راز شقاوت و جهنمی شدن افراد را می توان در دو مطلب خلاصه کرد، اول: بی اعتنایی به راهنمایی پیامبران و رسول الهی و دوم: عدم استفاده از قوه تعقل و اندیشه.
طرح مسئله: یکی از مسائل و موضوعاتی که گاهی اوقات از بعضی از محافل شنیده میشود، این است که اگر خدا میخواست، من گمراه نمیشدم. این دسته افراد با این دلایل واهی رفتارهای اشتباه و باطل خود را منتسب به خدای متعال میکنند و وظیفه و نقش خود را در هدایت و سعادت به طور کل به فراموشی میسپارند. بعضی وقتها نیز فراتر از این رفته و با استناد به بعضی از آیات، گمراهی کافران را، مستند به خداوند میکنند به گونهای اختیار و قدرت آنها را نادیده میگیرند.
در این نوشتار به دنبال جوابی برای اصلاح این نگرش اشتباه هستیم.
آیا خدا کسی را گمراه میکند؟!
خدای متعال در بعضی آیات میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين [مائده/ ۶۷] خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى كند.» و یا در آیه دیگر خدای متعال میفرماید: «وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء [نحل/ ۹۳] ولى خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و لايق بداند) هدايت میكند!.» آیا میتوان بر اساس این آیات قرآن این چنین بیان داشت که خدای متعال عامل گمراهی انسانها و کافران است؟ جواب این سوال را در ذیل چند نکته بیان میکنیم.
نکته اول: خدا به هیچ کس ظلم نمی کند: آنچه مسلم و قطعی به نظر میرسد این است که، گمراه کردن انسانها و قرار دادن آنها در مسیر ضلالت و گمراهی به نوعی ظلم و ستم در حق آنان است؛ چرا که این عمل موجب گرفتاری افراد در عذاب خوار کننده میشود؛ از طرفی بر اساس آیات الهی خدای متعال به هیچ جنبندهای ظلم نمیکند؛ چرا که ظلم با عدالت خدای متعال در تضاد است؛ کما اینکه خدای متعال خویش را این چنین معرفی میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً [نساء/ ۴] خداوند (حتّى) به اندازه سنگينى ذرهاى ستم نمیكند و اگر كار نيكى باشد، آن را دو چندان میسازد و از نزد خود، پاداش عظيمى (در برابر آن) میدهد.»
نکته دوم: خدا تمام اسباب هدایت را در اختیار انسان قرار داده است: اگر به درستی به امکانات فراوانی که در اختیار انسان قرار داده شده نگریسته شود، متوجه خواهیم شد که خدای متعال همهی اسباب هدایت و سعادت را در اختیار انسان قرار داده است. از پیامبر درونی که قوهی عقل و ادراک است، گرفته تا پیامبر بیرونی که انبیاء و رسولان الهی هستند.[1] همه و همه اسباب و وسایلی هستند که فلسفه وجودیشان هدایت و آگاهی بخشی به انسان است. اگر خداوند عامل ضلالت و گمراهی انسان بود هیچگاه این امکانات هدایت بخش را در اختیار انسان قرار نمیداد. با دقت در آیات الهی، متوجه میشویم که خدای متعال بارها در قرآن کریم، انسان را متوجه قوه عاقله و تفکر کرده تا بدین وسیله او را از مسیر جهل و گمراهی نجات دهد. «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ [بقره/ ۲۴۲] اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما شرح میدهد شايد انديشه كنيد!»، از طرفی در قرآن کریم با آیاتی مواجه هستیم که جهنمیان، علت گرفتاری و گمراهی خود را نه اجبار خدای متعال، بلکه عدم استفاده از قوه عاقله و عدم اطاعتپذیری از رسولان معرفی کردهاند: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرِ [ملک/ ۱۰]و میگويند: «اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقّل میكرديم، در ميان دوزخيان نبوديم!» و همچنین در آیه دیگر آمده است: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً [فرقان/ ۲۷] و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم.»
نکته سوم: انسان با انتخاب خود زمینه گمراهی را فراهم می کند: هر انسانی وقتی به درون خود مینگرد، و نحوه عملکرد خود را مورد بررسی قرار میدهد، متوجه میشود که در انجام کارهای خیر و شر، هیچگونه اجباری بر او تحمیل نمیشود، بلکه این انسان است که با انتخاب آگاهانه و یا جاهلانه، مسیر و رویکردی صحیح و یا غلط را در پیش میگیرد. از آیات الهی به روشنی بدست می آید که مسیر هدایت، روشن شده است و بر کسی اجبار تحمیل نمیشود: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ [بقره/ ۲۵۶] در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.»
نکته چهارم: سنت الهی بر اجبار بنا نشده است: یکی از نکات بسیار مهمی که در قرآن کریم به آن اشاره شده، این است که خدای متعال، هیچ کسی را بر اساس جبر _حتی به مسیر سعادت_ مجبور نمیکند؛ چه رسد که بخواهد کسی را بدین وسیله گمراه کند. کما اینکه باری تعالی در این خصوص میفرماید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَة [نحل/ ۹۳] و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد(و همه را به اجبار وادار به ايمان مىكرد امّا ايمان اجبارى فايدهاى ندارد!).» بر اساس این آیه شریف انسان دارای یک آزادی مشخص است، که خود سرنوشت خود را مشخص میکند.
البته ناگفته نماند که محققان تفسیر نمونه، در ذیل همین آیه به این نکته مهم اشاره داشتهاند: «که اين آزادی به آن معنی نيست كه از ناحيه خدا، هيچگونه كمكی به پويندگان راه(سعادت) نمیشود، بلكه آنها كه قدم در راه حق میگذارند و مجاهده میكنند، توفيق خداوند شامل حالشان میشود، و در پرتو هدايت او به سر منزل مقصود میرسند، و آنها كه در راه باطل گام میگذارند از اين موهبت محروم میشوند و همین محرومیت خود بزرگترین خطر برای انسان است.»[2]
خلاصه و جمع بندی: از مطالب یاد شده میتوان این چنین نتیجه گرفت که خدای متعال تمام اسباب و وسایل هدایت را در اختیار انسان قرار داده است؛ به همین جهت نه تنها موجب گمراهی انسان نشده بلکه زمینهی هدایت و سعادت انسان را نیز فراهم کرده است؛ و این انسان است که با انتخاب خود مسیر صحیح و یا غلط را بر میگزیند.
پی نوشت:
[۱] الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج۱، ص۱۶. امام کاظم (علیه السلام) به هشام بن حکم میفرماید: «ِيَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول؛ ای هشام! خدا دو حجّت بر مردم دارد: یکی، حجّت آشکار و دیگری، حجّت درونی و باطنی. اما حجّت آشکار، پیامبران و رسولان و امامان اند و اما حجّت باطنی، عقل هاست.»
[2] تفسير نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ناشر: دار الكتب الإسلامية، سال چاپ: ۱۳۷۴ ش ج۱۱، ص۳۸۱.
نظرات
پس معنی آیه یضل من یشاء چه می شود؟ شما حتی ظاهر آیه را نیز قبول نکردید؛ اگر چه ظاهر آیه نیز در جای خودش حجت دانسته شده است
با سلام و عرض ادب خدمت شما پرسش گر گرامی باید عرض کنم همان طور که شما هم می دونید بر اساس مباحث تفسیری برای فهم صحیح آیات نیاز است از آیات دیگر کمک گرفت در واقع در بسیاری از مواقع آیات قرآن آیات دیگر را تفسیر و تبیین می کند و به همین جهت ما بی نیاز از مطالب موجود در سایر آیات نیستیم. اگر بدون توجه به این نکته به فهم آیات بپردازیم در مواردی این ظاهر میتواند انسان را از واقع دور کند. درواقع این مطلب شما مناقشه انگیز است چرا که همیشه ظاهر آیات حجت نیست بلکه معنای فراتر معنای ظاهری از ن استخراج می شود. برای نمود در آیه «وَجَاءَ رَبُّكَ» اگر ما به ظاهرا آیه بسنده کنیم در این صورت نیاز است که ما قائل به جسمانیت باری تعالی شویم این در حالی است که باری تعالی در ظرف زمان و مکان نمی گنجد با تشکر اگر سوال بود در خدمتم