الهى و به اذن او، و در صورت وجود مصلحت، از غيب، اطلاع مىيابد.[2]
بنابراین از حیث عقلی لازم و واجب نيست كه امام، به كليه امور، عالم باشد و براى اثبات علم امام به اين نحو، راه عقلى وجود ندارد. همچنین عالم به ضماير بودن هم از شرايط امام و از صفات واجب امام نیست، علم به ساير لغات نیز در امام شرط نیست. ولى اگر اخبار بر وجود چنين علومی در نزد امام دلالت كند، از آن جهت كه از صادق مصدق وارد شده، مورد قبول واقع مىگردد.
اما اگر علم امام را از حیث نقلی بررسی کنیم خواهیم دید اخبارى در زمينه تسلط امام بر همه صنايع، وارد شده است، همچنین اخباری رسیده که بیان کردهاند امام عالم به ضماير و ساير لغات است؛ روایات زیادی هم داریم که علم غیب را برای امام اثبات کرده است. بنابراین از آنجا كه خداوند متعال مىتواند چنين تفضلاتى را شامل حال آنها بگرداند و از طرف ديگر، مانع عقلى از وجود چنين علومى براى ائمه(عليهمالسلام) نمىباشد، ما وجود چنين علومى را براى آن ذوات مقدسه مىپذيريم؛ گر چه وجود چنين علومى در امام، واجب نمىباشد، ولى ممتنع هم نيست و دلايلى بر وجود چنين علومى داريم.[2]
حتی در برخی روایات از علم «ما کان و مایکون» که علمی تام و کامل به تمام اشیا و اتفاقات گذشته و حال و آینده است برای معصومین(علیهمالسلام) خبر داده شده است، به طور مثال امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «همانا من آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است میدانم؛ آنچه در بهشت است و آنچه در جهنم است میدانم؛ آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد را میدانم؛ سپس مقداری مکث کرد و چون دید که این سخن برای کسانیکه این سخن را شنیدند سنگین و غیر قابل هضم است؛ فرمود این موارد را از کتاب خدا میدانم، چرا که خداوند متعال در آن فرموده است: «فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ».[3]
بنابراین بر طبق ادله نقلی امام دارای علمی تام و کامل به گذشته و آینده و حتی عالم بزرخ و روز قیامت و بهشت و جهنم است، علم «ماکان و مایکون» در سینه امام وجود دارد.
از مباحث بالا میتوان نتیجه گرفت: اگر علم امام را از حیث عقلی بررسی کنیم محدوده کمتری را در بر گرفته و فقط مربوط به حوزه دین و شریعت میشود، یعنی امام لازم است تنها به تمام دین و آنچه به دین مردم مربوط میشود، عالم باشد و علم به سایر موارد که به دین ربطی ندارد، یا مربوط به گذشته و آینده و عالمی دیگر است، شرط نیست.
اما اگر از حیث نقلی بررسی شود، در روایات متعددی که انسان را مجاب میکند، وارد شده است که ائمه اطهار(علیهمالسلام) دارای علم «ماکان و مایکون» هستند، یعنی علمی کامل به ضمایر انسانها، به گذشته و آینده و حتی عالم بزرخ و روز قیامت و بهشت و جهنم.
_______________________________________
پینوشت
[1]. شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 37.
[2]. امامت پژوهى(بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله واشاعره)، ص 169.
[3]. « إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»(الكافي، ج 1، ص 261).