ایدئولوژیک بودن حکومت به خودی خود نه تنها بد نیست، بلکه اجتناب ناپذیر است. انکار اعتقاد بهطور مطلق، یک نوع اعتقاد است و انکار کننده دچار تناقض درونی میشود. اعتقاد اگر همراه با دلایل عقلی معتبر باشد، تشکیل حکومت برای تحقق اهداف آن و هزینه کردن در راهش ضرورت پیدا میکند .
![ایدئولوژی](https://btid.org/sites/default/files/media/image/ry_1.jpg)
کلمهی ایدئولوژی امروزه در دو معنا کاربرد زیادی دارد:
اول: ایدئولوژی به معنای عام که هممعنی با مکتب است و شامل مجموعهی عقائد و دستورات میشود،؛ به عبارت دیگر اعتقادات دربارهی هستها و دستورالعملهای متناسب با آن اعتقاد .
دوم: معنای خاص ایدئولوژی که در برابر جهانبینی به کار میرود و منظور از آن مجموعهی مقررات (بایدها و نبایدها) است. ایدئولوژی اسلامی، طبق دو معنای ذکر شده، مکتب اسلام یا مجموعهی دستورالعملهای اسلامی است.[۱]
گاهی ایدئولوژی برای نظامهای حکومتی بهکار میرود. در این موارد، ایدئولوژی غالباً توسط افراد غربگرا و معتقد به سکولاریسم، در قالبی منفی بهکار میرود. در این استعمالِ منفی، منظور این است که ایدئولوژی امری منافی عقلانیت است و اگر ایدئولوژی پشتوانهی حکومت باشد، باعث رفتارهای ضد عقلانیت، اخلاق و بشریت میگردد. عموماً حکومتهایی که بر پایهی نازیسم[۲] و کمونیسم[۳] تشکیل شدهاند به عنوان شاهد مثال، ذکر میشوند و سپس حکومتهای مذهبی به آن ملحق میگردند.
در این میان، حکومت جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک با قضاوتی منفی همراه میشود و به تبع آن هر اقدامی که در جهت تقویت و پیشبرد ایدئولوژی حکومت باشد، اقدامی منفی و غلط فرض میشود. برای ترساندن و تاثیرگذارتر شدن این شبهه و قضاوتگری ناجوانمردانه، عنوانهایی منفی مانند: فاشیسم مذهبی، نژادپرستی دینی و تندروی مذهبی به آن ملحق میشود.
توجه به نکاتی چند میتواند ما را در درک مغالطههای ایشان کمک کند؛
1- بشر در طول تاریخ، بدون اعتقاد و ایدئولوژی زندگی نکرده است. معتقدین به جدایی دین از سیاست و سکولاریسم، به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارند، پس با وجود اینکه اعتقاد داشتن دربارهی نوع حکومت را انکار میکنند، خودشان اعتقاد دارند حکومت نباید اعتقادی باشد و درگیر اعتقاد خودشان که سکولاریسم است، شدهاند. کسی که معتقد است ایدئولوژی به طور کلی امری بد است، خود به خود و ناخودآگاه یک نظریه اعتقادی و ایدئولوژی را پذیرفته است، که سکولاریسم نام دارد.
به بیان دیگر نفی اعتقاد، امری خودمتناقض است وبه تناقضگویی منجر میشود. فرض کنید شخصی با صدای بلند و زبان فارسی بگوید: من حتی یک کلمه فارسی هم بلد نیستم، حرف بزنم. آیا این جملهی او که تشکیل شده از کلمات فارسی است، ادعای خودش را نقض نمیکند؟!
2- این تلقی که هر اعتقادی ضد عقلانیت است و اعتقاد داشتن به معنای کنار گذاشتن عقل میباشد، کلیت ندارد و قابل قبول نیست. صرف ایدئولوژی بودن، عقلانیت یا ضد عقلانی بودن آن اعتقاد را نشان نمیدهد؛ امکان دارد اعتقادی از روی جهل، خرافات یا تقلید کورکورانه شکل گرفته باشد. امکان دارد یک اعتقاد به سبب بکارگیری عقل و تفکرصحیح برای انسان حاصل شده باشد.
پس خودِ اعتقاد، نشان دهندهی منفی یا مثبت بودن آن اعتقاد نیست و نشان نمیدهد که شخص معتقد با دلیل منطقی آن را قبول کرده یا نه. در تشخیص عاقلانه بودن یک اعتقاد باید به دلایل آن نگریست و در هر صورت ایمان و اعتقاد عاقلانه داشتن کاری ممکن است.
3- نه تنها اعتقاد با عقلانیت ضدیت ندارد، بلکه عقلانیت تقویت کنندهی ایمان است. اگر اعتقادی با مبانی عقلی سازگار باشد، تلاش در جهت محقق کردن اهداف آن اعتقاد و تشکیل حکومت بر پایهی آن امری عاقلانه و مطلوب است. پس هر چه در راستای آن باشد (از جمله پیادهروی اربعین) مطلوب است.
4- در بین مکاتب الهی، دین اسلام عقلانیترین دین است و اصول اعتقادی آن با مبانی محکم عقلی هماهنگ است. این مطلب در مباحث تطبیقی کلام، که به مقایسه عقاید کلامی بین ادیان میپردازند، بررسی شده است.[۴]
5- حکومت اسلامی وظیفه دارد در جهت تقویت ایدئولوژی اسلام که از مصادیق آن تقویت پیادهروی اربعین است، گام بردارد و هزینه در این راه امری مقدس و در راستای رضای خداوند است.
6- در بین امور تقویت کنندهی اسلام، کارهایی که اجتماعی باشند و دلایل عقلی و نقلی قویتری داشته باشند در اولویت قرار دارند.[۵] برای مثال پیادهروی اربعین و زیارت اربعین پشتوانهی عقلی و نقلی دارد و امری عبادی، سیاسی و اجتماعی است. در این موارد اهتمام حکومت اسلامی به تقویت برنامهی مذهبی باید بیش از موارد عادی باشد.
مسائلی مانند پیادهروی میلیونی اربعین به تقویت ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی کمک میکند؛ زیرا ایدئولوژی داشتن در حکومت امری ناپسند نیست، بلکه ضروری است؛ برای همین تقویت ایدئولوژی صحیح نیز امری ضروری است.
پینوشت:
1. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، چاپ هفدهم، شركت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامى، بهار1384، ص30.
2. ایدئولوژی حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان، که بر اصولی مانند نژادپرستی، انحصارطلبی و یهودستیزی استوار بود.
3. ایدئولوژی فلسفی و اجتماعی که هدف در آن رسیدن به زندگی اشتراکی و لغو مالکیت خصوصی اعلام شده است.
4. خسروپناه، عبدالحسین،کلام جدید، چاپ دوم، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه ى علميه، پاییز1381، ص5.
5. مصباح یزدی، مجتبی، فلسفه اخلاق، چاپ چهاردهم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، 1386، ص121.